روان شناس لازم نشم، صلوات!

  • ۱۶:۰۳

یکی از عجیب و در عین حال بهترین حس های یه دندونپزشک وقتیه که همه یا بیشتر دندون های یک فرد رو خودش کشیده باشه؛ بعد بیمارش چند وقت بعد بیاد بهش سر بزنه و با لبخند بگه: " سلام دکترررر دلم براتون تنگ شده بود، اومدم بهتون سر بزنم"  و ردیف دندون مصنوعی هاش برق بزنه توی دهانش. خستگی آدم درمیره وقتی قربون صدقه ی دست و پنجه ات میرن که خوب کشیدی و اصلا نفهمیدیم و درد نداشت و این صوبتا! حتی مورد داشتیم دو هفته بعدش هدیه به دست اومده که ازم تشکر کنه و مگه نیشِ شُل شده ی من جمع شدنی بود وقتی شال خوشرنگ کادوپیچ رو دیدم؟!

چند روز پیش حساب کردم تو این مدتی که از طرحم گذشته ( که اگه بارداری هم بود تموم شده بود و زیر فشار طرح به نوعی زایمان کردیم و هنوز نصف بیشترش مونده! ) ٨٠٠ تایی دندون کشیدم. البته بودن دندون هایی که شکستن و نشد خارجشون کنم، ولی کمتر از بیست تا در کل بودن. چون دیگه دستم اومده کدوم دندون ها کار منه و کدوم یکی ها رو باید ارجاع بدم به دندونپزشکای دیگه و واسه خودم دردسر درست نکنم! یادش بخیر تو بخش جراحی سر اینکه فلانی دندون زیاد کشید و من دو هفته است که بیمار نداشتم و وای چیکار کنم حالا؟! کلی با هم گروهیا دعوامون می شد. بعد بقیه می گفتن حرص نخورین توی طرح انقدر می کشین که خسته بشین. الان هم دقیقا همینه. طوری که امروز که بیمار اکس نداشتم و همه ترمیمی و پالپو بودن، بدن درد گرفته بودم از شدت خماری تا اینکه دختربچه ای اومد و ایکی ثانیه دندون لقش رو کشیدم و دلم کمی تا قسمتی آروم گرفت! 

از قدرشناسی مردم گفتم؟ البته که در کنار مراجعه کننده های با شعور، افرادی هستن که باعث میشن خستگی به تنت بمونه. مثل پسر ٢٠ ساله ی پررویی که تو اوج شلوغی های بیمارها که یه ترمیم می کردم، دو نفر رو بی حسی می زدم برن بیرون بشینن و بعد دندونشون رو بکشم، یک ساعت و نیم منتظر موند تا ویزیتش کنم و وقتی بهش گفتم " دندونت عصب کشی می خواد و عاقلانه نیست دندون سالمت رو بکشی و جاش رو ایمپلنت بذاری. " نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کرد که " همین؟! واسه همین یه جمله کلی معطل شدم؟! " دقیقا به مسخرگیِ وقتی که آزمایش خون بده طرف و وقتی پزشکش بگه سالمی، حرص بخوره که چرا الکی پول دادم و چرا تشخیص کنسر ندادی واسم؟!  

 به پسر نگاه کردم و سریع واسش دارو نوشتم و شمرده و با لحنی سرد گفتم: " عزیزم واسه همین یک جمله ای که من تشخیص دادم، کلی درس خوندم! به تو بود که میخواستی دندون سالمت رو بکشی، ایمپلنت کنی! " هرچند پسرک کم نیاورد و گفت " میرم شهر دانشجوییم میگم واسم بکشه، دکترش خیلی خوبه! "  که من هم با یادآوری اینکه مختاری هر کاری دوست داری بکنی، خواه پند بگیر و خواه ملال! حجت رو بر اون تموم کردم!!

   فکر کنم خواننده ها و دوستای قدیمیم متوجه تغییر رفتارم شده باشن که واقعا نترس و جدی و در مواردی خشن شدم. بعضی وقتا حتی خودمم از اگرسیو برخورد کردنم -البته که نه با همه- می ترسم! نمی دونم شاید خاصیت محیط کار و رویارویی با طیف وسیعی از افراد باشه که باعث شده از اون حالت ملایم و رودربایستی دار دربیام.

 چندین ماه بود دو تا از بهورزای یکی از مراکز که زن و شوهرن، روی اعصابم بودن. هی به روی خودم نمی آوردم. هی با اذیت هاشون سازگاری می کردم. هی خبر بهم می رسید که رفتن پشت سرم گفتن: دندونپزشکه گروه هدف کار نمیکنه! در صورتی که اکثر بیمارهام بچه های زیر ١٤ سال ان. تا اینکه تو یکی از اون روزهایی که مرکز در حال انفجار بود و من هم از خستگی داشتم ضعف می کردم، دیدم بهورز خانومه، بیرون اتاقم ایستاده و داره به بیمارها خط میده: " پشت در تجمع کنین و اصرار کنین بدون معاینه یه امضا بزنه پای کارتتون و اصلا چیکار میکنین خانوم نون؟ چرا انقدر ور میرین؟ سریع کار کنین! " و این چرت و پرتا و خانوم نونِ بی زبون هم از پسش نمی تونه بربیاد.

به خودم گفتم هوپ! دیگه تحمل و احترام بهش که " نه زشته سن مادرجان شکوهم رو داره کافیه. " رفتم بیرون و کاملا جدی بهش تفهیم کردم پاش رو از گلیمش درازتر نکنه که " اگه به نظارت کردن به کار دیگری باشه من ما فوقشم و باید بگم چکار کن و چکار نکن و اون حق نداره در مورد کار من نظر بده! " گفتم " من وظیفمه فقط بچه های ٦-٧ ساله رو برای مدرسه ویزیت کنم نه اینکه از ٥ تا ١٦ سال دست همه یه کارت معاینه بدین که فقط برین مهر و امضا کنه تا آمار خودتون بره بالا و به من فشار وارد کنین. برای بار هزارم میگم من بِ..دووو..نِ معاینه به هیچچچ وجه مهر و امضا نمی کنم! " رنگ زن پرید و هیچی نگفت. هنوز عصبانی بودم، همون موقع به گسترش زنگ زدم و رفتارش رو گزارش کردم و خبر رسیده قراره جلسه ای با حضور این زوج و معاون شبکه تشکیل بشه و بهشون تذکر جدی بدن! والا اگه پسر بودم، نصف کارکرد الانم رو هم داشتم، حتی اگر از زیر کار در می رفتم بیشتر حرفم رو قبول داشتن و قدرم رو می دونستن. می دونین؟ از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ناراحتم که برای اثبات خودم تا این حد مجبورم تغییر رفتار بدم؛ ولی وقتی به حد و مرتبه ی خودشون آگاه نیستن، وقتی یک سری از افراد فقط با داد و بیداد سر به راه می شن، چکار کنم؟! 

کاش بعد از اتمام طرح، روانشناس لازم نشم! :-/ 



+ هعی افراد شبکه تو اینستا من رو پیدا می کنن و من هم از شدت علاقه ی زیادم بهشون، فی الفور بلاکشون می کنم! باشد که یاد گیرند اینستا کاملا شخصیه! بعله!

++ یکی از سرویس هایی که من رو می بره به روستا، خیلی خیلییییی تند و بی احتیاط میره. اگه دیدین دو هفته گذشت و خبری از من نیست بدونین که...

+++ خودمونیم ها عجب طویله ی طولانی ای رو نوشتم ها!

  • ۶۹۴
باران ...
فعلا از آخر به اول :
از همنشینی و رفاقت  با شباهنگ عزیز همین دیگه که متن هاتون طولانی میشه ؛))

با این شباهنگ کمتر بگرد :دی 
ما متن های طولانی رو  به سختی میتونیم بخونیم ؛)


#شوخی با شباهنگ :دی 


سلام 
سلام
:-))))
خب کلی کلیدواژه ی تلنبارشده ی مرتبط با هم داشتم که تا نمی نوشتمشون راحت نمی شدم! دفعه اولم نیست انقدر طولانی می نویسم ها!
♫ شباهنگ
حالا یه بار جای من نوشتیااااا. دیگه جوگیر شدی پستای خودتم طویل می‌نویسی :دی قشنگ فرو رفتی تو نقشت هنوز بیرون نیومدی انگار :))
آقاااا تو که می دونی من بعد از خودت چقدر طویله نویسم :-))))
بعدشم تو نمی نویسی من مجبوووورم جای تو هم بنویسم، بله!
گندم بانو
اولا که دور از جونت خانوم دکتر. تازه من میخوام آدرس بگیرم دندونامو بیارم پیشت ^__*

درمورد اون پسره... من یه پیشنهاد دارم. ببین اون دندون‌پزشکی که من میرفتم مدلش اینجوری بود که اول به ترتیب نوبت همه رو میفرستادن واسه معاینه، معاینه همه که تموم میشد و دکتر تشخیص میداد کار هر کسی چیه، بعد دوباره به همون نوبت میومدن دندوناشونو درست میکردن. حتی گاهی یه ساعت حدودی هم میدادن که مثلا شما حدودا یازده نوبتت میشه و اگه کار دیگه‌ای داری برو به کارت برس ولی اگه سر ساعت تو بیمارستان نباشی نوبتت میسوزه.
من به عنوان کسی که بخش زیادی از زندگیم تو دندون‌پزشکی گذشته میگم که واقعا تحمل اون همه ساعت انتظار سخته.  :)
البته اصلا به این معنی نیست که پسره حق داشته باشه‌ها
قربووونت عروس شیرازی :-**
ببین هزار بار بهشون گفتیم اول صبح یعنی هشت صبح بیاین واسه معاینه ولی اینا میخوان تا نه و ده بخوابن و همه کارهاشون رو بکنن و وقتی میان دندونپزشکی همون لحظه کارهاشون انجام بشه که من نمیتونم راستش. الان اینهایی که فردا نوبت دارن از یک ماه قبل ویزیت شدن و منتظرن که وقتی گفتیم بهشون ساعت ده اینجا باش راس ساعت ده انجام بشه کارشون. ولی عملا انقدر معاینه و بیمار اضافه من ویزیت و کار میکنم که صدای اون بنده خداها هم درمیاد! این پسر هم اینطوری بود که بین هر مریضی که نوبت داشتم ٤-٥ نفر به ترتیب نشسته بودن که ویزیت می شدن و این پسره شاید نوبت بیستم بود که ویزیت بشه و نهایت پررویی اش بود که فکر کرده بود تا وارد مرکز میشه من باید ویزیتش کنم و هر امری داشته باشه، بدون توجه به اینکه چی درسته واسش انجام بدم.
گندم بانو
آها. خب یه قانون دیگه هم داشت اونجا که من میرفتم. این که ملت از قبل حتی واسه معاینه نوبت میگرفتن. و اگه بعد تایم معاینه میومدن پزشک به هیچ وجه ویزیتشون نمیکرد!
البته میدونم که تو شهرای کوچیکتر اعمال این قانونا سخته.
خود من چند ماه پیش که اینجا کارم با بیمارستان افتاده بود، اون‌قدر مبهوت اتفاقای دور و برم شدم که دکترم گفت کجایی هستی که این چیزا اینقدر برات عجیبه؟! :)))
میتونی قانون بذاری که مثلا هشت تا هشت و نیم و یک و نیم تا دو فقط معاینه میکنم. به نظرم اعصابت اینجوری راحت‌تره :) حق اون مریضایی که از قبل نوبت گرفتن هم رعایت میشه 🤔🤔
البته اینا پیشنهاده :) نمیخوام تو کارت دخالت کنم :*
خیلی سخته گندم فرهنگ گذاری توی یه جایی که قبلا هیچ قانونی نبوده. کلا اینا زیر بار نمی رن. همین که فقط با نوبت قبلی کار انجام میشه و نوبت وقتی داده میشه که من ویزیت کرده باشم رو چندین ماه گفتم و پافشاری کردم تا درست شد. 
هر چی قانون می خوام واسه معاینه بذارم زیر بار نمی رن چون یه سریا با درد و آبسه و غیره میان، یه سریام پررو ان می خوان کارشون زود انجام شه بعد میان می بینن من دختر جوونم میگن میریم زور می گیم بهش تا دو تا داد می زنم خودشون رو جمع می کنن! 
ولی در کل باهات موافقم مرسی از نظرت
x
ازیه جایی به بعدتومحیط کار ادم خیلی بی اعصاب و سردوشمرده وقاطع وجدی میشه !!

دقیقا! تو هم خوندم پستات رو دیدم همین طور شدی
خانم دکتر تمام وقت
واقعا بهداشت اعصاب فولادی و ید طولانی در زیراب زنی و زیرکار در رفتن میخواد.سیستم اداری فاسد که میگن همینه دیگه
آره والا! به جای اینکه کمک کنن به هم که شبکه شون بهتر بشه، هی این پشت سر اون حرف میزنه اون پشت سر این. وقتی هم که بخوای اصولی و با وجدان کار کنی از بس زیر کار در روان درک نمی کنن و فکر میکنن الکی طول میدی درمان رو! 
از گوشه ای دنج
تو را روستا هیچی نمیشه همش جاده خاکی و جاده های خلوته. کیف میده برای مسابقه اتومبیل رانی
روستا چیه؟ از شهر تا روستا جاده است دیگه و پر از ماشین سنگین!
عینکی عینکی
خدا بهت صبر بده خواهر😣😣

با گندم موافقم. ساعات خاثی رو بذار برای معاینه. به نظر من دو هفته سختی شدید شدید بکشی بعدا راحت تری. اون که با درد میاد ام شاید بشه لا به لای بیمار ها با رضایت خودشون( فک کنم‌ببینند کسی درد داره راضی باشند) میان واسه معاینه.

ولی باز هم ما اونجا نیستیم و شرایط تو رو درک نمیکنیم. امیدوارم موفق باشی و اعصاب فولادین داشته باشی
مرسی خواهر کوچیکه 😉😉
باهاتون موافقم، کم کم این قانون رو هم می ذارم، باید صبر کنم مهر بشه و خلوت تر.
مرسی از نظرت عزیزم
صبح
چرا نوشتین طویله ی طولانی کلمه بهتری نبود؟
در کل خوب بود ما پستاتونو دوست داریم..
این کلمه رو از شباهنگ یاد گرفتم. 
ممنونم لطف دارین :-)
ریحانه
ما حتی هوپ جدی و عنق هم دوستتتتت!!!:))
من بارها شده تو شیفتای شبانم در حالی که ساعت ۴ شب دارم تو مریضا غرق میشم با منشی ها تایپیست ها همراهان غیر منطقی بیمار سر مسایل مشابه بحثم شده ولی اصلا از اینکه دیسیپلین به خرج دادم پشیمون نبودم!!! مهربانی و احترام زیاد باعث میشه ازت سواستفاده کنن همون بهتر ازت بترسن بگن سیسسسس آروم باشین لولو اومد:))
قربانت عزیزم :-*
ایول تشویقم کردی مصمم تر شدم توی روندی که در پیش گرفتم :-))))
میس تیچر
منم دلم خیلی بعضا تنگ میشه برا اینجا برای شما برا نوشته هایخودم برای گذشته خوب خودم ...
میبینی چه زود شد یه سال و این بچه های نامرد بلاگی سراغم نیومدن؟؟
کاش حداقل اینستاتوداشتم :(
همیشه بدرخشی ببخش ک یاد نمیام اینورا :-*
والا ما هم دلمون تنگ میشه واست عزیزم، سراغتم تو چند تا پست قبلی اگه دقت کنی گرفتم :-(
واقعا یک ساله که ننوشتی؟!
عزیزم :-*
حالا هفته ای یک بار رو بیا اینجا یه سلام و احوال بکن برو خواهشا
عینکی عینکی
وا چرا خاصی من خاثی نوشته شده بود؟😂😂😂😂 
طوری نیس پیش میاد :-))
مهربان
نخوریمون اگرسیو
تلاش خودم رو میکنم :پیییی
ماهک
سلام
خوبش کردی. بهیار رو میگم :)
سلام 
:-)) هرچند جای پای اونها از من محکم تره اینجا ولی باید یکم به خودشون میومدن! 
البته بهورزه :-)
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan