از روی تو دل کندنم آموخت زمانه...

  • ۱۷:۲۴

از یه جایی به بعد انقدر دستت واسه خودت رو میشه که دقیقا می دونی وقتی توی این حال و هوایی چی حالت رو خوب که نه ولی بهترمی کنه. واسه همینه که بقیه فکر می کنن تو خیلی خفنی که دو سانس پشت سر هم ورزش می کنی، ولی خودت می دونی که این حرکات از معدود چیزاییه که باعث میشه یکم فراموش کنی با آرامشت چه کردی. 

واسم ثابت شده که مازوخیسم درونم به شدت فعاله و واسه آروم کردن ذهن چموشم، باید بدنم رو خسته کنم. برم برای یکم تغییرات وسنگین تر کردن کارم، هوم؟! 


*عنوان ه.الف سایه

  • ۱۷۹

🖤🖤🖤🖤

  • ۱۳:۵۷

از شدت بغض دارم خفه میشم.

  • ۱۷۲

چرا انقدر نوشتن خاطراتمان را دوست داریم؟

  • ۱۱:۳۱

حتی وقتی که هنوز زنده ایم، دوست داریم وجودمان را مثل سگ هایی که به شیر آتش نشانی شاش می کنند ثابت کنیم. عکس های قابکرده مان را، دیپلم هایمان و کاپ هایمان را که روکشی از نقره دارند به نمایش می گذاریم. حرف اول اسممان را روی ملحفه هایمان میدوزیم. اسممان را روی تنه ی درخت ها حک می کنیم و یا با خطی بد روی دیوارهای دستشویی می نویسیم. همه این ها به خاطر وجود یک احساس است. امید! یا به عبارت ساده تر جلب توجه! دست کم در پی یک شاهد هستیم. نمی توانیم خاموش شدن صدای مان را که شبیه به رادیویی که از کار می افتد و در نهایت ساکت می شود، تحمل می کنیم.


#آدمکش_کور

#مارگارت_اتوود

  • ۱۷۱

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٢٢)

  • ۲۳:۵۹

یه ک- دندون های خراب پسر نوجوون رو با افسوس معاینه می کردم: سیگار هم که می کشی.

سرش رو تکون داد: نه ترک کردم الان قلیون می کشم.

با این سوال و جواب، مادرش شروع به درددل کرد: خانم دکتر تو رو خدا بهش بگین نکشه، بهش بگین دندوناش خراب میشه ریه هاش نابود میشه، جوونی تو، سنی نداری.

-همه حرف های مادرت درسته، نتیجه اش توی دندون هات رو هم که الان دیدی. بهتره ترک کنی.

پسرک نیشخند زد و باز سر تکون داد!


دوو- زن با پالتویی که روی مانتوش پوشیده بود هم از من لاغرتر بود. صورت لاغر و کشیده ای داشت. چیزی که توی چهره اش خیلی توی چشم می زد، لب هاش بود. فکر کنم چند سی سی ژل تزریق کرده و بعد هم دکتر با دمپایی ابری دو سه بار محکم توی لب هاش زده بود که انقدر حجم لب هاش زیاد بود! بعد فکر کن دهانش رو باز کرد و یک دونه دندون سالم هم نداشت. دندون مولر دومش ( هفتم از خط وسط) عصب کشی نیاز داشت و اصرار که بکش. نتونستم راضیش کنم و البته راضی هم نشدم که بکشم. فقط اجازه داد چند تا از دندون های جلوش که توی دیده رو ترمیم کنم. البته زیر اون لب ها هیچ دندونی نمی تونست که پیدا باشه!



سی- مورد بعدی دوباره خانمی بود که با درد شدید اومد. دندون پره مولرش( چهارمی از خط وسط) رو عصب کشی و ترمیم کردم. باز هم این خانم جوون دندون های خلفی پوسیده ای داشت که گفتم زود به دادشون نرسی، این ها هم اندویی میشن. فکر کردین قبول کرد؟ خیر! نوبت گرفت برای کامپوزیت ونیر دندون های قدامی که وقتی بخنده زیبا باشه.


چوار- یکی از دستیارهای یکی از کلینیک ها نمونه واقعی خانم شیرزاده! انقدر گیج می زنه که خدا میدونه. قبلا در مورد شیرین کاری هاش حرف زده بودم. الان دو ماهه که دارم یادش میدم چطور نوار ماتریکس رو ببنده و هر فک و دندونی چطور باید باشه، هنوز نتونسته. می گفت یکی از دکترا بهش گفته خیلی حرص میدی ولی خودت خونسردی! چند روز پیش اس اس کراون (روکش فلزی اطفال) از دستم افتاد. گفتم: وای روکشه افتاد! خانم شیرزاد لبخند زد و گفت: خداروشکر خانم دکتر! عینکمو دادم بالا و ماسکم رو پایین و در سکوت نگاهش کردم. سرش رو تکون داد که یعنی چیه؟! بازم به سکوتم ادامه دادم. تازه متوجه شد چی گفته، زد زیر خنده و رفت دنبال روکش بگرده!



پینج- مورد داشتیم منتظر بیمارم بودم و از شدت سرماخوردگی و بی حالی همون طور که روی تابوره نشستم، سرم رو روی یونیت گذاشتم؛ بعد همکار جدیدم اومده و من از سر و شکلش برق سه فاز از سرم پریده و صاف نشستم. کفش پاشنه میخی ده سانتی و شلوار قد نود و روپوش کوتاه تو دل باز و شال ست و ... . 

بعد من کفش پاشنه بلند، اونم از نوع پهنش رو فقط توی عروسی می پوشم و توی کلینیک فقط کفش اسپرت و شلوار لی قدیمی هام رو می پوشم که چیزی بریزه روشون دلم نسوزه! مقنعه ام رو هم کلی می کشم جلو تا مایعات به موهام نپاشه، ماسک رو تا نزدیکی چشم و یه عینک بزرگم روی چشمام میذارم

اینطوری میشه که جلسه دومی که اون زن و شوهر مهربونه به عنوان آخرین مریض اومدن پیشم؛ وقتی کارم تموم شد سریع لباس عوض کردم تا برم خونه، زن با شگفتی نگاهم کرد و گفت: اصلا زیر اون دم و دستگاه چهره تون پیدا نیست، چقدر فرق کردین و خوبین و این صحبتا

جالبی ماجرا اون جایی بود که خانم شیرزاد اومد وسط بحث و گفت: تازه خانوم دکتر ورزشکارم هستن! چه ربطی داشت اون وسط آخه؟!



شه ش- در ادامه تیپ خاص کلینیکیم می تونم به جوراب های لنگه به لنگه و زنبوری و غیره ام اشاره بکنم. بچه داره زیر دستم عرررر میزنه، پاچه ام رو میدم بالا و پاهام رو میارم توی دیدش و جوراب هام رو نشون میدم، بچه می گرخه و میگه: این دیگه کیه؟! و ساکت میشه


هاوت- به نظرتون این مبحث مناسبی برای مطرح کردن بالای سر یه آقای جوان و با تیپ مذهبیه؟!

-خانم دکترررر شما که میرین پیلاتس، پیلاتس روی زیبایی اندام هم تاثیر داره؟!

قیافه من دیدنی بود ( البته چیزی از چهره ام مشخص نبود زیر اون دم و دستگاه) و البته استثنائا این سوتی از خانم شیرزاد نبود!



هه یشت- انقدر از اینکه کسی که توی حوزه ای که توش تخصص نداره نظر بده بدم میاد که نگو! مسئول یکی از کلینیک ها قبل از اینکه مریض ها برای معاینه بیان پیشم، عکسشون رو می بینه و نظراتی میده، شنیدنی! چندین بار هم دیده که من نظرش رو رد کردم و یه جورهایی ضایع شده ولی باز هم از رو نمیره. یه بار هم گفت که دندونپزشکی همه کارهاش راحته، مخصوصا اندو و ترمیم آمالگام. فقط کارهای زیبایی سخته. بعد به دستیارها نگاه کرد و گفت: خوب یاد بگیرین بعدا انجام بدین خودتون!!


نوو- همین اندویی که اوشون می فرمان ساده است و کاری نداره، فقط مرحله تمیز کردن کانال رو دیدن که یه بخشیش با دستگاه روتاری انجام میشه و قسمت های قبل که کانال های مختلف رو باید پیدا کنی و طولش رو پیدا کنی و حواست به همه چیز باشه رو متوجه نمیشن. ام بی تو (mb2) رو بچه های دندون می شناسن. کانال چهارم دندون شش و هفت بالاست که در اکثر موارد وجود داره ولی در اغلب موارد پیدا نمیشه، بعد پیدا بشه باز نمیشه، باز بشه به سختی و با سلام و صلوات و با فایل های به ظرافت مو تمیز میشه. جوری که روزهایی که پیداش می کنم و کارها خوب پیش میره، تا چند ساعت شارژ شارژم و عاشق زندگی و کار و هوا و همه ام!



  • ۴۸۷

آسمان

  • ۱۱:۲۷

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم،

قدم در راه بی برگشت بگذاریم.

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟


*مهدی اخوان ثالث

  • ۱۵۹

به خودم قول شرف دادم ادامه ات ندم...

  • ۱۹:۴۹

ظرف پنیر روزانه رو که الان پر شده بود از شیرینی به دستش داد. در آبیش رو باز کرد و با ذوق به شیرینی های خشک و کیک کاکائویی که به زور کنارشون جا شده بود، نگاه کرد.

-مناسبتش چیه؟

+روز پرستار

-نکنه نرس های کلینیک شیرینی خریدن، تو هم برداشتی آوردی واس من که بخورم و چاق شم؟

+ نه خیرم. از خونه آوردم. در ضمن همین الانش هم تو چاقی!

ظرف به دست درب ماشین رو باز کرد: پیاده شو تا جبار رو نشونت بدم

به دنبالش رفت و به آسمون خیره شد. ستاره ها سوسو میزدن

+ یه بار دیگه هم نشونم دادی جبارو. چرا انقد دوستش داری؟

جواب نداد.

-این سه تا ستاره رو می بینی کنار هم ردیف شدن؟ شیرینی بخور.

یک شیرینی برداشت: خب!

خودش هم یکی برداشت و توضیحش رو ادامه داد: این میشه کمربند شکارچی. اصلا جبار ینی شکارچی و ... . 

از سرما می لرزید. دوباره سوار شدن. ظرف خالی رو به دستش داد: مرسی عزیزم

+همشووو خوردی؟

-نوش جونم!

به سر تا پاش نگاه کرد: نوش جونت!!

-دندون عقل داداشم رو امروز جراحی کردم. لپش بزرگ و گوشتالو بود. عمیقا بی حس بود، ولی فشارم داشت میوفتاد از مظلومیتش که به خودم اومدم و داد زدم سرش: باز کن دهنت رو. حالم بهتر شد!

غش غش خندید: کار واسه آشنا همینه. ولی مگه تو دل رحمم هستی؟

برای لحظه ای نگاهش کرد. بعد به جلو خیره شد: من اگه دل رحم نبودم که ... . 

بی خداحافظی در رو باز کرد و سریع سرازیری خیابون رو پایین رفت... .


عنوان بازم رفت از امیرعباس گلاب


  • ۱۶۲

قوی باش رِ ف ی ق

  • ۱۷:۵۰

لازمه بگم کلی از حرفایی رو که نمیتونم با خانواده یا دوست های دیگه ام در میون بذارم، به دوست هایی که زمینه ی آشناییشون بلاگستان بوده و بعد به دنیای واقعیم پا گذاشتن میگم و از راهنمایی هاشون خیلی استفاده می کنم؟ 

درسته مخِ مهربان معیوبه، ولی ذات خوبی داره برخلاف چیزی که دوست داره نشون بده و اون نمودارهایی که توی ذهنش برای هر مسئله می کشه و از جنبه های مختلف بررسیشون می کنه، عالی هستن.

مانته نیای عزیزم هم که انگار شده یه تکه از قلبم که افتاده توی یه شهر دور از من. امروز که گیج و حیرون بودم بهش پیام دادم و با وویس های طولانیِ خانم معلم طورش آروم شدم

با وجود همه مشکلاتی که فضای مجازی داره، واسه خاطر همین چیزاشه که نمیشه ازش دل کند. حالا شاید بعضی وقتا بریم توی روزه سکوت، ولی هستیم و برمی گردیم و دل نمی کنیم.

  • ۵۲۹

صدای سنگین سکوت

  • ۱۷:۰۰

خب به نظرتون از الان به بعد در مورد چه موضوعی سکوت کنم؟ 

  • ۲۷۵

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٢١)

  • ۱۴:۱۵

یه دونه انار: یه مسئله ای که اخیرا خیلی به چشمم میاد، حرف گوش کردن بیماران آقا اونم وقتی زیر دستم روی یونیت با دهان باز خوابیدنه؛ 

بدین صورت:

- ببینین پوسیدگی دندونتون عمیقه، خب؟

سرشونو پایین بالا میکنن.

- کف بندی کردم ممکنه حساس باشه تا یه مدت، نگران نباشین

سرشونو بالا و پایین میکنن.

- تا دو ساعت غذا نخور.

سر میره بالا و پایین.

- ٢٤ ساعت با این سمت...

دوباره سر پایین و بالا...


دو دونه انار: زن اومده بود تا پالیش کنم ونیرهاش رو. گفتم: چقدر نسبت به چند هفته پیش لاغرتر شدین.

گفت: خب معده ام رو کوچیک کردم دیگه، نسبت به دو هفته پیش دو کیلو کم کردم!

خندیدم: لاغری و ونیر کامپوزیت وووو زدین تو کار خوشگلیاسیون.

همراه با من خندید: شوهرم میگه یه زن جدید گرفته بودم خرجش کمتر بود!


سیصد دونه مروارید: حالم خوب نبود. درد از چهره ی جمع شده ام پیدا بود. هیچ کدوم از دستیارها، قرص مسکن نداشتن. زن کارش تموم و بلند شد. از کیفش یک ورق ژلوفن دراورد و داد دستم: ببخشین به خدا با این حالتون. بفرمایین.

به دادم رسید واقعا.


حالا دوباره: شما بگین به مریضی که ازش تاریخچه پزشکی گرفتی و گفته هیچ مشکلی ندارم ولی تا بی حسی بهش میزنی، از ترس فشارش میوفته و بی حال میشه و شوهرش میخنده میگه: این همیشه همین طور میشه وقتی میره دندونپزشکی! و بعد زن لو میده که مشکل قلبی هم داره، چی میشه گفت؟ هان؟!


یه دونه انار: به حاج آقای جوان بی حسی زده بودم و منتظر بودم اثر کنه تا دندون عقلش رو بکشم. رفتم سر گوشیم. خواهرم بهم تلگرام کرده بود:

دندونپزشکا سه واحد درسی اوه اوه کردن پاس میکنن 

جوری که وقتی بیماریو ویزیت کنن جوری بگن "اوه اوه اوضاع دندونات خیلی بده" که طرف کلیه هاشو بفروشه واسه ترمیم دندوناش!

خنده ام گرفت و واسه دستیارهام خوندم. آخوند موردنظر سر تکون داد و گفت: اگه خودتون بگین، ما که جرئت نمی کنیم این حرف ها رو بهتون بزنیم

گفتم: اگه مشکلی دارین که نکشم دندونتون رو؟

سکوت اختیار کرد و کشیدم دندونشون رو.


دو دونه انار: - بذارین بچه شب یلداشو داشته باشه بعد بکشین دندونش رو.

برداشتن بچه شون رو شب یلدا آوردن میگن بکش دندونش رو. به زور فرستادمشون و گفتم: شب یلداش رو زهر نکنین واسش، فردا صبح بیارینش.


سیصد دونه مروارید: پدال یونیت رو تا نزدیکی های آینه دیواری کلینیک کشیدم. برای خودم پیشبند بستم. لبخند دندان نما زدم و دندون هام رو برساژ کردم و بسیاااار راضی می باشم!

  • ۵۷۱
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan