- شنبه ۲۲ تیر ۹۸
- ۱۴:۲۹
ماشینی رو توی فیلم شبکه آی فیلم دیدم و اسمش یادم نیومد. هی به خودم گفتم: اینو که همسایه بغلی داره چندین ساله، فک کن ببین اسمش چیه؟ نتونستم. بالاخره رفتم توی گوگل سرچ کردم سری ماشین های رنو تا عکسش رو پیدا کردم و دیدم "مگان" بوده و اسمش نوک زبونم بوده و یادم نیومده. اسم اشخاص نه چندان نزدیک و مهم، برای دفعه های اولی که می بینمشون هم حتی به راحتی فراموشم میشه، کسی باید خیلی خاص باشه تا همون بار اول یادم بمونه. مکالمه ی اخیر من با پذیرش کلینیکی که دفعه ی چهارم یا پنجمیه که می بینمش و دو سه باری پرسیدم فامیلش رو و بعد از اینکه هی با خانوم یا ببخشید خطابش کردم، خسته شدم و با کمی خجالت پرسیدم:
-ببخشین من فامیلتون رو فراموش کردم؟
-برهانیان هستم.
-آهان بله!
یا این مکالمه:
-عزیزم اسمت حسین بود؟ دهانت باز...
بچه که دو دقیقه پیش اسمش رو گفته با تعجب: نه سجاد بودم خاله!
بخوام آدرس بدم هم که بدتر، سوارم کنن ببرمشون راحت تر میرسن تا بخوام هی به یاد بیارم فلان خیابون اسمش چی بود که باید بپیچن توش؟ و حتی شده که لبخند زدم به مسافرا و گفتم: اممم بزنین توی وِیز، راحت تر پیدا میکنین!
راستش همیشه می دونستم که حافظه ی تصویریم خیلی خوبه و حافظه ی اسامی ام کمیتش لنگ می زنه. حتی چون می دونستم تا شخصی مهم نباشه برام و کارم بهش گیر نباشه، حفظ کردن اسمش اهمیتی نداره، بیشتر بی خیال می شدم و به حافظه ام فشار نمی آوردم. در واقع ضعف حافظه ام رو در این مورد قبول کرده بودم. ولی اخیرا حساس شدم و این مسئله داره آزاردهنده میشه برام. تصمیم گرفتم باهاش مبارزه کنم و حتی اسامی که فکر می کنم اهمیتی ندارن برام رو به خاطر بسپارم.
نشه که توی عنفوان جوونی آلزایمر بگیرم؟
من هنوز آرزو دارم، کوووو تا بچه ها و نوه هام به دنیا بیان! باید مراقب حافظه ام باشم، هوم؟ :-(
+ تیر خلاص رو الان خوردم بچه ها! امروز یه قرار ملاقاتی با مشاورم داشتم که یک ماه منتظرش بودم، با وجود یادآوری منشی اش در چند روز قبل، فراموشش کردم و از دست دادمش و منشی اش به صورت کاملا جدی گفت دیگه نوبت نمیده بهم! :-///
- ۵۴۴