وقتی اشیاء هم می ترسن!

  • ۰۱:۰۳
آیا ضد آفتاب محبوبتون رو به اتمامه و هر چه قدر زور می زنین، چیزی ازش بیرون نمیاد؟!
آیا خمیردندانتون تموم شده و هر بار که فشارش میدین، نا امیدتون میکنه؟!
آیا سس تپلی خوشمزتون رو هر چقدر تکون میدین و فشار، روی غذا چیزی نمیریزه؟! 
اگر جوابتون به سوال هایی ازین دست مثبته، یک روش عالی پیشنهاد میکنم بهتون تا موارد بالا دست از لوس بازی دربیارن و کمی شل بگیرن خودشون رو :)))
بهترین کار اینه که یه ضد آفتاب، خمیر دندان یا سس جدید بگیرین و محض اطمینان موارد قبلی رو امتحان کنین تا اگر واقعا تموم شدن، بندازینشون دور... اینجوری می بینین که مثلا ضد آفتابی که تا دیروز بازی در می آورد، حالا به قدری کرم بیرون میپاشه که روی دست هات هم مجبور میشی بزنی و تا دو هفته این روند ادامه داره... هرچقدر تو ذوق بیشتری داری تا ضدآفتاب جدید و باز کنی، قدیمی دیرتر تموم میشه! :|
انگاری اشیاء هم ترس از تنهایی و بی مصرفی و فراموش شدن دارند و دوست دارند تا جایی که میشه مرگشون رو عقب بندازن؛ ولی بعضی وقت ها به یه تلنگر کوچیک هم نیازه تا حساب کار دستشون بیاد! 

  • ۳۶۳

بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی...

  • ۰۰:۳۲

به آرشیو مرداد ماه وبلاگ که نگاه می کنم، می بینم حدودا نصف ماه های دیگه پست گذاشتم؛ متوجه می شم که با وجود اینکه حدودا 20 روز از این 31 روز رو مسافرت بودم و دو سه روزی حواسم پرت عروسی فامیلمون بوده، باز هم تلاشم برای نوشتن قابل تحسین بوده :))

 سه ساله وبلاگ می نویسم و از خاطراتم، عقایدم، غم ها و شادی هام حرف میزنم... دقیقا دو سال از این سه سال رو با ترس از شناخته شدن نوشتم، آدرسم رو عوض کردم، سرویس وبلاگ نویسیم رو عوض کردم، رمزی نوشتم ولی باز حس امنیت کامل پیدا نکردم، یه وقت هایی به سرم میزنه بدون سان.سور حرف بزنم و از هر چی که اطرافم اتفاق میوفته بگم؛ ولی خب نمیشه... پس باید همین طور کج دار و مریز بنویسم و بگم آشنا هم خوند که خوند، چکارش کنم؟!

داشتم میگفتم توی این ماه شرق و غرب و شمال و دیدم، هفته دیگه باز هم مسافرت دیگه ای دارم... 

میدونین؟ حس عجیبی به اتاقم پیدا کردم، یه جورایی باهام غریبی می کنه! :|

  • ۲۴۱
۱ ۲
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan