- دوشنبه ۹ بهمن ۹۶
- ۱۵:۵۷
الاول- پسر جوون وارد اتاقم شد و گفت که پدرش سکته مغزی کرده و دندون هاش لق شدن و می ترسه دندون ها بیوفتن ته حلق پدرش، عکس دندون های پدرش رو نشون داد و با نگرانی پرسید: بیارمش شما دندون هاش رو می کشید خانم دکتر؟ گفتم بله فقط نامه از پزشک مرکز بیار واسم. ساعتی بعد، پسر دوباره در زد و گفت پدرم رو آوردم، آنتی بیوتیک رو هم همون طور که گفته بودین، یک ساعت پیش خورده. بیایم داخل؟ اجازه دادم. ویلچر پدر پیرش رو با باز کردن هر دو لنگه ی در داخل آورد و به سمت یونیت برد. دوباره نگران پرسید: میشه روی همین ویلچر واسش بکشین؟ سخته روی یونیت بخوابونمش. دندون های پیرمرد رو معاینه و کردم و گفتم: بله که میشه. چراغ یونیت رو بالای ویلچر تنظیم کردم و خم شدم و سریع دندون هاش رو کشیدم. پسر با وسواس پرسید: کامل در اومد دیگه؟ گفتم: بله خیالتون راحت و فکر کردم: چه پسر خَلف و خوبی...
الثانی- دوستم میگه مگه دستت درد نمی کنه؟ خب نکش! ولی باز وقتی دندون غیرقابل نگه داری می بینم، دلم می سوزه و به خودم میگم آروم آروم لقش کن و بکش واسش. دندون پره مولر دوم پایین( پنجمین دندون از خط وسط) کاملا پوسیده رو با حوصله لق کردم. ریشه کش رو داخل دهان بردم ولی نمی تونست ریشه پوسیده رو بگیره. اِلِواتور ظریف رو وارد حفره دندون کردم و بردم زیر ریشه و هولش دادم بالا. دندون انگار فنر زیرش باشه، پرید از دهان بیرون و محکم خورد تو صورتم و افتاد روی زمین!! طبیعتا صورتم خونی شد! :-/
الثالث- دیدین روی الاغ چطوری می شینن؟ ندیدین؟ خب اسب سواری رو که دیدین! حکایت یک سری از بیمارهای منه که تا روی یونیت میخوابن، پاهاشون رو می اندازن این طرف و اون طرف یونیت! قشنگ کلاس کاری سفینه ی فضایی من رو (به بچه ها میگم اسم یونیتم سفینه فضاییه!)، با ژست خر سواریشون میارن پایین!
الرابع- وقتی بی حسی فک پایین برای اطفال می زنم و نصف فک به اضافه لبشون بی حس میشه، آخر سر یک رول پنبه سمت مخالف دندونی که کار کردم میذارم و به بچه میگم گاز بگیره. این طوری هم به ترمیم سمت مقابلش فشار نمیاره و نمی شکنه و هم اینکه به لبش آسیبی نمیزنه. کلی به مادر سینا توصیه کردم حواستون باشه رول پنبه رو تا یک ساعت گاز بگیره؛ اون وقت از اتاق که بیرون رفته بودن، دهان بچه اش رو شسته و پنبه رو دور انداخته بود. یک ربع بعد، بچه رو با دهان خونی آورد که پانسمانش کنده شده. نگاه کردم دیدم لب خونی بچه پر از جای دندونه. بچه ها وقتی می بینن بی حس شده لبشون، خوششون میاد و هی با کنجکاوی لبشون رو گاز می گیرن! سینا کوچولو هم تا تونسته بود، لبش رو محکم گاز گرفته بود. دلم ریش شد و با افسوس به مادرش که شرمنده شده بود، نگاه کردم...
الخامس- واسه دو تا از دندون های قدامی بیمار ترمیم زیبایی انجام دادم. یکی از دندون هاش کاملا کج بود و پوسیده، تراشش دادم و کلی وقت گذاشتم و با وسواس خوشگلش کردم. عکس اول و پایان کار گرفتم ( نور توی عکس دوم افتاده، وگرنه کاملا همرنگ دندون های کناریشونن) . خود بیمار هم عکس پیش از عمل! گرفت. کارش که تموم شد گفتم برو جلو آینه لبخند بزن ببین دوست داری؟ گفت نه خانوم دکتر عجله دارم مهمون دارم. میرم تو خونه به شوهرم میگم پولش رو بده تا بخندم واست! خندیدم و گفتم: باشه شیطون! برو دلبری کن واسش!
السادس- برف بیاد ولی تنها باشی و کسی نباشه که باهاش برف بازی کنی. تنها فایده ای که واسم داشت این بود که وقتی شست دست راستم بین در ماشین گیر کرد و ناخنش له شد، سریع یک گلوله برف روش گذاشتم. زیر ناخنم که کبود شد ولی امیدوارم ناخنم کشیدنی نشه. چرا من انقدر با دست هام نامهربونم؟!
*عنوان جاده لغزنده است از داماهی
- ۸۶۴