- دوشنبه ۱۷ تیر ۹۸
- ۱۵:۱۰
١- پسربچه دهانش رو باز کرد و از برق اس اس کراون های(روکش فلزی) توی دهانش متوجه شدم سابقه ی دندونپزشکی زیادی داره! ولی باز برای اینکه رفیقم بشه شروع کردم به گفتن اینکه: اینو میشناسی؟ اونو چی؟
موقع پالپوتومی وقتی با سرمی که توی سرنگه میخوایم دندون رو شستشو بدیم، یکی از چالش هامون اینه که بچه چطور با این آمپول بزرگ مواجه میشه؟ چون چندین بار ممکنه ازش استفاده کنیم هر بار نمیشه پنهانش کنیم مثل سرنگ بی حسی، تلاشم اینه تا قبل از این مرحله اعتماد کودک رو جلب کرده باشم تا وقتی بهش میگم: عزیزم این آمپول نیست فقط دندونت رو از دور میشوره! باور و اعتماد کنه.
کارم با این پسرک راحت بود. چون به محض دیدنش گفت: عه میشناسمش، آبپاشههه، از دور آب میپاشه!
نفس راحتی کشیدم و اعتراف میکنم از اون روز من هم به آمپول شستشو میگم: آب پاش!
٢- دخترک ٤ ساله اش بود. مادر قول داد که بچه ی خوبیه و رفت. نِرس های اینجا والدین رو از اتاق می فرستن بیرون. مثل اوایل طرحم ولی بعدش کوتاه میومدم و اجازه می دادم یک نفر بمونه.
از دختر پرسیدم: اسمت چیه خاله؟
-آسنا
-چی؟
-آسنات
عزیزززم. چه قدر آروم و همکار بود این بچه. کارش تموم شد. جفت دست هاشو گرفتم و از روی یونیت پایین آوردمش. مادرش داخل اومد و طوری که دخترش نبینه، پلاستیکی به دستم داد و آروم گفت: بدین به آسنات لطفا!
نگاه کردم. دو جفت جوراب جینگول بود. کادوی خوب بودنش. جلسه ی بعدی رفته بود و یه شلوار لی براش خریده بود! و بله اون رو هم من کادو دادم به دخترک. به رئیس کلینیک غر زدم: کادو بگیرین خب! هر چند کوچیک!
شیفت بعدی کلی برچسب و گیره سر خریده بودن!
٣- دلم واسه خانوم نون تنگ شده. برای دوست ها و همخونه هام هم. ولی این دلیل نمیشه که دوست داشته باشم برای لحظه ای برگردم!
٤- دندون زن میانسال رو عصب کشی و ترمیم کردم. بعد از ده بار چک کردن بلندی ترمیمش، بالاخره قبول کرد که اندازه اش خوبه. بلند شد. رفت جلوی آینه: این جاش یکم زبره. درستش کنین.
خوابید یکم بیشتر پالیش کردم. راضی شد این بار: ممنون خسته نباشین خانم دکتر! ولی ما پیر شدیم طاقت نداریم. بگین نرس ها سریع تر عکس بگیرن و ظاهر کنن. نمیگم کار شما مشکل داره ها، ولی مردم خسته میشن!
-باشه بهشون میگم درست میگین.
دندون پایینش رو روت کانال کرده بودم. دستش رو گذاشت روی فک بالاش و لثه اش رو فشار داد: اینجا درد میکنه. واسم دکتره پرش کرد، این آمالگام ها رو تا اینجا ( سینوسش رو نشون داد) چپوند!!
به چهره ی متعجب من نگاه کرد و قبل از اینکه بگم: امکان نداره.
ادامه داد: اینا رو نمیگم که کار شما مشکل داره ها، میگم تجربه ات زیاد شه، حواست جمع باشه!
من: :-/
٥- پسرک انقدر اذیت کرد که من و دستیارم کلافه شده بودیم. زبونش رو مثل توربین بادی توی دهانش می چرخوند. عق میزد و اجازه ی کار نمی داد. دهان باز کن رو برداشتم و توی سمت مخالف گذاشتم. شدت عق زدن الکیش رو بیشتر کرد و ساکشن رو پرت کرد بیرون و نشست. آب خورد و دوباره خوابوندمش تا کارش رو تموم کنم. روکش کوفتی نمی نشست روی دندونش و اذیت هاش تمرکزم رو بهم زده بود. به سمت مقابل نگاه کردم. دهان باز کن نبود. قلبم ریخت. توی سینی رو نگاه کردم. نبود. به پسرک نگاه کردم، به خوبی نفس می کشید. فکر نکنم بتونه قورتش بده! هنوز داشتیم با استرس دنبالش می گشتیم که پسرک شیطون مشتش رو باز کرد و گفت: بیاین دنبال این می گردین؟!
گفته بودم بعضی وقتا دوست دارم بزنم یک سری از بچه ها رو؟ :-))))
٦- زن سیاه چرده و چهره اش از درد جمع بود.
-خانم دکتر مردممم از درد. بکشین واسم این دندون رو.
به دندون شماره ٤ اش نگاه کردم. تازه به عصب رسیده بود.
-عزیزم این دندونت عصب کشی میخواد. حیفه بکشیش.
-نه ما عجله داریم باید بریم، مسافریم. اومدیم مریضمون رو مرخص کنیم.
-من اصلا این دندون رو نمی کشم. دندون شیشت آره کشیدنیه. ولی این یکی اصلاااا.
شوهرش جلو اومد. صحبت هام رو شنید. از پذیرش قیمت گرفت و وقتی متوجه شد تعرفه ها دولتیه، قبول کرد: چقدر طول می کشه؟
-با کشیدن اون دندونشون نهایت یک ساعت.
آخرهای کارش بود که متوجه شدم پیرزنی بالای سرم ایستاده. سرم رو بلند کردم و پرسش وار نگاهش کردم: عروسومه! اومدم ببرمش.
عروس جنوبی بلند شد. مادرشوهرش رو بوسید. پیرزن خندید: اومدی من رو مرخص کنی، خودت خوابیدی توی دندونپزشکی؟
٧- دندون شیری خلفی پسربچه ٦ ساله به قدری خراب بود که باید کشیده می شد. به مادرش گفتم آخه چرا انقدر دیر آوردینش؟ با ناراحتی سری تکون داد و گفت: از وقتی خبر اون دندونپزشک اراکیه پخش شد ترسیدیم!
-دندونپزشکه خیلی با تجربه بوده، دفاع کرده از خودش توی دادگاه. حرف هاش هم قابل قبول به نظر میرسیده ولی به قدری مسئله رسانه ای شده بود که مجبور شدن ممنوع الکارش کنن. من خودم ببینم پسرتون غیرهمکاره میفرستمش پیش متخصص، نترسین!
تمام زمان کار دم در ایستاده بود و وقتی کار پسرش تموم شد، با خوشحالی تشکر کرد و رفتن.
٨- دندون آبسه ای زن میانسال رو معاینه کردم. دارو نوشتم و مهرم رو زدم.
-ببخشید فامیلتون چی بود؟
-هوپیان هستم.
-اسمتون هوپه؟
-بله، چطور؟
خندید: فلانی رو می شناسین؟ دخترمه، همکلاسیتون بوده.
لبخند زدم: عه! سلام برسونین بهش حتما!
+چرا من انقدر پست می ذارم تازگیا؟!! یکی بیاد منو از برق بکشه! :-/
- ۳۶۲