- شنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۵
- ۲۲:۰۲
وان - خانومه بهم گفت یک ساعت قبلش پماد لیدوکایین و بزن بیا ، من از ترس درد لیزر دو ساعت و نیم قبلش استفادش کردم ، نتیجه اش این شد که هنوز که هنوزه پام بی حسه و سنگین :| حس فلجا رو دارم ! ولی اصلا درد نداشت :))
تو - فرمون ماشین امروز تق صدا میداد ! بابا سوارش شد ، گفت خطریه ممکنه یهو حین رانندگی در بیاد ، بیاد تو دستت !!
تیری - به مامانم امروز گفتم : مادرجان شکوه ! تازگیا حس می کنم الویه غذا نیست ، فقط یه سالاد خوشمزس !! بسکه خوش خوراکه و نیم ساعت بعدش دوباره گشنه ات میشه ... مامانم هم چپ چپ نگاه کرد و گفت : بسکه برنجی شدین شماها ...
فور - سرویس عقد دوست صمیمیم رو دیدم ، ته مایه ی گلدن رز داشت ، با قیمت خیلی مناسب از تهران خریده بود ، حدودا 4-5 میلیون ارزونتر ، چرا من فکر می کردم تهران چیزاش باید گرون تر باشه ؟
فایو - میشه واسه خوشبختی دوستم ، که مثل خواهرم دوسش دارم دعا کنین ؟
سیکس - شماها هم مامانتون قهر می کنه ، در کابینت و یخچال و محکم میکوبه به هم ؟! :-\
سون - امروز تمرین صبر کردم با خانوم اسمال زاده ! جان خودم ، خودش گفت اسمال زاده هستم ...یکی دو بار نزدیک بود از کوره در برم ها !
ایت - آدم گناه کار میشه توی گروه ورودی بخواد رمزی حرف بزنه ، چون تک تک بلند میشن میان پی وی و میپرسن جریان چیه ؟ یادم باشه ازین به بعد بیشتر حواسم به زبونم باشه :|
ناین - پیرو مورد قبلی ولی یه کار دیگه هم باید یاد بگیرم ، اینکه شجاع باشم و زیر ظلم نرم ، می خواد ظلم استاد باشه یا هم ورودی !
تن - وابستگی به ماشین خر است ! من بدون ماشین چیکار کنم ؟
الون - ایروبیک متابولیسم بدنم رو برده بالا ، خوراکم بیشتر شده و مقابله با میل به خوردن خیلی سخته !
توالو! - اصن نگاه به شماره پاراگراف می کنم ، خندم میگیره یادم میره چی میخواستم بگم ! حرف هام تموم شدن اصلا ...
- ۳۸۱