- پنجشنبه ۲۳ آبان ۹۸
- ۱۸:۰۵
اخیرا درگیر مسئله ای شدم که واقعا مستاصلم کرده و اون اینه که شب هایی که فردای اون روز بیمار کامپلیکِیتِد (پیچیده) از نظر خودم دارم، برای نماز صبح که بیدار می شم از استرس و فکر و خیال که دندون طرف چی میشه؟ خواب از سرم می پره یا به زور نیم ساعت قبل اینکه با هشدار موبایل بیدار شم، خوابم می بره و خسته و کوفته میرم کلینیک. مثل دیشب که دیگه از ترسم هشدار نماز رو خاموش کردم و به خدا گفتم: تقصیر خودته نمازم قضا شه! می خواستی کمک کنی بخوابم!
ولی این طور شد که بدنِ مرض دارم، نیم ساعت قبل اذان بیدارم کرد و تا یک ساعت بعد از نماز خوابم نبرد.
امروز که بشه پنجشنبه و آخر هفته جلوی آینه ایستادم و به خودِ خُرد و خمیر و خسته ام نگاه کردم؛ دور قهوه ایِ چشم هام قرمز قرمز بودن. اخیرا فشار کاریم به شدت زیاد شده، طوری که بعضی روز ها انقدر لِه ام که دوست دارم همه مریض ها رو رد کنم و بگم به جهنم!! ولی در عمل این طور میشه که وقتی مرد التماس می کنه درد بیچارم کرده هر سه تا دندونم رو با هم عصب کشی کن، با ناچاری قبول می کنم و مچ دردناک دست چپم رو ماساژ می دم و شروع به کار می کنم.
خیلی خیلی خسته ام ولی شُکر...
* عنوان از خانوم هایده
- ۳۴۳