هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (١٧)

  • ۱۸:۴۲

١- مریض یکی از خانم دکترها نیومده بود و کار من هم تموم شده بود. این شد که خانم دکتره خوابید زیر دستم و دو تا از دندون هاش رو ترمیم کردم. اولین باری بود دست به دندون دندونپزشک می زدم. در این زمان بود که کلینیکی که از صبح خلوت بود، شلوغ شد و هی مریض بود که میومد می دید دست دو تا دکتر بنده! یاد اون نقلی افتادم که آرایشگرا وقتی بیکار بشن واسه هم بند می اندازن یا چیزی توی همین مایه ها!


٢- توی اندو( عصب کشی) هیچی به اندازه ی پیدا کردن کانالی که پیدا نمی شه، ما رو خوشحال نمی کنه. بعضی وقتا یه جاهایی هستن این ناقلاها که فکرشم نمیکنی. اون روز وقتی سوند اندو رو محکم توی اوریفیس (ورودی) کانال زدم و خون زد بالا حس پیدا کردن چاه نفت رو داشتم به همین برکت قسم!


٣- یکی از دستیارها به شدت شوته و البته مهربون و خوش قلب. نشستم سمت چپ یونیت و ازش خواستم ترالی وسایل رو سمت چپم بذاره. هول شد و ترالی رو سریع کشید و گفت: هی یادم میره خانم دکتر دستش چپه

زدم زیر خنده و گفتم: دستم چپه خانم فلانی؟! یا چپ دستم؟ 

خدا ببخشه منو که سوژه اش کردم و هر بار سوتی میده، میگم که اینطور؟ منم که دستم چپه آره؟


٤- بیمار مرد ساده دلی بود که برای اندوی دندون هفت پایینش اومده بودحین کار ازش پرسیدم: فامیلتون چیه؟ که با فامیل صداش بزنم و بگم: فلانی دهانت باز و این صحبتا. که جواب داد: ستار. کل زمانی که زیر دستم بود هی میگفتم: آقای ستار دهان باز، حالا بسته، آقای ستار از بینی نفس بکشین، زبونتون رو تکون ندین آقای ستار. وقتی رفت پذیرش اومد گفت: کار آقای جنگلبان چی بود؟ گفتم: چنین بیماری نداشتم. گفت: چرا همینی که الان رفت دهانش رو بشوره

بله فهمیدیم که ایشون دوست داشتن من به اسم کوچیک صداشون کنم


٥- توی کلینیک دست تنها بودم و سرم شلوغ بود که دختری با طلبکاری وارد شد و وقتی فهمید دکترش نیومده شروع به داد و بیداد کرد. نگاهش کردم. بینی عروسکی عملی، زاویه سازی صورت، لنز رنگی، موی بلوند، دندون های ونیر شده و لب های ورم کرده از ژل لب.

پذیرش ازم خواهش کرد برای اینکه صداش بخوابه، کارش رو من انجام بدم، که ای کاش قبول نمی کردم. بی حسی زدم. پاشد نشست و شاکی شد که فکم درد گرفت. گلوم باد کرد. گوشم کیپ شد و اصرار که دندونم بی حس نشده و قبلا چنین مشکلی برام پیش نیومده. با تلاش زیاد دوباره خوابوندمش و تراش دادم دندونش رو و ثابت کردم بی حس شده. پذیرش و دستیار طوری که نبینه هی دستشون رو به نشونه بزن تو گوشش! تکون می دادن! حس خوبی نداشتم. درسته ترمیم کامپوزیت یک سطحی دندون هفت پایین بود. ولی دسترسیم بهش سخت بود و متوجه نمی شدم چرا!  

کلافه شده بودم. برای بار هزارم به سختی لبش رو با آینه از روی دندون کنار زدم  که فهمیدم مشکل  از لب های تزریقیشه!

حین کار بهش گفتم دندون کناریت که قبلا از سمت مزیال( شما بخونین مثلا چپ) ترمیم شده بوده الان از سمت دیستال( مثلا راست) هم پوسیدگی داره، ترمیمش کنم؟ که شاکی طور رد کرد و گفت میرم پیش همون دکتری که چند سال پیش بهش دست زده خودش باید درستش کنه. هر چقدر هم من میگفتم ربطی به اون نداره و خودت دندونت رو پوسیده کردی، قبول نمی کرد.

هیچی دیگه کارش که به سختی تموم شد ولی هنوز منتظرم بیاد باز غر بزنه سرم!

 

٦- نقطه مقابل این دختر پیرمردی خوش اخلاق بود که دو بار اومد و چهار تا دندونش رو ترمیم کردم. انقدر مهربون و دوست داشتنی بود  و بخاطر لرزش فکش ازم معذرت خواهی می کرد که دلم می خواست لپش رو بکشم. آخر دست هم دعوتم کرد به مراسم حسینیه شهرشون برای اربعین و وقتی دید نمی تونم برم، عروسش رو صدا کرد تا هم معاینه بشه و هم اون دوباره  اصرار کنه.  


٧- عروس پیرمرد بالایی رو در حضور خودش معاینه کردم. چهار ماهه باردار بود. دندون درد شدید و دندونی که باید کشیده بشه. بهش گفتم: چرا قبل از بارداری به فکر درست کردن دندونهات نیوفتادی آخه؟ 

گفت: یهویی شد!  

و بعد خودش و پیرمرد زدن زیر خنده و من هم با شگفتی لبخند زدم!


٨- کار برای یک سری از افراد مسن حتی از کار برای اطفال هم سخت تره. پیرمرد زبون بزرگ و حالت تهوع شدید داشت و ترمیم کامپوزیتی که خیلی به ایزولیشن حساسه. برای ترمیم دو تا دندون بیش از یک ساعت وقتم رو گذاشتم. چون مرتب عق می زد و زبون می زد و می نشست و دوباره از اول باید مراحل کار رو تکرار می کردم. یک جایی بچه های کلینیک صدام کردن تا بستنی بخورم ولی من گفتم: نمیتونم باید ترمیم این آقا رو تموم کنم تا دوباره حالت تهوع نگرفته.  

وقتی کارش تموم شد، چندین بار تشکر کرد ازم و گفت: مرسی که وسط کار من رو رها نکردی خانم دکتر.  



٩- تا حالا دیده بودین کسی وسط عصب کشی دندونش خوابش ببره؟ دفعه اول انکار کرد ولی دفعه دوم  وقتی دیدم دهانش نیمه بازه و مخل کار من نیست، بیدارش نکردم. نتیجه اینکه صدای خروپوف مرد میانسال بلند شد و من با خنده دندونش رو آپچوره ( پر کردن ریشه دندان) کردم! بعد هم آروم بیدارش کردم تا بره عکس نهایی رو بگیره. حین ترمیم ازش پرسیدم: خواب بودین این دفعه ها! لبخند زد و این بار چیزی نگفت.



١٠- دخترک شیطون بلای خوشگل که چهره اش توی مایه های "می سوخه!" بود، کلی انرژی بهم تزریق کرد

بهش میگم: اسمت چیه؟

-نمیخوام بگم!

+ چند سالته؟

-نمی خوام بگممم

+مسواک می زنی؟  

خندید: نمی خواااام بگم!

به مامانش گفتم: چرا جوابم رو اینطوری میده؟ 

گفت: از بس با افراد غریبه گرم می گرفت. چند تا داستان درباره اینکه نباید با افراد غریبه صحبت کنیم براش تعریف کردم الان از اون ور بوم افتاده.

بعد دست دخترش رو گرفت: خانم دکتر دوستته مامان

دندون های سفید دخترک رو فلوراید زدم و بهش چند تا برچسب ماهی هدیه دادم. انقدر باهام رفیق شده بود که تصمیم داشت ماهی ها رو بپزه برام و با هم بخوریم!


١١- خواهرم عکسی واسم فرستاده از مادرجان و پدرجان که نشستن بغل هم دارن نخ دندون میکشن. خوشحالم لااقل این دو نفر حرفای منو گوش و به نظافت دهان و دندانشون اهمیت میدن!

  • ۶۶۲
** سیلاک **

عاشق این روزنگارهاتم خانوم دکتر :))))

 

قشنگ حس می کنم تو دهن مردم نشستم اینقدر نزدیک اینقدر ملموس  :)))

چقدرررر خوب *_^
اخه نهایت تلاشمو میکنم شما خوب متوجه عرایضم بشین از بس توصیف میکنم!
مهدی ­­­­

۲. یاد اون خانم دندون پزشکه تو ساختمون پزشکان میفتم که همیشه روپوشش پر خون بود :))

۴. خب خودتون گفتید اسمش چیه :)) چی بگه بنده خدا

۷. :)))

 

از اتفاق همش روپوشم خونی میشه! :-//
گفتم فامیلت چیه. اسم رو از اطفال میپرسم فقط
علی علوی

کار مورد 5 رو چرا قبول کردید ؟

آدم پرو و طلبکار و مصنوعی !!!!!

 

-

مورد آخر هم عالی بود !

چون پذیرش اومد اصرار کرد واسه بریدن صداش براش کار کنم. :-/

:-)
ماریا

چه قدر مریض ترمیمی داشتی :)

شما دندونپزشکا توی محیط کار خیلی صمیمی تر از ما پزشکا هستید. اینو به عینه دیدم. واقعا چرا؟!؟! 

هر روز حتما دارم مریض ترمیمی اخه.
واقعا؟ من فکر میکردم دوره دانشجویی شماها صمیمی ترین، چون همش با هم کشیک میدین ولی ما سرمون تو دهن مردمه همش!
مهدی ­­­­

ا راست میگید فکر کردم پرسیده بودید اسمش چیه الان دوباره خوندم :) 

با دقت بخونین :-))
فرنوش

سلام 

افرین خانم دکتر حزفه ای..

از اخلاقتون خوشم می اد..بسیار حرفه ای😍😍

سلام 
کاری نکردم، وظیفه ام بود :-)
پا ییز

واقعا مرسی 

خواهش میکنم گلم :-*
شارمین امیریان

سلام.

اون پیرمرد مورد ۶ و ۷ عروس دیگه ای نمیخواست؟ 😈 (الفراررررررر)

سلام
شاااارمین! سرت میادها، نکن دختر
صبورا کرمی🦄

صبورا رو یادت نرفته که؟

 

نه عزیزم. وبت رو بستی و رفتی :-(
صبورا کرمی🦄

همیشه میخونمت  ها هوپ جان. 

فقط تنبل شدم برای کامنت دادن 🤔

از قدیمیا انتظاراتم بالاست ها!
آبان ...

مورد ۵ 

حالا خوشگل شده بود  دختره ؟

مورد ۲

راستش من دندون پزشک روپوشش خونی باشه ازش می ترسم 

۱۱ . جز موارد نایاب که خانواده ای به نصحیت فرزندش گوش کنه :)ایشاالله همیشه شاد باشید 

خوشگل بود ولی خییییلی مصنوعی بود! لوس بودنش رو مخ بود.

من تا خونی میشه سریع میبرم خونه میشورمش. نترس ازم :-))

واقعا خدایی! ایشالا به همچنین آبانم
گندم بانو

۱. :)))))))) دندون‌پزشکی که دندوناش خرابه!!!! دیگه به کی میشه اعتماد کرد آخه! ^__*

 

آقای ستار! ^__^

بنده خدا یه ترمیمای قبلیش شکسته بود و دندون عقلش پوسیده شده بود.

فکرشو بکن! چقد ذوق کرده :-)))
پا ییز

کاش می دونستم نزدیکمید یا دور که میومدم همونجا

نمیشه که :-)))
بپرسین از اطرافیان دندونپزشکای خوب رو بهت معرفی میکنن عزیزم
پا ییز

:)) 

:-*
مانته نیا

فوق العاده خوب و زیبا توصیف میکنی اتفاقاتو

کاری که با مردم سر و کار داری اعصاب خوردیای زیادی داره. خدا به من و تو صبر بده

دیگه تو اینو بگی من باورم میشه و اعتماد به سقف میشم ^_*
واقعا واقعا خدا صبرمون رو زیاد کنه خانوم مانته نیا
حامد سپهر

مورد ۵ وقتی به این مدل ژل تزریق کرده ها بی حسی میزنید مدل لبشون دفرمه نمیشه:))

از کی تا حالا دستتون چپ شده:)))

 

عالی بود:)

نه چرا؟ بی حسی رو به مخاط داخل دهانشون میزنیم به لبشون که نمیزنیم! هرچند خیلیا عصب لبشون هم بی حس میشه.
دیگه خرج زندگی بالاست، ناچارم!

:-)
واران ..

دست چپ میشه یا کج میشه ؟!:دی 

 

+

سلام 

و عرض ادب و احترام خدمت شما خانم دندون پزشک مهربون :)

و خدا قوت 

موفق و موید و سلامت باشی 💚

 

 

گویا هم معنی میگیرن یک سری!

سلام علیکم و رحمت الله
فدایت :-**
صبورا

اومدم یه سر بزنم ببینم آپ کردی یا نه🙄

نه عزیزم، انقدر خسته ام این روزا که کمتر فرصت میکنم بنویسم.
صبورا

یادم نیست گفتم یا نه

الان که وبلاگ ندلرم تو تلگرام یه کانال زدم اگه دوست داشتی بهت لینک بدم عضو شو

عزیزم من دوست دارم توی بلاگستان دوست هام رو داشته باشم. با تلگرام اکی نیستم.
مرسی که گفتی صبورا :-***
بانوچـه ⠀

واقعا ایده‌ی خوبی بود نوشتن این روزنگارها عزیزم.

واقعا مرسی بانوجان
صبورا

پست جدید نمی ذاری؟ 

هی میام سر می زنم هی می بینم آپ نکردی 😶

عزیزم :-*
موضوعی ندارم واسه نوشتن :-))
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan