یک بغل سفت طولانی

  • ۰۸:۴۹

 دوستی که گفتم در چند پست قبل سر به سرم گذاشته بود ، اومد پی وی و  ازم پرسید که وقتی از لحاظ روحی خوب نیستم و داغونم ، چجوری خودم رو آروم و جمع و جور میکنم ؟

سریع یک پاراگراف تکست براش فرستادم :

یکم گریه می کنم حالا بسته به اینکه حال روحیم چقد خراب باشه 😁 بعدشم خودم و میزنم ب اون راه و میگم ... لقش 😊 اکثر وقت هام با خدا حرف میزنم ، دعای توسل میخونم ، فیلم میبینم ، کتاب میخونم و حتی میرم پیش خانواده الکی میخندم ،سر به سر داداشم میذارم ، سرش جیغ میزنم ، آشپزی میکنم ، میرم خرید و ایروبیک ... 

یک بار با دقت به پیامی که براش فرستادم دقت کردم ، تمام این چند ماه اخیر برام تداعی شد ، یک هو دلم خواست که خودم رو بغل کنم ، سفت ... طولانی ... و نوازش کنم بازوهام رو و بگم : دست مریزاد دختر !

  بعد برم سراغ مامانم ، موجودی که عاشقشم ، این بار اون رو بغل کنم و ببوسم ، بگم ببخش من رو که باعث ناراحتیت شدم  ، مرسی که همراهمی ، ممنونم که توی این چند ماه لحظه به لحظه حواست بهم بوده و لوسم کردی ، بی حوصلگی هام رو طاقت آوردی و سعی کردی حواسم رو پرت کنی ، میشه باز هم سر تیتر همه خواسته هات ، من رو دعا کنی ؟ 

بعد اشک های زیر چشمش رو پاک کنم ، بغضم رو فرو بدم و برم سر درسم !

  • ۳۴۴
اسطرلاب ‌‌
:)

آخی 

خدا خودتو مامانتو حفظ کنه
ممنون ، ان شاالله خدا همه مادرا رو حفظ کنه :)
✿شمیم زندگی✿
:)
😊
مانته‌نیا
سلام عزیزم:)
خدا حفظ کنه همه مامانها رو... همیشه در سخت ترین شرایط آرامش بخش ترین اشخاصن...
سلام خانوم :) 
بلی ، شاعر میگه به بهشت نمیرم اگه مادرم اونجا نباشه !
سانیا
خدا مادرت و رحفظ کنهو سایش بالاسرتون مستدام باشه عزیزم
ممنونم عزیزم ، خدا مادر تو رو هم رحمت کنه ...
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan