- جمعه ۷ خرداد ۹۵
- ۱۹:۴۲
یکی از دوست هام چند روزی بود که حواس درست و حسابی نداشت ، باهام درددل کرده بود که خواستگاری داره که ازش خوشش نمیاد و هرچقدر جواب رد بهش میدن ، بی خیال نمیشن و باز هم زنگ میزنن خونشون که شما دارین گناه می کنین ، این دو تا جوون هم رو میخوان ، چرا نمی ذارین به هم برسن ؟ من هم کلی راهنماییش می کردم و دلداریش می دادم که اگه دلت باهاش نیست اصلا و ابدا بهش جواب مثبت نده ... دلت برای گریه و زاری هاش نسوزه ، فکر نکن گناه داره ، فقط خودت مهمی و این جور صحبت ها !
خلاصه هفته گذشته خیلی ذهنش درگیر بود و چند باری هم خرابکاری کرد ، تا اینکه دیشب بهم پیام داد :
* هوپ جونم ! بالاخره انقدر پسره رفت و اومد که ما راضی شدیم ... امروزم خرید عقدمون بود ... لباس عروسم و ببین ؛ خوشگله ؟ راستی آدرس آرایشگاه بوووق رو میدی بهم ؟!
این رو گفت و بدون اینکه منتظر عکس العمل من بشه ، رفت ! حالا قیافه من به معنای واقعی کلمه پوکر فیس بود :| اولش اصلا باورم نمیشد ، اینکه میگفت اصلا پسره به دلش ننشسته ! ده روز دیگه ماه رمضونه ، چه عجله ایه ؟ چرا انقدر هول هولکی ؟
بعد به عکس که نگاه می کردم می دیدم لباسی که پوشیده ، به لباس عروس که نه ولی بخاطر رنگ سفیدش به لباس نامزدی می خوره !
کم کم باور کردم ، دوست ناقلای من هم آنلاین نمی شد دیگه ! من رو گذاشته بود توی خماری و رفته بود :| دیگه وقتی که داشتیم با دوست مشترکمون برنامه می چیدیم که چی بپوشیم توی عقدش ، خانم آنلاین شدن و گفتن : هاهاهاها ... فکر نمی کردم انقدر زود اسکل بشی !
من : :|
- آخه من با این حال و هوام که گفتم ازش بدم میاد ، انقدر زود نظرم عوض میشه و بله میگم بهش ؟
و دوباره من : :-/
- می خواستم یکی رو بذارم سرکار تا حال و هوام عوض بشه ^_^
من : خیلی بی شووری :|
هیچی دیگه ، خوشحالم که با اسکل شدنم ، نقشی هر چند کوچیک در خوشحالیش ایفا کردم !
خلاصه هفته گذشته خیلی ذهنش درگیر بود و چند باری هم خرابکاری کرد ، تا اینکه دیشب بهم پیام داد :
* هوپ جونم ! بالاخره انقدر پسره رفت و اومد که ما راضی شدیم ... امروزم خرید عقدمون بود ... لباس عروسم و ببین ؛ خوشگله ؟ راستی آدرس آرایشگاه بوووق رو میدی بهم ؟!
این رو گفت و بدون اینکه منتظر عکس العمل من بشه ، رفت ! حالا قیافه من به معنای واقعی کلمه پوکر فیس بود :| اولش اصلا باورم نمیشد ، اینکه میگفت اصلا پسره به دلش ننشسته ! ده روز دیگه ماه رمضونه ، چه عجله ایه ؟ چرا انقدر هول هولکی ؟
بعد به عکس که نگاه می کردم می دیدم لباسی که پوشیده ، به لباس عروس که نه ولی بخاطر رنگ سفیدش به لباس نامزدی می خوره !
کم کم باور کردم ، دوست ناقلای من هم آنلاین نمی شد دیگه ! من رو گذاشته بود توی خماری و رفته بود :| دیگه وقتی که داشتیم با دوست مشترکمون برنامه می چیدیم که چی بپوشیم توی عقدش ، خانم آنلاین شدن و گفتن : هاهاهاها ... فکر نمی کردم انقدر زود اسکل بشی !
من : :|
- آخه من با این حال و هوام که گفتم ازش بدم میاد ، انقدر زود نظرم عوض میشه و بله میگم بهش ؟
و دوباره من : :-/
- می خواستم یکی رو بذارم سرکار تا حال و هوام عوض بشه ^_^
من : خیلی بی شووری :|
هیچی دیگه ، خوشحالم که با اسکل شدنم ، نقشی هر چند کوچیک در خوشحالیش ایفا کردم !
- ۳۶۲