وقتی لولو می شوم :|

  • ۱۹:۴۰
ایام انت.خابات بود، نمیدونم چرا اون وقتا جوگیر شده و طرفدار پر و پا قرص یکی از نامزدها شده بودم... دستبند رنگ اون نامزد رو می بستم و بحث سی.اسی می کردم. جالبی ماجرا این بود که رای نمی تونستم بدم و کاسه داغ تر از آش شده بودم! الان واقعا دیگه توی اون حال و هوا نیستم و حتی از کسی که طرفدارش بودم هم بدم میاد! 
ماجرایی که حواس من رو یکم پرت می کرد از اون حال و هوا، ذوق دیدن نوزاد های دوقلوی یکی از نزدیکانم بود. خونشون نزدیک دبیرستانمون بود، انقدر دوستشون داشتم که هفته ای حداقل دو بار رو به دیدنشون می رفتم. دوقلوها ناهمسان بودن؛ یکی بزرگتر، سفید، تپل و خوشگل و یکی ریزه میزه، پرمو، سبزه، به شدت لاغر و تا حدی زشت! دخترک تپل خوش اخلاق و آروم بود و خواهر کوچولوش به شدت ناآروم و بداخلاق!
 مادرجان شکوه میگفت قل بزرگه شبیه نوزادیه تو ئه. سعی می کردم علاقه قلبیم به قل بزرگتر رو قایم کنم ولی نمیشد، خیلی ناز و مامانی بود... خواهرم میگفت قل کوچکتر رو دوست داره و فقط اون رو بغل میکرد... گذشت و دوقلوها بزرگ شدن و روز به روز شیرین تر شدن... موهای صورت قل کوچیک ریخت، یکم تپل شد و تازه قیافه ی ظریفش مشخص شد... ناز شد، زیبایی خاص خودش رو داشت، شیرین زبون و حاضر جواب شد، در کل یه جورایی خیلی خانوم وار رفتار میکرد... ولی قل بزرگتر سادگی خاص دوران بچگیش رو داشت، لوس بود ولی از قل کوچیک حساب می برد درست مثل یه خواهر بزرگ تر... قل های محبوب من و خواهری عوض شدن، من طرفدار قل کوچیکه شدم و از باهوش بودنش لذت می بردم و خواهری اعتراف کرد که از اول دلش برای زشتی قل کوچیک سوخته وگرنه قل بزرگه رو بیشتر دوست داشته همیشه!
وقتی برای دوقلوها نوبت گرفتم که دندوناشون رو درست کنم، می دونستم که میخوام برای قل کوچیکه کار کنم و قل بزرگه باید بره پیش یکی از هم گروهی هام. چون تجربه ی ترم های گذشته، ثابت کرده بود قل کوچیکه همکاره و قل بزرگه اگه چشمش به آشنا بیوفته لوس میشه و غیرهمکاره.
 دخترها همه بیمار داشتن، قل بزرگه رو سپردم به یکی از پسرها  و سر کارم رفتم...  وسط کار قل کوچیک و تعریف داستان همیشگی زنبوره و کرم ه و خونه تکونی دندونش و این صحبت ها بودم که صدای گریه قل بزرگه اومد! گویا از اخم همیشگی پسر ترسیده بود، زیر گریه زده بود و اجازه نداده بود واسش کار کنه! مامانش دعواش کرد و گفت لوس بازی درنیار، دستش رو گرفت و بردش سر بخش! پرستار بخش بهشون گفت بچه تون غیرهمکاره و واسش کار نمیشه کرد. حتی یکی از دخترها هم که بیمارش رد شده بود از ترس غیرهمکاربودنش قبولش نکرد. مادرشون خیلی ناراحت شد...
 کار قل کوچیکه زیاد بود، یه پالپو( عصب کشی تاج دندان های شیری) و یه ext( کشیدن) ولی تصمیم گرفتم سریع پیش برم و روی قل بزرگه هم کار کنم، استاد اولش قبول نکرد و گفت نیم ساعت دیگه میخوام برم ولی وقتی گفتم سریع تموم میکنم قبول کرد. 
دندون قل کوچیکه رو کشیدم و اشک اون رو هم درآوردم! بلندش کردم و خواهرش رو روی یونیت خوابوندم، مامانشون دم پارتیشن ایستاد و بهش گفت: بزرگه! دوست دارم دکتر هوپ بعدا بگه اذیت کردی، اون وقت تو میدونی و بابات! 
خب این تهدید خیلی موثر بود ولی وقتی دیدم یکم داره لوس بازی درمیاره و کم کم غیرهمکار میشه، با چهره اخمو یه داد کوچولو سرش زدم و سریع براش بی حسی زدم! این شد که آروم خوابید و جیک نزد! نیم ساعته کار پالپوی بزرگه هم تموم شد، استاد آفرینی بهم گفت و خندون رفت... من هم شاد شدم، مادر دوقلوها هم شاد شد و خسته نباشید گفت و تشکر کرد ازم؛ ولی فکر کنم دوقلوها، هم کوچیکه، هم بزرگه، ازم بترسن از این به بعد! مثلا اینجوری بشه که کوچیکه غذاشو نخوره بعد مامانش تهدید کنه: میگم هوپ با انبردستش بیادها!! یا مثلا بزرگه لوس بازی دربیاره و حرف گوش نکنه باباش بگه: میگم هوپ بیاد آمپولت بزنه ها! 
هیچی دیگه منفور جمیع کودکان شدیم رفت! 
هعی روزگار...

  • ۸۷۷
طلوع ماه
همیشه دیدن دوقلوها برام جالب و لذت بخش بوده و هست.همسر من هم دوقلو هستن.البته قلشون دختر بوده و الان هیچ شباهت نه ظاهری و نه از نظر رفتاری با هم ندارن...
طفلکیا شبا خواب دکتر هوپ انبر به دست رو میبینن.خخخخ
آره دوقلو ها خیلی بامزه ان، مخصوصن اگه همسان باشن ؛)
آره لولو هوپ شدم واسشون ^_^
حنا :)
هوپ :)

من پیش یه دندونپزشک میرفتم بچگی، همیشه بادکنک داشت. کاکائو داشت. اون بی‌صاحابی که میذارن دهنِ مریض باز بمونه؟ مالِ اون شکلِ پروانه و اینا بود...
منم بچه بودم کلا تو مطبِ دندونپزشکی زندگی میکردم...و خب عاشق این خانم شده بودم :دی

+ با قُل‌ها مهربان باشیم 
بی صاحاب ؛)) اسمش دهان بازکنه، بچه ها ازش فرارین، یکم که توی دهانشون بمونه اکثرا قول میدن خودشون باز کنن دهانشون رو ؛))
خیلی خوبه این جینگول مینگولا، ولی اگه بچه همکاری نکرد به عنوان یک اصل باید از voice control استفاده کرد :دی
x
هوپ اصلا بهت نمیاد نامهربون باشی
چثدر عکس هایی که برای پست هات میذاری بامزه اس :))
نامهربون نیستم ولی وقتی بچه اذیت میکنه و کسی کنترلش نمیتونه بکنه، باید به این روش آرومش کرد ، حالا هر چقدر هم که برات عزیز باشه ؛))))
این پیشیه رو هم احساس میکنم قل کوچیکه است بعد از کشیدن دندونش، داره با غضب نگاهم میکنه ؛))
نفس نقره ای
من خیلی خوشال میشم اگه بچه کوچیکا بترسن دور و ورم نیان ولی :)))
وای نه اصلا خوب نیست :(
برنا
از اولشم میدونستم ترسناکین. بفرما.
یه چیزی میدونستم که میترسیدم ازتون دیگه....با انبردست و دریل افتادی دنبال بچه مردم....وای.....تازه سرش داد هم کشیدین.....
 :))))) 
میخواستم ازت بخوام ابن پست رو نخونی ها، یادم رفت ؛))))
آرزو ﴿ッ﴾
خیلی عکسه باحاله :)
کارِ درمانی واسه بچه ها کلا باید سخت باشه فکر کنم.

آره، بزرگا خیلی کم پیش میاد که غیر همکار باشن و اذیت کنن ولی بچه ها اکثرا اذیت میکنن و باید با صبر و حوصله ی خیلی زیادی باهاشون رفتار کرد.
شارمین
سلام.

چه بامزه! ولی خوب کاری کردی. همه ش که نمیشه ناز کشید!
سلام  :)
اصلا دندونپزشک اطفال تا حدی باید جذبه داشته باشه وگرنه بچه که نمیخوابه رو یونیت!
دختر نقره ای
هوپ عزیز شنیدم تحلیل زیادی داره رشته شما برای همین برات آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم. امیدوارم آرزو هات هیچوقت آرزو نمونن! 
درسته تحلیل و خستگی بدنی زیادی داریم، برای همین باید بدنمون رو قوی تر کنیم.
خیلی ممنون عزیزم از حضور و نظرت ؛)
ریحانه
خیای بامزه و قشنگ تعریفیدی ولی می فهمی خستممممممممم نا ندارم اظهار احساسات کنم:(
چی کار کنم مغزم داره منفجر میشهههه...
آخی... ایشالا خستگیت رو حسابی بعد از آزمونت در میکنی ؛)
مهربان
پس گردنی جواب میده
البته من بچه ها رو نمیزنما فقط از لفظ آمپول استفاده میکنم که دیگه خودشون حساب کار دستشون بیاد
توجه کردی که من درست نشدم هیچ تو هم داری خشن و موذی میشی؟
راضیم ازت
وای نه کتک اصلا! نهایتش نخوابید بلندش می کنیم و کار نمی کنیم دیگه! 
ما سرنگ رو از aid مون قایمکی در حالی که حواس بچه رو پرت کردیم میگیریم و جوری که نبینه بهش تزریق می کنیم، یکی دو بار پیش اومده والدین خواستن بچشون رو بترسونن گفتن بهت آمپول میزنن ها، منم دعواشون کردم که این چه کاریه! برین بیرون!!
آره! مامانم گفته بود با دوست ناباب نگرد ها، جدی نگرفتم حرفش رو :-/
baran
خسته نباشی خانوم دکتر💕
داداش منم  دندونش درد داره و 7 سالشه. ولی خب میترسه و نمیره 
منم ک کنکوریم 3 تا دندونم پوسیدگی داره همش امروز و فردا میکنم واسه رفتن ب دکتر
میگم دندونپزشکی چند ساله؟6؟
و اینکه دندون بهتره یا پزشکی؟
خیلی ممنون ؛)
یه دکتر زبر و زرنگ و خوش اخلاق پیدا کنین بچه رو به خوبی کنترل میکنه و ترسش میریزه، نگاه نکنین من داد زدم بعضی وقتها لازمه!
6 سال 
مسلما از نظر من دندونپزشکی بهتره ولی باید هر کس به علاقه ی خودش نگاه کنه
mahee
داد بهت نمیادا..از این استیکرا بگیر برای بچه ها..عاشقت میشن
این داد به نفعشونه! باید بعضی وقت ها حساب ببرن :))
آخر سر بهشون جایزه می دیدم، تراش یا پاک کن باب اسفنجی و بن تن!
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan