با عرض معذرت از جمیع حضار‌‌‌...

  • ۱۴:۰۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۳۳

Cause I ever wanted was to be enough for you

  • ۲۱:۵۰

بعد از دو سال به کلاس ورزش اسبقم برگشتم و تک و توک چهره‌های قدیمی رو دیدم. جلسه سوم، وقتی بدن دردناکم رو کش و قوس می‌دادم، خانومی اومد جلو و سنم رو پرسید و گفت: شما دندونپزشکین؟ تایید کردم. ادامه داد: خانم فلانی میگن شما مجردین. گفتم: اشتباه می‌کنن من نامزد دارم. گفت: تحصیلاتشون چیه؟ گفتم: هر چی. گفت: نکنه الکی میگین؟

توی دلم گفتم: احسنت! ولی بلند گفتم: هم‌رشته‌ای هستیم. 

ایشالا که اجازه می‌دن راحت باشم توی کلاس، قبلا می‌ترسیدم بگم نامزد دارم، کیس‌های خوبی باشن که بپرن، الان میگم به جهنم! 

از طرفی منتظر فرصتم که به این بنده‌خدا بگم: من زخم‌خورده‌ام و حالا حالاها خوب نمی‌شم. برو روی دیوار یکی دیگه یادگاری بنویس؛ هرچند انگار خودش بو برده ازش دوری می‌کنم و تمایلی ندارم. 


* عنوان enough for you  از olivia rodrigo

 

  • ۹۲

خردلی

  • ۱۳:۲۵

دست و دلم نمی‌ره که پست بی‌غیرت بعدی رو بنویسم. ولی تا دارم با خودم کنار میام که بنویسم یا نه:

واقعا چه انتظاری داشتم که کت و شلواری که سال ۹۴ خریدم و فقط دو بار پوشیدم، اندازم باشه؟! 

البته کتش خیلی خوب و فیته ولی شلواری که بهش بخوره از کجا بیارم تو این ذیق وقت؟ :-(


پی‌نوشت: بچه‌ها جان، من تقریبا به همه اونایی که نیاز بوده، رمز دادم. پس خاموش‌خوان‌هایی که پیام می‌دین مخصوصا اون‌هایی که وبلاگ ندارین، شرمندتونم. 

  • ۱۳۴

بی‌غیرت ۳

  • ۲۱:۰۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۴۷۸

بی‌غیرت ۲

  • ۲۰:۰۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴۲

بی‌غیرت (رمز فقط آشناها)

  • ۲۲:۵۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵۰

اصلا چیزی می‌شه گفت؟

  • ۲۲:۰۲

به همین راحتی دختری رو جوون‌مرگ کردن رفت. واسم سواله چرا فقط ایر.ان تنها کشوریه که حجا.ب رو اجباری کرده و این‌طور وحشیانه زنان رو وادار به رعایت می‌کنه؟ واقعا این‌قدر درکشون کمه که دارن روز به روز اونایی هم که اعتقاد نصفه نیمه‌ای براشون مونده، از دین زده می‌کنن؟

  • ۴۸۰

هوپ و بیماران در هفته‌ای که گذشت. (۴۸)

  • ۲۲:۵۷

ملارد- بالاخره یکی درک کرد که من توی به خاطر سپردن اسامی مشکل دارم و اون کسی نیست جز انسی! صبح به صبح پیام میده و نوبتی‌ها رو میگه: ساعت اول همون خانوم شمالیه، ساعت دوم همونی که با کفشای گِلیش مطب رو داغون کرد، یا میگه همون خانومی که همه‌جاش عمله، اون آقایی که از فلان شهر میاد، آقای فلانی آشنای دوستتون، خانم بهمانی که داداشش دندونپزشکه و ...

 کاشان- به دستیارم میگم: نخ بده و منظورم اینه که نخ دندون بده. همون‌طور که نخ رو جدا می‌کنه می‌گه: نه من فقط به شوهرم نخ می‌دم!

نمی‌دونم این رو هم تعریف کردم یا نه ولی یک بار هم نخ دندون خواستم، بیمار سریع‌تر از نرسم از جیبش درآورد و گفت: بفرمایین من همیشه همراهم هست.


پاکدشت- واسه پدرجان بعد از تراش روکش و قالب‌گیری، روکش موقت می‌ذارم. دو روز نگذشته که پیام میده میگه فکر کنم خوردمش وای دندونم چیزیش نشه. شاید واستون جالب باشه که دو هفته بعد که خواستم روکش اصلی رو امتحان کنم، روکش موقت سر جای خودش بود. درآوردم و به پدرجان نشون دادم. خندید و گفت: عه سر جاش بود. رفته بود پایین فکر کردم خوردمش!


ری- دندونای شیری دخترک رو معاینه می‌کنم و میگم: خیلی وضعیتشون بده. مسواک نمی‌زنین واسشون؟

گویا قبلا دندونپزشک‌های دیگه‌ای بهش تذکر دادن: بخاطر شیرمه. دندونای بچه هامو داغون می‌کنه.

من که هنوز مامان نشدم و تجربشو ندارم، ولی فکر نکنم سخت باشه کم‌تر کردن عادت شیر شبانه‌خوردن و جای‌گزینش با آب یا نه شیر خوردنش و بعد سریع تمیز کردن دندون‌های بچه، که این طفل معصوم‌ها انقدر زود دندون‌هاشون نابود نشه.


گنبدکاووس- دختر، نوجوانی ۱۷-۱۸ ساله بود و با استرس تمام حرکات من رو زیرنظر داشت. به چسب بینیش اشاره کردم و برای اینکه بدونم تا چه حد حواسم باید باشه که دستم بهش نخوره پرسیدم: چقدر وقته که عمل کردی؟ 

خندید و چیزی نگفت!

گفتم: چی شد؟

دوباره خندید و گفت: فیکه، الکی زدم!

ولی خدایی بینی قشنگی داشت.


خوی- این خاطره مربوط به قبل از عید نوروزه. بیمار آقای میانسالی داشتم که هر بار می‌اومد، خودش رو با گلاب شستشو داده بود انگار. جوری که کل طبقه کلینیک بو می‌گرفت. جلسه اول سردرد شدم ولی آخرین جلسه دیگه نسبت به بوش مقاومت پیدا کرده بودم.


بروجرد- این یکی هم مال آخرین شیفت قبل از عیدم تو یکی از کلینیک‌هاست. آقای جوونی که از درد دندون‌های فک بالاش بی‌قرار بود، عجله داشت و همسرش هم دم زایمان بود! گفتیم برو پیش زنت می‌گیم آخری بیا. اومد و دستیارم متوجه شد طرف آتش‌نشانه و حتی وسایل آتش‌بازی برای جشن نمی‌دونم چی توی ماشینشه. بهش گفت: اگه واسه چهارشنبه‌سوری ما هم چندتا از این وسایلت بدی، میگم جفت دندون‌هاتو عصب‌کشی کنه خانم دکتر.

هیچی دیگه گردن من سر پالپوتومی دو دندون ۶ و ۷ بالاش داغون شد، وسایل آتش‌بازی رسید به دستیار! 


سیرجان- متاهل می‌شین، تعهد می‌دین و حلقه هم می‌اندازین؛ ولی به قدری با نگاه‌هاتون انسی رو اذیت می‌کنین که خودش رو توی اتاق کار من قایم کنه تا من برسم؟ حتی بهش گفته: زن من اصلا به خودش نمی‌رسه و این خزعبلات! بعدها که واسه یکی دیگه از دندون‌هاش اومد و همسر چادری ولی شیک‌پوشش هم همراهش بود، بیشتر چندشم شد.


  • ۲۶۱

ذهنم واسه عنوان یاری نمیده.

  • ۲۱:۳۴

اینکه خیلی منطقی و بامزه، باهام صحبت کردی و خیلی جدی تست گرفتی ازم، باعث شد امروز صبح بعد از مدت‌ها خوشحال باشم که بیدار شدم. ولی دیگه اینکه یادت باشه من عاشق پنجره‌های رنگی رنگیم و منو ببری جایی که پره از این پنجره‌ها، واقعا حالم رو بهتر کرد‌. ای دختری که به زور تو عکسات می‌خندی، مرسی ازت‌.


  • ۷۹

خژالت بکش!

  • ۱۱:۴۰

ایگنیشس‌ِ اتحادیه ابلهان با اون هیکل درشت یه گوشه چمباتمه زده و با سرزنش بهم نگاه می‌کنه و می‌گه: مگه من مسخره‌ی توام که پا در هوا نگهم داشتی؟!

ازون‌ور هی عذاب وجدان دارم چرا مطالب اون دوره آموزشی رو مرور نمی‌کنم؟ کرشمه هم مظلوم یه گوشه دیگه نشسته و میگه: چقدر باهام آهنگ تکراری می‌زنی؟ اگه راست می‌گی درس‌های جدید رو بزن و از اون قیافه‌‌ی خنگ جلسات اخیرت جلوی استادت خجالت بکش. 

ولی من چیکار بکنم این وسط خوبه؟! افتادم توی رقابت لیگ آخر دولینگو و هی پشت سرهم تمرین می‌کنم که جایگاه دومیم رو از دست ندم! ولی نوتیفیکیشن میره واسه نفر سوم و آنلاین میشه و هی اون امتیاز بگیر، هی من امتیاز بگیر!


  • ۴۴۲
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ . . . ۶۰ ۶۱ ۶۲
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan