یه خواهش، دیگه موهاتو نبافش... دلم لک زده واسه پیچ و تابش!

  • ۱۱:۴۰

هفت و پنجاه و هشت دقیقه بود که انگشت زدم و به سمت اتاقم رفتم. دسته ی در اتاقم رو پایین کشیدم. باز نشد. قفل بود. پس خانوم نون نیومده هنوز. سرکلیدی دندونیم رو از زیپ پشتی کیفم درآوردم و در رو باز کردم. آقا و خانومی سلام گفتن و خواستن که به دنبال من وارد اتاق بشن.

لبخند زدم: اجازه بدین لباسم رو عوض کنم، بعد.

در رو قفل کردم و به سمت چوب لباسی رفتم. مانتو و مقنعه ام رو آویزون کردم و روپوشم رو پوشیدم. قبل از اینکه مقنعه ی مخصوص مطب رو بپوشم، حس کردم که چقدر موهام رو شل و عجله ای بستم! رفتم جلوی آینه و کلیپسم رو باز کردم. موهام ریختن پایین و تضاد جالبی با رنگ سفید روپوش ایجاد کردن. ذوق کرده بودم و چلیک چلیک از خودم عکس می گرفتم و اگه بیمارها پشت در صف نکشیده بودن، عکس گرفتنم ادامه داشت؛ آخه شبیه دکتر خارجکی ها شده بودم! به دکترهایی که توی مطبشون با سرِ باز میگردن تا حدی حق دادم، هرچند کثیف کاری کار ما زیاده و اکثرا خیس از خون و آب می شیم. 

گفتم کلیپس راستش رو بخواین کلیپس رنگی رنگیم رو از مادرجان شکوه کِش رفتم. یعنی چند وقت پیش رفتم خونه و دیدم یه کلیپس دلبر نشسته گوشه ی کمد! سریع کلیپس تک رنگ ساده ام رو که از سر ناچاریِ بعد از شکستن گیره ی قبلی از شهر طرحی خریده بودم، باز کردم و گفتم: مامان این مالِ شما، کلیپس شما هم مال من! 

خواهرجان هم با دعوا گفت: مااامان به من ندادیش الان هوپ برش داشت! این شد که سریع کلیپس قدیمیِ مامان رو از سرش باز کرد و مال من رو برداشت! پس شد آنچه شد و مادرجانِ موند و کلیپس قدیمیِ زشتش. هرچند هفته ی پیش اجازه دادم بنده خدا از کلیپسم استفاده کنه به شرط اینکه بعد از مهمونی بهم برگردونه! بعد میگم خواهرجان که ٢٤ ساعته سر کمدِ لباس های منه، به کی رفته؟ البته که خودم هم کم دزدی نمی کنم ازش! 


+ شوشو نی نی رو کیا یادشونه؟ موهای فرفری بلندش میان تو صورتش، گفتم کوتاهش نکنین ها! سری قبل که دیدمش، جلوی موهاش رو با یه کش کوچولو بستن بودن تا موهاش نیاد توی صورتش! عزیززززززم... بچم داره مثل برق و باد بزرگ میشه و ماشاالله انقدررر شیطونه که به سختی کنترلش می کنن. 

++ الان دوباره رفتم جلوی آینه دیدم روپوشم طبق معمول خونی شده! :-//

+++ دقت کردین به قولم عمل کردم و تند تند پست می ذارم؟ 


*عنوان یه خواهش از فرزاد فرزین


  • ۵۹۵
حسن مجیدیان
سلام
قشتگ بود....
سلام 
ممنون
🦉 شباهنگ
وقتایی که چند دقیقه زودتر انگشت می‌زنی، بعداً می‌تونی این زودها رو ذخیره کنی و چند دقیقه دیرتر بری؟
علاوه بر اون ۴۵ دقیقه‌ای که یه بار در موردش نوشته بودی

سؤاله دیگه، پیش میاد...
نه ! کلا توی طرح اضافه کاری معنا نداره، اون ٤٥ دقیقه رو هم گول خوردم، از مرخصی ساعتیام کم میشده و من نمی دونستم!
:-(((
ریزوریوس ❤:)
دارم تصورت میکنم با موهای روی روپوش سفید😍😍 

خیلی خاص و گوگول بود واسم :-))))
صبح
حرفی نیست جز اینکه خوب کاری میکنی زود زود پست میذاری
مررررسی :-)
صبورا کرمی🦄
سلام دکتر خارجی :*)
Hi Saboora! 
داش فرزاد
ایش:|
وا
دخـترکــی با قـلـب صورتــی
چ قشنگ نوشتی :)
قشنگ خوندی...
ام اسی خوشبخت
اصل مطلب این بود عکس ها رو ببینیم که ندیدیم, ما دکتر خارجکی ندیدیم تا حالا ;)
خواستم یه عکس شبیه سرچ کنم بذارم ترسیدم بیان دعوام کنن!
simu lator
زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
نه که از ماشطه هم زحمت بی جا ببرد
بی شانه هم می بردددد :-))
ام اسی خوشبخت
کی دعوا کنه؟ چرا دعوا کنه؟!
یک بار پست #بدن_من رو گذاشته بودم، یکی دو نفر اومدن گفتن واسه چی خودت رو توصیف کردی! 
ام اسی خوشبخت
ما هیچ, ما نگاه!
من نیز...
اعظم
چه حس خوبیه آدم گاهی یادی از خودش و زیباییاش می افته
قشنگی این پست به موهای زیبات گره خورد.
زود زود پست گذاشتن خوب است.
بله واقعا
آخه قرار شد شکرگزار باشیم و قدردان نعمت هایی که بهمون داده شده.. 
مرسی بله بسیار عالیست :-)
شارمین امیریان
زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم =)))


:-))) باشه تلاش خودمو میکنم :-)))
گندم بانو
خوبه زود زود پست گذاشتن... چون وقتی فاصله بین پستا زیاد میشه دل و دماغ نوشتن میره!! :)
دقیقا! الان کلییییی سوژه واسه نوشتن دارم ولی هی به خودم میگم هوپ! چه خبرته! یکم بذار از پست قبلی بگذره بعد!جوگیر شدم به نوعی!
** سیلاک **
چقدر دوست دارم نوشته هات رو .. شیرین می نویسی خانم دکتر :))))
مررررسیییی *_^
خوب میخونین شماها...
صبح
از اون همه کتابی که خوندین تو پست قبلی کدومش براتون جذاب تره؟
تازه خریدمشون. اولی رو خوندم فعلا و اواسط کشتن مرغ مینام!
raha banoo
عاشق کل کل های خواهرونه ام بخصوص وقتی پای مامان هم در میان باشه!:))
کلیپس نو مبارک؛)
مامان بیچاره ی ما که در برابر ما دو تا خواهر همیشه کم میاره :-)))
مرررسی
ترانه
خوشحالم که هنوز وبلاگ هست...

من هم عشق میکنم از وبلاگ خونی و وبلاگ نویسی
Reyhane R
منم اومدم بگم که چقد خوبه و خوشحالم که زود به زود تر مینویسی.
باریکلا دختر خوب (:
فدای شما مامان گل دخترها :-** 
آسـوکـآ آآ
واقعا دندون پزشکی سخت تر از پزشکیه...

توی این مدتی که از نزدیک زندگی دوستای پزشکم رو دیدم واقعا نمیدونم بگم کدوم سخت تره. هر کدوم سختی های خاص خودش رو داره.
صبح
یعنی جدی جدی دندانپزشکی اونقدر سخته که اول فکر میکردین دندان سخته و حالا چون دوستای پزشکتونو دیدید نمیدونید کدوم رشته سخت تره؟ میشه یکم به زبان ساده توضیح بدین یکم اطلاعاتمون رو بره بالا؟
من چنین چیزی نگفتم، چون فقط خودمون رو میدیدم میگفتم کار ما سخت تره، ولی وقتی از نزدیک زندگی دوستهای پزشکم رو دیدم  متوجه شدم جفتش سخته. اگه یادتون باشه توی یکی از پست هام گفته بودم تمام شغل ها سختی خاص خودشون رو دارن.
آهان راستی در رابطه با پیام خصوصیتون، ممنونم برای معرفی کتاب، خاما رو به تازگی خوندم. 
واقعا نمیدونم وقتی وبلاگ ندارین جواب پیام خصوصیتون رو کجا میشه بدم!
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan