- چهارشنبه ۲۳ تیر ۹۵
- ۰۱:۰۰
مثلا 3 ساعت بشینی سر کلاس آشپزی و تند تند نوت برداری و فیلم و عکس بگیری و با ذوق منتظر پخت فینگرفودها باشی، بعد وقتی تست کنی، از بس غذاها بو و طعم سیر میدن، فقط از دو مدل از 6 مدل خوشت بیاد :|
مثلا نه تنها خودت نخوری که حتی خانواده ات هم چون ذائقه ای شبیه به تو دارن، نتونن بخورن! ولی دختر عمه ات برای کاری بیاد خونتون و تمامش رو بخوره و به به و چه چه کنه که به خواهرم هم یاد بده تا واسمون درست کنه!
و جالب اینه که مثلا داداشت بگه برات سورپرایز دارم و به شرط سوسیس توی یخچالت بهت میدم و قبول کنی و از پشت سرش رمان شوهر آهو خانم ت رو که پیدا کرده، دربیاره!
و بعدش دوباره مثلا زانوی چپت ضعیف باشه و از ورجه ورجه های ایروبیک آسیب دیده باشه، جوری که به راحتی نتونی برقصی ولی با پرروبازی باز هم برقصی!
و مثلا قرار باشه به شهر آینده ی دخترعمه ات بری تا توی جهیزیه چینی کمک کنی :)
و بهتر از اون مثلا شهر آینده دخترعمه، شهر یکی از دوستای مجازیت باشه و قرار باشه برای اولین بار ببینیش!
و مثلا تر! امام خوبی ها دوباره تورو طلبیده باشه :)
مثلا دنبال نکات لذت بخش برای خوب شدن حالت باشی...
مثلا...
مثلا...
زندگی کنی!
+ عکس و من گرفتم ولی کار خودم نیست این هنرمندی
- ۳۴۵