انگار پاره تنم رو میخوان ازم بگیرن!

  • ۱۰:۵۲

یکی از دوستان استادم داره واسم سه تار جدیدی می سازه. بعد دیدم جا واسه دو تا ساز ندارم. اونقدرام پولدار نیستم که کلکسیون سه تار داشته باشم.

 ظهر یه تعارف به داداشم زدم که اگه بتونی تو دیوار بفروشیش، نصف پولش مال تو. الان اومد گفت مشتری پیدا کرده و عشرتم رو برد تا طرف ببینه. پشت سر هم داره وویس می گیره از ساز زدن مشتری با عشرت الملوک من...

باورتون نمیشه انگار دارن جونم رو می برن. چه غلطی کردم نمی تونم هم بگم پشیمون شدم.

 بعد بی شعورا میگن: مشکل از سه تارت نیستا، مشکل از خودت بوده! ببین چقد طرف خوب می زنه باهاش؟ :-/


+بیاین بارش فکری راه بندازین اسم واسه جدیده انتخاب کنم، یادم بره عشرتم نیست. اصلا شاید اسم جدیده رو هم عشرت الدوله بذارم؟ که بتونم عشرت صداش کنم باز. هوم؟ یا اصلا به روی خودم نیارم و جدیده رو هم عشرت الملوک صدا کنم؟ 

++ می دونم می خندین ولی بغض کردم اصلا. :-(

+++ من و عشرت در آخرین روزهای با هم بودنمان... 

  • ۵۹۶

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٣٤)

  • ۱۸:۱۷

کلر- قبلا بارها گفتم که برخلاف حافظه ی اسامی افتضاحم، چهره ها رو خیلی خیلی خوب یادم می مونه. 

 اون روز کار بیمارم تموم شد، منتظر بودم بیمار بعدی رو صدا کنن. گفتن هنوز نیومده. چشمم به صورت خانمی که توی سالن انتظار بود افتاد. البته صورت که چه عرض کنم چشم هاش، بقیه صورتش رو که ماسک پوشونده بود.

مطمئن بودم بیمار خودم بود ولی گفتن دکترش کس دیگه ایه. خلاصه مریضم اومد و کارش تموم شد. اون خانوم هنوز توی سالن انتظار نشسته بود و من لباس بیرون پوشیده از کنارش رد شدم و رفتم. گویا تا من رفتم خانمه رفته سمت پذیرش و گفته دکترم چرا رفت؟! و تازه پذیرش گیج متوجه شد که بیمار من بوده و من درست تشخیصش دادم. اما چه سود که من رفته بودم!


آرگون- دندون زن چهل و اندی ساله رو ترمیم سطحی کرده بودم. دو روز بعد یه تکه ی کوچیکش افتاده و با درد فوق العاده شدید به لمس برگشت. معاینه اش کردم، انقدر قسمت جدا شده کوچیک بود که به سختی پیدا و چک کردم دیدم این درد زیاد بخاطر همین قسمت یک میلی متری عاجِ اکسپوزه و دوباره ترمیمش کردم. 

بهش گفتم حساسیت بیش از حد دارن دندون هات. از لحاظ روحی تحت فشاری؟ چون روی دندون هات می تونه اثر بذاره...

 که یک دفعه چشم هاش پر از اشک شد و گفت: ده ماهه پسرم رو از دست دادم و از همون موقع ریختم بهم و قرص اعصاب می خورم. هفته اخیر هم استرس مضاعفی داشتم. 

هول کردم. مونده بودم که چطور آرومش کنم. خداروشکر خودش سریع اشک هاش رو پاک کرد و رفت.


پتاسیم- صدای داد و بیداد از پذیرش میومد. دیدم پسر جوونی که می گفتن قراره ادامه کارش رو به دلیل نبود دکتر خودش، من انجام بدم؛ ماسکش رو داده پایین و داره عربده می کشه که بیچارتون می کنم! رفتم گفتم چه خبره؟ 

پسر نزدیکم شد و اومد شروع کنه با هیجان و خشم حرف بزنه که گفتم: ماسکتون رو بدین اول بالا، بعد!

گفت: هفته پیش جلسه اولم که تموم شد، گفتم دکترم کی هست من بیام؟ گفتن فلان روز. منم فلان روز مرخصی گرفتم، ٣٠٠ تومن ضرر کردم و اومدم، فهمیدم دکترم نیست. اینا به من خبر ندادن.

به پذیرش نگاه کردم، گفت: خب خانم دکتر وقتی دکتر نیست و ما نوبت ندادیم به این آقا و زنگ نزدیم که چه ساعتی بیان. چرا باید زنگ می زدیم بهشون و می گفتیم دکتر نیستن؟ الان میگن باید حداقل ٢٠٠ هزار تومن بهم تخفیف بدین تا ضررم جبران شه!

با تعجب به مرد نگاه کردم: خب حق دارین عصبانی باشین ولی روند کار کلینیک اینه وقتی بهتون روز قبل زنگ نزدن و ساعت اعلام نکردن، نباید بیاین. ولی شما بگین من چه گناهی کردم که باید انقدر به شما تخفیف بدم؟!

پسر دوباره داد زد: یا تخفیف میدین بهم یا دویست تومن اضافه تر روی برگه بیمه ام می نویسین!

یکی از دستیارا اومد جلو و گفت: آقا اومدی بقالی مگه؟ یعنی چی؟ 

من آروم از اون جمع خارج شدم و گفتم: به هیچ وجه دست به دندون ایشون نمی زنم. دکتر خودش تمومش کنه. این آقا همین الان داره داد می زنه و کم مونده بیاد کتکم بزنه، بعداً هم میاد شاکی میشه میگه درد دارم و پولمو بدین. سری که درد نمی کنه رو دستمال نمی بندن.


کلسیم- آقای میانسال از راه اومد دو تا دندون کف برش رو نشون داد گفت میخوام سریع واسم پست و کور و روکش کنین. بهش گفتم: این اصطلاح رو از کجا بلدین؟

بی تربیت درومد گفت: از شوهرعمه بزرگوارم یاد گرفتم! 

به قدری توی این دو سه هفته اذیتم کرد این مرد و غر زد. زود باش زود باش گفت که چندین بار خودم و چندین دفعه هم نرسم باهاش دعوامون شد. جوری که شیرینی عصب کشیِ دو کانال دندون یک و دو پایینش رو زهر کرد بهم. 

 امروز که قالب گیری روکش هاش رو انجام می دادم. بعد از اینکه برای دهمین بار گفت خیسم کردین، سرما می خورم و من هر بار گفتم: روپوش خودم هم خیس میشه توی تراش دندون های قدامی، دیگه عصبانی شدم و گفتم: خسته نمی شین انقدر غر می زنین؟! واقعا خدا به داد خانوادتون برسه.

گفت: اگه داد هم نزنیم که ازمون حساب نمی برین، میشیم زن!!

با افسوس نگاهش کردم و تراش رو ادامه دادم.

بعد از پایان کارش به پذیرش گفتم: دندون های دیگه اش رو بذارین برای آقای دکتر بهمانیان. روکشش رو تحویل دادم دیگه اصلا نمی خوام ببینمش.


اسکاندیم- پذیرش یکی از کلینیکا جنوبیه و عاشق عود روشن کردن. هر وقت حس می کنم بوی گلاب میاد، می فهمم که دوباره این دختر زده تو کار عود. اون روز بوی عود رو با شدت بیشتری حس کردم و سرم در جا درد گرفت. برگشتم دیدم با شیطنت پشت سرم عود به دست ایستاده و میگه بیمار معاینه ای دارین. آروم اضافه کرد: فقط قبلش صلوات بفرستین. 

فکر کردم بخاطر فضای معنوی که ایجاد کرده می گه، بلند گفتم: زیارت امام رضا می خونم و برگشتم دیدم بیمار معاینه ای، آخونده! 

هم خندم گرفته بود از شیطنتش هم خجالت کشیده بودم، نیشگونش گرفتم و به فیلمی که مرد روحانی از توی گوشیش نشونم داد نگاه کردم و گفتم: باید معاینه کنم اینطوری معلوم نیست.



تیتانیوم- دستیار اومد و گفت بیمار بعدیتون یه پسره است. حواستون بهش باشه. 

گفتم: چرا؟ 

گفت: والا دوست دخترش اون روز اومد گفت که حواستون بهش باشه. خیلی شره و میخواد بیاد دعوا راه بندازه و پولتون رو نده.

آهی از سر ناامیدی کشیدم: دوباره بیمار بی اعصابا رو واسه من گذاشتین؟ بابا من خودم بی اعصاب عالمم!! 

بعد پاشدم و قایمکی به اتاق انتظار نگاه کردم و با تعجب گفتم: این پسر رو میگی؟ اینکه بیمار ثابتمه. 

نگاه کرد: آره خودشه.

-این که خیلی آقا و محترمه. من هیچ بدرفتاری ازش ندیدم. هر بار کلی تشکرم کرده. ببینم دختری که این حرفا رو زد خودش نرمال می زد؟

یکم فکر کرد: راستشو بخواین نه! 

توصیفاتی از دختر کرد که من سانسور می کنم. 

سر تکون دادم: خدا به داد این پسر برسه که دختره همه جا میره واسه انتقام ازش، آبروش رو می بره.



وانادیوم- توی یکی از کلینیک ها که سیستم پخش دارن، دخترهای کلینیک گوشیشون رو وصل می کنن و رمیکس های شادی که من کانالش رو معرفی کردم بهشون می ذارن. اون روز می گفت: این آهنگ ها رو فقط وقتی شما هستین، میذاریم. اینطوریه که اندی و شهرام شپره و شهره و امثالهم می خونن و من کار می کنم!

تو اون یکی کلینیکه، از اون جایی که استادم گفته باید فول آلبوم های استاد شجریان رو گوش کنی و گوش هات رو ورزیده کنی و برای اینکه عذاب وجدان کلینیک قبلی رو خنثی کنم، با گوشی خودم آهنگ سنتی پخش می کنم. سری قبل انقدر کارم طول کشید که رفت روی آهنگ قری خاطرخواه عهدیه! یهو فهمیدم نرسا دور و برم نیستن. سر برگردوندم و دیدم جفتشون دارن پشت سرم قر میدن! غش کردم از خنده.


کروم- واسه حاج خانومه سه جلسه کار کردم تا دندون های ترمیمیش تموم بشه و بره واسه قالب گیری دندون پارسیل ( دندون تکه ای مصنوعی). کارش که تموم شد، بعد از تشکر گفت: ایشالا با هم بریم مکه و کربلا.

خندیدم گفتم: شما دعا کن کرونا بره آزاد شیم.

از ته دلش گفت: ایشالا


منگنز- خانومه روی یونیت خوابید و گفت این دندونم رو قبل کرونا می خواستم درست کنم، نکردم ریخت. 

نگاه کردم و گفتم: متاسفانه کشیدنیه. ببینم عکستون رو.

گرافی opg رو به دستم داد. هی با تعجب به عکس نگاه کردم هی به دندون های زن نگاه کردم: خانوم چطور امکان داره دندونی که توی این عکس فقط پوسیدگی مختصر داره توی یک سال اینطور کشیدنی بشه؟ نه این عکس مال شما نیست.

قسم و آیه خورد که مال خودمه.

چند تا نشونه توی عکس تعیین کردم و دیدم توی دهانش اینطور نیست، قاطع گفتم عکس شما نیست. زن قبول نمی کرد و کرونا رو نفرین می کرد که دندون هاش رو داغون کرده. یک دفعه چشمم به اسم بالای عکس افتاد: علی فلانی! 

زن تا اسم رو شنید زد زیر خنده و گفت: عهههه مال پسرمه پس، عکس خودم رو هنوز نگرفتم!

قیافه من دیدن داشت!


آهن- دندونپزشک طرحی بودم. کاروان دندونپزشکی جهادی، واسه چند روز اومدن توی شهر طرحی من. منم از طرف شبکه مون مأمور شدم تا برم کمک دانشجوهای دندونپزشکی که اون موقع سال های آخر بودن. یادمه به یکی از پسرهای خیلی محجوب پالپوتومی اطفال یاد دادم و اولین بیمار اطفال عملیش رو زیرنظر من کار کرد، چون هنوز بخشش رو پاس نکرده بود. 

حس عجیبی داره بعد از سه سال، توی یه کلینیک مشترک کار کنیم و کیس اندویی که دو جلسه روش وقت گذاشتم و یکی از کانال هاش به شدت کلسیفیه بود و باز نشد رو بهش ارجاع دادم و به نحو عالی انجامش داد.

  • ۵۹۰

عاشقم، اصلا به تو چه؟ دور ما دیوار بچینین!

  • ۱۲:۲۸

اعتراف می کنم دور نیست لحظه ای که از شدت علاقه ام به سه تارم، قلبم رو از سینه بکشم بیرون و تقدیمش کنم. 

عاشق نوای می بِمُل، سی بمل و لا کُرُنِ دستگاه شورم. عاشق ها!



*عنوان همدست از معین زد

  • ۱۶۲

لوس خودمه!

  • ۲۰:۱۲

اومده در اتاقم رو باز کرده و میگه: کار داری انجام بدی؟

میگم: چطور؟

میگه: بابا خامه و بیسکوییت پتی بور و بقیه چیزا رو گرفته. من گفتم بگیره.

میگم: چیزکیک؟! عزیز من دو شیفت سرکار بودم امروز. به نظرت کار هم نداشته باشم، حالشو دارم؟

خودش رو از تک و تا نمی اندازه: اگه میگفتی کار نداری، سوال دوم رو می پرسیدم که حال چی، داری؟

بعد در حالی که معلومه تو ذوقش خورده از اتاق میره.

بلند میگم: فردا عصر که اومدم خونه، درست می کنم.

  • ۱۵۸

من دلم بارونو خواست

  • ۱۰:۰۲

خواب دیدم پیاده توی کوچه ای که چند تا با کوچه مون فاصله داره، هستم و بارون شدید میاد ولی من عجله نمی کنم برای رسیدن به خونه. 

اول دست هام رو زیر بارون گرفتم و بعد نشستم کف خیس کوچه و عجیب بود چرا که اونقدری که بارون شدت داشت، من خیس نمی شدم. یعنی فقط اندازه یه نم بارون زدن مانتوم خیس شده بود. 

جالبه توی خواب دو نفری که حس می کردم آشنا هستن نگاهم می کردن، ولی توجهی به تعجبشون نداشتم. ماسک هم نزده بودم که نگران خیس شدنش باشم.

بعد چشمم افتاد به پاهام که کف آسفالت کوچه پهن بود؛ همون کفشی رو پوشیده بودم که انگشت شستم رو می زنه، ولی الان هیچ دردی حس نمی کردم. 

خوشحال بودم که بالاخره واسم راحت شدن. 


نمی دونم چرا ولی از مرور لحظات این خواب، لبخند بر لب میشم. :-)



*عنوان بارون از شادمهر


  • ۱۵۳

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٣٣)

  • ۲۲:۴۵

اکسیژن- دفعه اول که دختر ١٣ ساله دهانش رو باز کرد، از اون حجم پوسیدگی و التهاب لثه هاش شگفت زده شدم. وقتی دندون های قدامی اونقدر شدید از طوقشون پوسیده باشن، نشون دهنده بهداشت فوق العاده ضعیفه. بهش گفتم میری عکس می گیری و اول از همه با جرم گیری شروع می کنیم و تا لثه هات و بهداشت دهانت خوب نشه، دست به دندون هات نمی زنم. 

نوبت اول جرم گیری رو در دریایی از خون، انجام دادم.حتی بخشی از لثه هاش رشد کرده و داخل حفره دندون رفته بودن، کمی از قسمت های اضافه لثه رو برداشتم. با تحکم و با مهربونی بهش گفتم چطور مسواک و نخ رو استفاده کنه و مجبورش کردم نوبت بعدی با مسواکش بیاد تا ببینم یاد گرفته یا نه. 

سری بعد حال لثه هاش با توجه به اینکه دهانشویه هم استفاده کرده بود، خیلی بهتر بود. با اینکه دندون های خلفی پوسیده ای هم داشت، حس کردم نیاز به انگیزه بیشتری برای همکاری داره، پس با دندون های قدامیش شروع کردم. دو تاشون رو ترمیم و دو تای دیگه رو پالیش کردم و گفتم حالا پاشو خودت رو ببین. وقتی دهانش رو شست و دوباره اومد پیشم به وضوح ذوق زده بود. گفت: ٤ تاشو درست کردین؟ 

گفتم: نه دو تا.

نوبت بعدی هفته بعد بود ولی دو روز بعد اول صبح با مامانش توی کلینیک بود با این شکایت که نوک اون دندونی وسطی که درستش نکردین، پریده. نگاه کردم دیدم بخشی از دندون شکسته از شانسش و اونقدر توی همون دو روز با دندون های جدیدش اخت شده که نتونسته بود تحمل کنه تا هفته بعد و اصرار داشت دندون سوم رو هم همین امروز ترمیم کنم. خنده ام گرفته بود. دستیارم می گفت: نه به اون موقع که دندون هات اونطور خراب بود و عین خیالت نبود، نه به الان که این یه تیکه کوچیک رو مخته. 


فلوئور- برای زن شیرده اوایل بهمن پارسال، عصب کشی کرده و قالب گیری پست و کور انجام داده بودم. سر نوبت بعدیش نیومد و همون طور که می دونین کرونا شد و من هم یادم رفت بیمار رو. 

زن بالاخره تصمیم گرفت بعد از یازده ماه بیاد. کلینیک پستش رو تهِ یکی از کشوها پیدا کرد و خب طبیعتاً ننشست و البته که مجبور شدم دوباره عصب کشی کنم دندونش رو، تا بیاد و دوباره قالب گیری کنم.


نئون- آقو ما یه شیفت فقط رفتیم توی یه کلینیک و انقدر بلا سرمون اومد اعم از غش کردن بیمار و شکستن ریشه دندون و بچه غیرهمکار و بی حس نشدن دندون و ... که گفتیم دیگه نمیایم. البته جَوِ اونجا رو هم دوست نداشتم.

بعد امروز نرس جدیده هی واسم آشنا میزد و یادم نمی اومد کجا دیدمش. آخر سر خودش دید نه بابا من اونقدرام دکتر بدی نیستم، لو داد که یادتونه فلان روز فلان کلینیک اومدین و بهمان اتفاقات افتاد و دیگه نیومدین؟! 

گفتم آره انقدر نحسی آوردم اون روز که عطاش رو به لقاش بخشیدم. اینجا چیکار میکنی شما؟

-بستن اونجا رو مگه خبر ندارین؟

+ نه!


سدیم- مرد میانسال جوری قبل باز کردن دهانش و اجازه برای معاینه گفت: فقط اومدم چکاپ بشم و برم بعد کرونا بیام که تا دیدم سه تا اندویی و شیش تا ترمیمی عمیق و پریودنتیت و تحلیل لثه پیشرفته داره، شوکه شدم و بهش گفتم: کرونا حالا حالاها نمیره ولی دندون های شما داره از دست میره، باید دست بجنبونین. 


منیزیوم- تا بود حواسم به ابروها و سیبیل و حلقه های مردم زیر دستم جلب می شد؛ تازگیا حواسم به ناخن هاشون پرت میشه. 

مثلا اون پسر خوش تیپه، احتمالا گیتاریست بود!


آلومینیوم- آخر وقت بود و من یک ربع بیشتر وقت نداشتم و اگر معطل می کردم، با توجه به طرح منع تردد حتما جریمه می شدم. 

مرد درشت هیکلی (شما بخونین تپل!) با درد شدید دندون هفتش اومد و عکسش رو نشون داد. به کاغذ توی دستش نگاه کردم و گفتم هیچیش معلوم نیست باید دوباره عکس بگیرین. جلوی چشمم پاره اش کرد و گفت باشه فقط نجاتم بدین. 

عکس جدیدش رو دیدم و سریعا مشغول شدم و پالپکتومی مختصری کردم تا دردش بخوابه. انقدر با وجود درد زیادی که داشت، من رو خندوند که حد نداره. 

جلسه بعد نگاه مرد بهم نگاه کسی به منجی ش بود! 

-دستت درد نکنه دکتر، چه کردی با من؟! خواب نداشتم چند روز. دردش خوابید راحت شدم. به خودم گفتم این خانوم دکتره اون روز مثل یه مرررد موند و دندون من رو عصب کشی کرد! 

اخم کردم: چرا مثل یه مرد؟!

سریع حرفش رو عوض کرد: نه نه مثل یه شیرزن! 

+ حالا شد!


سیلیسیوم- از زندگی مردم خبر ندارم ولی دلم میخواست کتک بزنم مردی رو که با چهره ی خونسرد بی توجه به درد زنش می گفت: دندونش رو بکشین میخوام جاش دندون بکارم!

 زیر بار حرف من نرفت که نرفت که دندون خانمتون باید عصب کشی بشه و قابل نگه داریه، و هزینه ایمپلنت ٣ برابر عصب کشیه. 

زن مظلوم پا شد و حین رفتن گفت: همه دندون هام رو همین طور مجبورم کرد بکشم.

من حواسم پرت فک گله به گله خالی از دندونش بود. هر چند من مدتی هست که نمی کشم و گفتم اینجا کارش انجام نمیشه. اینم دلیل اصلی اینکه انقدر اصرار دارم مستقل بشن خانم ها و دستشون توی جیب خودشون باشه به جای اینکه طفیلی شوهرشون باشن. 


فسفر- شیفت شب جمعه بود و خلوت! در باز شد و زن همراه دختربچه ای که ماسک صورتی با برچسب اِلسا روش بود، وارد شدن. 

مادرش سلام نکرده گفت: بهش قول دادم یه خانوم دکتر مهربون واسش کار میکنه.

ابرو بالا انداختم: از کجا معلوم جای من یه آقای دکتر نباشه. چون من استثنائاً امروز این شیفت اومدم. حالا از اون گذشته از کجا معلوم من مهربون باشم؟

مادره بیچاره موند چی بگه! 

ولی خدایی با اینکه بچه فوقِ لوس بود، نهایت تلاشمو کردم تا خانم دکتر مهربونه باشم براش و مامانه بدقول نشه.


گوگرد- به پسربچهه زیر دستم میگم: میخوای چیکاره شی؟ 

میگه: مهندس 

میگم: مهندس چی؟

میگه: راه و شهرسازی.

 آقا این دهه نودیا چرا اینطورین؟ من فقط بلد بودم بگم می خوام دکتر بشم و منظورم همون پرستارا که آمپول توی باسن میزنن بود!


  • ۴۲۹

باید حواسم به گلدون های کنج اتاقم باشه...

  • ۲۳:۰۰

می گفت* طرف به دلیل سبقه ی فقری که داشته، تمام آرزوش این بوده که دو تا خونه داشته باشه و به هر کی می رسیده حرف خونه داشتن رو پیش می کشیده؛ کلی واسه این هدف تلاش کرده و بالاخره تونسته با کار کردن بی وقفه، یه خونه نقلی بگیره. چند سال بعد که اون شخص رو دیده و از حال و احوالش سوال کرده، فهمیده که روزهای کاریش رو فشرده کرده در ده روز در ماه و الان میگه من اون روزها هدف و آرزو رو با هم قاطی و زندگی اصیل رو فراموش کرده بودم. الان دارم توی بیست روز دیگه ماه تلاش می کنم که معنای زندگی رو پیدا کنم. پیاده روی کنم. ورزش کنم. با کسی که دوستش دارم باشم. رژیم غذایی سالم دنبال کنم و از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم و البته این لذت بیست روزه رو اون پشتوانه ده روز کار فشرده داره تامین می کنه.

بعد من به خودم نگاه کردم. سعی کردم این نگاه عمیق باشه. یادم اومد شنبه با حال بد بیدار شدم چون قرار بود هر روز این هفته و هفته بعدش رو شیفت باشم. حالم به اندازه مرگ بد بود! 

بعد هر جوری بود رفتم سرکار و خوب و بد گذشت. رسید به سه شنبه و باز هم اون روز به سختی رفتم سرکار ولی با عشق کار کردم و فیدبک های مثبتی دریافت کردم از بیمارهام و لذتش به جونم نشست. تعجب کرده بودم که چرا دوست ندارم برم سرکار، وقتی انقدر کارم رو دوست دارم و با عشق مریض می بینم و الان که چند ساعته شیفت آخر هفته ام تموم شده هنوز دارم به جواب این سوال فکر می کنم.

آیا الان کار من شده تمام زندگی من؟ صادقانه بخوام بگم تمام که نه ولی بله بخش اصلی زندگی من شده و استرس و خستگی کارم روی زندگیم خیلی تاثیر داره. وقتی فشار و حجم کارم زیاد میشه، برای مدتی حس بدی پیدا می کنم و بعد از مدتی سازگار میشم با این استرس ولی حس بده هستش هنوز! 

این روزها مدام دارم فکر می کنم که هدفم از کار کردن چیه؟ مسلما تامین مالی و استقلال و رشد شخصیتی که هست ولی حس می کنم اون آرزوی مالی که برای خودم قرار دادم و دارم براش تلاش می کنم ( به قول مامانم جون می کنم!) خیلی خیلی دوره و روز به روز دورتر میشه و این دلسردم می کنه. 

پس این نباید آرزو، بلکه باید هدفم باشه که برای رسیدن بهش تلاش کنم و مسیر رسیدن به آرزوهام رو جدا کنم. 

باید تا جایی که می تونم از زندگیم لذت ببرم و حسش کنم. وقتی می گم لذت از زندگی، در کنار تمام تلاش هایی که دارم برای بهره مند شدن از عمرم می کنم که صادقانه پول نقش مهمی در کسب این لذت ها داره؛ یه تصویر کنج ذهنم خاموش روشن می شه که الان می دونم اسمش چیه: آرزو.

آرزوی داشتن یه رابطه امن و سالم عاشقانه، 

آرزوی مستقل شدن از خانواده به همراه اون شخص،

آرزوی مادر شدن،

آرزوی زندگی کردن،

آرزوی خوشبختی ساده هر چند الان هم ته دلم رو منصفانه بگردم پره از این لحظات که من راحت از کنارشون گذشتم.

 باید روی خودم کار کنم که اهدافم مانع رسیدن به آرزوهام و داشتن زندگی اصیل نشن. باید حواسم بیشتر به گذر لحظات خوشبختی ناب کنار خانوادم باشه.

باید حواسم به رشد گلدون های کنج اتاقم باشه...



*فرزین رنجبر در پادکست رواق


  • ۳۱۰

خطاب به گلی گوشواره گیلاسی

  • ۱۲:۴۱

گلی

د نالوطی! باز کن اون کامنت هاتو تا نیومدم برات! ما رو اینطور دور ننداز و بیا  جزو اون دسته دخترای زیبایی که زیر ماسک ماتیک میزنن و نیاز به معاشرت باهاشون داری، حساب کن. 

شوخی کردم.

 همین که نشون دادی توی پستت دقیقا به اون رشته ای که دوست داشتی، رسیدی؛ حال ابری امروزم رو خوب کرد.

همش می ترسیدم از سختی رشته موردعلاقت بگذری و یه عمر حسرتش رو داشته باشی.

برو که خوب داری میری :-)

  • ۲۳۹
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan