- دوشنبه ۲۴ آبان ۹۵
- ۲۰:۰۱
مریض، که خانمی حدودا بالای 50 سال بود رو روی یونیت خوابوندم و استاد رو صدا زدم تا دندونش رو معاینه کنه و اجازه کار بهم بده.
استاد پس از معاینه گفت: کیس خوبیه، فقط چون مریض توی سن باروریه ازش بپرس که باردار نباشه و بعد کار رو شروع کن.
با تعجب به قیافه مریض نگاه کردم تا ببینم درست سنش رو حدس زدم یا نه، بالای 50 میزد دیگه چرا استاد چنین چیزی گفت آخه؟
داشتم پرونده رو کامل می کردم: خانم فلانی سنتون؟
-48.
خب 48 باشه بازم بهش نمیاد که باردار باشه، ولی محض اطمینان پرسیدم: باردار که نیستین؟
با اطمینان گفت: نه
با خودم گفتم الان مریض میگه چه فکری میکنی در مورد من که باردار باشم؟! چون پیش اومده بود قبلا که از زن های میان سال پرسیدم باردارین؟ و بهشون برخورده و گفتن: اوا خانم دکتر! چه حرفا میزنین! بماند که یه پیرزن گفت: نمی دونم والا شایدم باشم!! و از یه مرد تا اومدم بپرسم خداروشکر سریع جلوی خودم رو گرفتم!!
خلاصه سابقه ی بیماری هاش رو گرفتم و در آخر پرسیدم سابقه ی بستری داشتین؟
کمی من من کرد و گفت: بهمن پارسال...
- دلیلش چی بوده؟
احساس کردم به سختی گفت: کورتاژ کردم...
گفتم: آهان!
و بی حسی به دست به سمتش رفتم...
+ امروز یه غمی روی دلم اومد که باعث شد ناراحتی چند روز قبلم پیشش لنگ بندازه! امیدوارم با خبرهای خوب در آینده فراموشش کنم، نه با اومدن غمی بزرگتر... هی روزگار!
خدایا! خودت درستش کن خواهش میکنم :)
- ۷۳۹