- پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷
- ۱۱:۳۷
خدایی روز اول ماه رمضون هم؟! زودتر نمی شد به فکر کشیدن دندون هاتون بیوفتین؟ :-/
قیافه ی مستاصل من در لحظه ای دیدن داشت که مرد ٣٧ ساله برای اولین بار به دندونپزشکی میومد و به شدت از بی حسی می ترسید! قبل از اینکه روی یونیت بخوابه کلی با لهجه ی خاص خودش که به زور متوجه می شدم، ازم قول گرفت که آروم آمپول بزنم، همین طور در حین آماده کردن سرنگ بی حسی، قبل از ورود سوزن، در حین حضور سوزن در دهان و بعد از وارد شدنش به بافت و تزریق هم هی می گفت تو رو خدا آروم بزنین. تو رو خدا رحم کنین! من می ترسم!! هعی به خودم می گفتم صبور باش هوپ و فکر کن یک بچه ی کوچیک ترسو و سرتقه!
دقایقی بعد دندون و لثه اش به طور کامل بی حس شد، ولی به محض اینکه الواتور رو کنار دندونش می بردم، دستم رو می گرفت و اجازه کار نمی داد! به نظرتون من چکار کردم؟! بلهههه من رو خوب شناختین! با زبون خوش چندین بار گفتم دستم رو ول کن ولی وقتی دیدم فایده نداره، با چند تا داد درست حسابی سر جا نشوندمش و دندون هاش رو سریع کشیدم و گفتم پاشو برو!
والاع به خدا اعصاب مَصاب نمی ذارن واسه آدم!
:-)))
+ عکس دلخراشِ ( البته برای شما! واسه من که جذابه! ) بالایی مال امروزه و داغِ داغ؛ ماجرای بیمار ترسو هم دیروز اتفاق افتاد.
++ میگم من خسته شدم انقدر پست هام یک نواخت و بدون اتفاق خاصیه! شما راست و حسینی خسته نمی شین از خوندن من؟
+++ راستی خشن هم خودتونین!
- ۵۰۹