چه حرفا که نگفته، هنوز روی لبامه...

  • ۱۵:۱۰

فارغ از شرایط الان که درگیر این بیماری هستیم و هیچ برنامه ی خاصی نمیشه چید؛ اگه همین الان متوجه بشین تا پایان اسفند بیشتر زنده نیستین، چکار میکنین؟ 

خیلی سخته تصورش ولی من به شخصه همیشه دوست داشتم سفری به دور اروپا، چین و مصر داشته باشم. حالا که می دونم قرار نیست بیشتر از شش ماه بمونم، برنامه ریزی میکنم که دیگه سرکار نرم و تا جایی که می تونم برم سفر و عجیب ترین غذاها و میوه ها رو امتحان کنم. از تمام شبکه های مجازی و حتی وبلاگم خارج بشم. گوشیم رو خاموش کنم و اوقاتی که سفر نیستم رو کنار خانواده ام باشم. برم تو دل خیلی از ریسکی هایی که از ترس عاقبت، انجامشون ندادم و ببینم چی میشه و ... .


*عنوان عالم عشق از بانو حمیرا

  • ۳۵۸
maryam ._.

من دوست دارم برم اسپانیا ،خبر قبولی مو تو رشته مورد علاقم بشنوم و تموم اکانت هامو پاک کنم ،برای کسایی که دوستشون دارم ویس یا ویدئو رکورد کنم یا بنویسم ،تموم فایلای شخصی مو پاک کنم و بعد راحت بمیرم :)

خوب بودن ها، مخصوصا اون تیکه وویس و ویدئو ضبط کردن فقط وقتی میدونی ٦ ماه بیشتر زنده نیستی رشته موردعلاقت به چه دردی میخوره؟
صخره نورد

من خیلی بهش فکر کردم، شاید کار خاصی نکنم. قبلا دوست داشتم سفر برم، خیلی کارها انجام بدم، اما الان دیگه فرقی برام نمیکنه، حتی اگه بدونم فردا قراره بمیرمم فکر نمیکنم کار ویژه ای انجام بدم، یا حتی دیدن کسی برم، فقط منتظر میشم تموم بشه!

اممم
فکر کنم الان به راحتی برنامه میریزیم ولی در عمل واقعا هیچ کاری نکنیم یا فقط افسرده شیم و زانوی غم بغل بگیریم
پا ییز

والا من برنامه ایرانگردی و قبل اون نیشابور گردیم هنوز مونده

یعنی سقف گردشم ایرانگردی هست و خیلی علاقه ای به جهانگردی و اینا ندارم نه اینکه نخوام ها، چرا ولی جزو آرزوهام نیستن

اما منم به شددددددت دوست دارم غذاهای محلی جاهای مختلف را امتحان کنم 

خونه خدا و مزار پیامبر مهربانی را ببینم 

کلاس رقص برم و قشششششششنگ یاد بگیرم

و بتونم برای مهمون، غذا بپزم و مهمونی اداره کنم 

منم ایران گردیم هنوز مونده و لذت خاص خودشو داره ولی نمیدونم چرا این کشورا شدن فانتزی برام.
من یکم بدغذام ولی دوست دارم امتحان کنم واقعا
مکه رفتن رو هم دوست دارم.
رقص... جالبه. ببین الان که وقت داری با دیدن پیجای اینستا شروع کن.

واران ..

با این کرونا سفر کنی قبل از ۶ ماه بشه گرفتار میشی دور از جونت :))

 

 

+

من اولش میرم یه پارک جایی دوچرخه سواری میکنم :دی

کیف دنیا و آخرت :دی

ولی قبل اینکه بمیرم تمام دارایی های منقول و غیر منقولم رو :دی

اوهه من کلی دارایی دارم ها :دی😅

رو اول خودم بدون استرس خرج میکنم :دی

بعد مثلا کتابام رو اهدا میکنم اول به دوستام بعد به بچه هام :)

ولی خب واقعا اگر نمردم چی ؟!:دی

 

 

+

یه عمه دارم چهار سال پیش به سرطان کبد از نوع شدیدش دچار شد اونجور که دکترا جوابش کردند و به خانواده اش گفتند که نهایتا ۶ ماه زنده می مونه و برای اینکه اذیت نشه ببرینش خونه و این ۶ ماه بذارینش به حال خودش باشه ! البته یکی از دکترا گفت سه روز دیگه می میره !

بعد بهش گفتن دیگه نیاز به شیمی درمانی هم نداره چون سرطان به کل بدنش رسیده !

بچه هاش بدون اینکه بهش بگن چه بیماری داری آوردندش خونه!

شوهر عمه ام تا شنید و بهش گفتن این شکلی است اولین کاری که کرد یه قبر برای خودش گرفت یه قبر هم برای عمه ام :|

و بهش گفت قبرمون آماده است :|

اما ما چکار کردیم ؟!

عمه ام خیلی طلا دوست داره !

رفتیم دیدنش امیدوارش کردیم به زندگی !

خواهرم کلی از طلاهای دستش تعریف کرد و به شوهر عمه ام  گفت عمو  بجای خریدن قبر برین طلا بگیرین برای عمه ام !اینجوری شاد میشه حالش خوب میشه بعد کلی عمه ام رو تشویق کرد بره طلا بگیره و طلاها رو بپوشه و استفاده کنه !

اونم خدا میدونه چقدر ذوق و شوق برای این حرف زدن خواهرم کرد یعنی پر از ذوق و شوق شد انگار چند جون به جونش اضافه شد :))

حالا ۴ سال و خورده ای از اون زمان میگذره به الحمدالله هنوز زنده است :)

تو این ۴ سال خواهر بزرگش فوت شدند (یکی از عمه هام) برادرزاده اش (دختر عموم) و پسرداییش و خیلی های دیگه فوت شدند .

ولی به الحمدالله ایشون درسته بیماری چهره اش رو عوض کرده ولی خدا رو شکر هنوز زنده و سرحاله.

 

برای همین میگن اجل آمده بمیرد نه بیمار خسته !

و اینکه میگن حرف دکترا (البته بعضی از دکترا 😉😀) حجت خوبی نیست :))

برای موندگاری آدم ها تو این دنیا !

همه چیز دست خداست 💚💙💚

 

اره ولی گفتم تصور کنین کرونا نیست.
دور از جونت ولی بدون قطعیه و میمیری حتما پس خرج کن بدون عذاب وجدان آینده نگری :-))))


باورم نمیشه کسی بخاطر عشق به طلا سرطان رو شکست بده. :-)))
اجل آمده بمیرد نه بیمار خسته... واقعا بعضی ها عمرشون به دنیاست
کی گفته دکتر گفته؟ میگم تصور کنین متوجه بشین بعد از شش ماه یهویی کلا میرین اون دنیا
اون که صد البته
Aiden ‌‌‌‌apollo

خیلی سوال سختیه...

 

 

تا میتونم کتاب میخونم و کتابخونه ام رو مرتب میکنم...

نمی‌خوام حسرت به دل ِِ کتابهای نخوانده از دنیا برم...

آهان...و اینکه داستانم رو به سرانجام می‌رسونم...

خیلی 
دلم برای کتاب خوندن با تمرکز در دورانی که شبکه های مجازی نبود تنگ شده
داستان... چقدر خوب. بعد مثلا اثرتون جاودانه بشه
life around me

من احتمالا یه سفر هفت هشت روزه میرم و چون بیکاری دیوانه ام ‌میکنه مجددا برمیگردم سر کار،فیلم و کتاب و اون‌وسطا مهمونی هم میرم:)

بدون استرس اینکه چند وقت دیگه میری و خیلی کارها رو نکردی؟
معلوم الحال

باقی روزای باقی مونده رو کنار خانوادم میمونم. تنها کسایی که با پکیج خوبی ها و بدی ها همیشه باهام بودن.

شاید یه سفر کوچیک به گوشه و کنار ایرانم داشته باشم. با این قیمت دلار وسعمون نمیرسه از مرزهای این کشور خارج بشیم :)

منم تلاش میکنم کنارشون بمونم انقدر که از وجودم سیر بشن و راحت برم :-)))
والا ما هم باید تمام اموال منقول و غیرمنقول رو بفروشیم که یه سر بریم پاریس و بیایم
فامس ( مهسا)

سلام ،سفر میرم جاهایی که رو دلم می خواسته تجربه کنم جاهای جدید ی که ندیدم و غذا ها ی خوشمزه ایی که نخوردم رو امتحان می کنم فقط برا یه روز شده اون شغلی که همیشه دوسش داشتمو تجربه می کنم آواز می خونم توی خیابون یا شاید برقصم اینجوری فکر کنم خیلیا خوشحال بشن چون فرصت زیادی نیست برا خوشحال کردن بقیه! یه هفته ی اخر را رو  کنار خانوادم سپری می کنم  و یک روز اخر رو توی یه کلبه ی جنگلی با چوب هایی که بوی نم بارون رو میدن نفس می کشم و منتظر می مونم تموم بشه و هر چند پر از حسرت که ای کاش شش ماه های تموم عمرم رو زندگی می کردم ولی تهش می گم می ارزید من شش ماه زندگی کردم.

 

 

ولی همیشه این شش ماه ها هستن ما زندگی نمی کنیم چون فکر می کنیم اون ته ته قلبامون که هنوز هستیم فرصت هست هیچ وقت فکر نکنم بگیم نفر بعدی ماییم باید الان رو لذت برد یا زندگی روزمرگی ها رو برا خودمون ساختیم و ساختن. 

 

سلام
اینکه برای یه روز شغل مورد علاقت رو همراه با سختی ها و خوبی هاش تجربه کنی خوبه.
برقصی توی خیابون روزای اخرت رو باید توی بازداشتگاه سپری کنی بالام جان!
اون کلبه هه هم رمانتیک بود. 
اینایی که میگیم فانتزیه اکثرا و در عمل تا دم مرگم باورمون نمیشه نوبت ما شده
آبان ...

هیچی 

.

خوشحال میشم ...مثل تمام روزهای گذشته زندگی می کنم ..به هیچ کس اطلاع نمیدهم ‌..و هیچ حرفی هم برای زدن به کسی ندارم ..

خوشحال؟ 
نمیدونم منم آبان شاید خوشحال بشم که زود میرم. واقعا نمیدونم.
اره شاید اگه بقیه بدونن نذارن از روزای اخر لذت ببریم.
Alireza z.i

می‌رم یه جای خیلی خیلی دور و تنهایی به «عدم» فکر می‌کنم...

شش ماه به عدم فکر میکنین؟!
خب دور از جون در برزخ کلی وقت برای فکر کردن دارین :-))
بیست و دو

شاید اگر این سوال رو چندماه قبل ازم میپرسیدن میگفتم سعی میکنم هرروز کنار مادرم باشم تا بیشتر از همیشه در کنارش باشم، نمازای قضای صبح هامو میخوندم، و به هیچییی فکر نمیکردم هییچی در دنیا. ولی الان بزرگترین ترسم همینه که زمانی بمیرم که بچم هنوز بهم نیاز داشته باشه. ترسم همینه که در اوج نیازش به من ، من نباشم و آواره ی این خونه و اون خونه بشه و در نهایتم زیر دست نامادری. ولی اگر همچین چیزی بود فقط سعی میکردم توو این مدت دعا کنم و از خدا بخوام دنیا رو برای بچم قشنگ کنه و بعد من بتونه زندگی خوبی داشته باشه و تنها کاری که میکردم شب و روز همین دعا بود. و مطمئنم توو اون دنیا هم آرامش نداشتم و تا قیامت نگاهم به همین دنیا و بچم بود که نکنه بی مادر نتونه یه زندگی عادی رو تجربه کنه‌ .

وای فوریه. دور از جونت.
چقدر موقعیت سختیه وقتی مادر میره و بچه میمونه. خدا برای هیچ کسی نخواد. من هم قضای نماز صبح هام رو میخوندم شاید هم میزد به سرم و کلا منکر عدالت خدا میشدم!!
الهی در حضور خودت و همسرت بچه ات به دنیا بیاد و زندگی خوبی داشته باشه.
آرزو ﴿ッ﴾

ابتدا می‌شینم گریه می‌کنم و شاید شب‌ها بازم گریه کنم. شاید روزها رو صرف داستان نوشتن کنم. چندجا توی همین ایران هست که خیلی دوست دارم ببینم‌شون، اگه پول داشتم این چند سفر رو هم می‌رم. جدای از اینم این شش ماه رو می‌رم شمال زندگی می‌کنم. کنار دریا و جنگل. به تمام آدم‌هایی که دوست داشتم هم نامه می‌نوشتم یا پیام می‌دادم که دوست‌شون دارم. مخصوصا معلم‌هام :)

وسایلمم رد می‌کردم بره. راستی از دانشگاه هم انصراف می‌دادم و این ترم سخت باقی‌مونده رو نمی‌گذروندم :))

 

جدای از اینا اگر دیگه این شش ماه خانواده می‌ذاشتن به حال خودم باشم و راه نمی‌افتادن همراهم بیان، بدم نمیومد کلش رو ایران‌گردی کنم، توی استان‌هایی که بیشتر دوست دارم چند هفته بمونم، هم کار کنم و هم اینور و اونورش رو بگردم.

 

فعلا این دو پلن به ذهنم رسید. و جا داره بگم سوال سختی بود

اممم 
اره اولش شوکه میشیم و فقط گریه می کنیم. بعد میبینم خوبه که از فرصت استفاده کنیم. پلن خوبیه. رها کردن درس رو هم پسندیدم.
معلم هات... اسم خیلی هاشون یادم رفته.
من سفر تنهایی رو دوست ندارم. دو سه نفری با دوستای صمیمی یا خانواده
اره خیلی سخته. شاید اصلا هیچ کدوم این کارا رو نکنیم و شروع به دست و پا زدن برای عمر بیشتر
simu lator

کوکایین مصرف میکنم

فسق و فجور فراوان

البته 6 ماه زیاده.یک ماه هم کافیه

منم واقعا دوست دارم یه بار مواد مخدر رو استعمال کنم ببینم چه مدلیه! ولی معتاد نشیم آخر عمری؟
شاید جذاب بود براتون و خواستین بیشتر یک ماه طول بکشه
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

من هر بار فکر کردم اگه تا چند ماه آتی نباشم، قطعا خیلی از کارها رو رها می‌کنم!

رها کردن... جالبه. باید فکر کنم بهش که چی یا کی رو رها میکنم؟
x

چقدر خوبه ما آدم ها زمان مرگ مون رو نمی‌دونم 

من اگر میدونستم یک روز یک ماه یک سال یا حتی ده سال دیگه زنده ام ٫ تصمیم می گرفتم که همین الان تموم شه همه چی :) 

واقعا خیلی خوبه
من هم بدونم واقعا، میشینم یه گوشه و انقدر صحنه ناراحتی بقیه رو از مرگم تصور و گریه میکنم که همون موقع بمیرم!!
نسرین ⠀

سفر برم، با آدما معاشرت کنم، کارایی رو تجربه کنم که همیشه میگفتم فرصتش نیست حالا بذارم سر فرصت، احتمالا یه کار دیگه هم بگنم که اینجا نمی‌شه گفت:))

اون کاری که نمیشه گفت رو حدس میزنم. توی خصوصی هم اومدن گفتن :-))
واران ..

باش تو تصوراتم باشه :)

ببخش خانم دکتر :)

 

 

یکیش طلا بود :)

دومیش جمع گرم خانواده اشه:)

 

+

من فردا میام تصوراتم میگم خب ؟

الانم خوابم میاد :)

 

 

ولی اینم خطاب به ۲۲ بگم و برم :

 

دیوووونه این چه حرفیه زدی ؟!

نفوس بد نزن به خودت لطفا !!

نفوس بد نزن به دوست من و بچه ی تو راهیش پلیز !

به روزهای خوب فکر کن که میاد و کلی دورهمی شادی میکنیم ایشالا  ❤🙏

 

راستی سلام

خوبی ؟

ببخش هوپ جان از تریبونت استفاده شد :)

نمیگفتم این حرفا رو بهش حالم خوب نمیشد .

با تشکر فردا میام تصوراتم رو قشنگ میگم‌:)

 

ممنونم

 

 

خواهش عزیزم
اره هی اومدم بگم پس عشق خانوادش چی؟ که گفتی اول طلا بعد خانواده :-))
میدونم یادت میره ولی باشه
اشکال نداره، دکتر ربولی هم پدرانه نوشتن، ببین
ربولی حسن کور

سلام

دوست دارم برم سفر اما ترجیح میدم نرم تا پولش صرف زندگی بچه ها و مادر بچه ها بعد از من بشه

سلام
تفاوت جواب های والدین با ماهای مجرد کاملا توی این پست مشهوده. 
ایشالا خدا سایتون رو بالای سر خانوادتون حفظ کنه، دکتر
life around me

ببین این بستگی به جهان بینی و علایقت داره...برای من سفر رفتن و خوشی کردن اگر بیش از یک تایم‌مشخص بشه رکود میاره و‌حس بطالت...من موقع کار و‌تلاش بیشترین لذت های درونی و رضایت خاطر رو دارم و دلم میخواد حتی اون واپسین روزهای عمرم با چیزهایی که از نظر خودم مفیده بگذره:)

امممم
قابل تفکره نظرت. شاید من هم از یه جایی خسته شم و دوباره به کار و فعالیت برگردم.
( یعنی هر کی نظر داده یه دور گفتم: شاید حق با تو باشد!)
واران ..

سلام

اول که نبود ولی خب گفتم بگم اون جریان رو :)

 

نه یادم نرفته بود فقط یک کم کسالت داشتم نشد که بشه دیروز بیام :)

 

+

خوندمشون :)

مرسی

 

++

راستش اوایل کرونا که بود خیلی میترسیدم از کرونا یهو بهش مبتلا بشم و زودی هم برم اون دنیا :))

برای همین منم برای اولین بار یه وصیت نامه مختصری نوشتم البته هنوز کامل تکمیلش نکردم ولی مختصر نوشتم که بعد از رفتنم به اون دنیا خانواده ام چه کار کنن و اینا ؟!:)

درسته مثل آقای دکتر ما بچه نداریم ولی برای بعد از خودمم فکر کرده بودم :)

 

++

اما بعد

همیشه از خدا میخوام قبل از مرگم اجازه بده کل خونه مون و بخصوص تو اتاقم و داخل کمدهام :دی رو قشنگ تمیز کنم و بعد عزرائیل بیاد جونم رو بگیره که اگر رفتم اون دنیا مردم نیان بگن هی بهتر مُرد این چه سر وضعیه که این تو اتاقش و کمدش داشته ؟!:دی

برای همین قبلش قطعا کل اتاقم رو تمیز میکنم که خودش حداکثر دو ماه طول میکشه :دی چون تنبلیم رو  وسط کار کردنم رو در نظر میگیرم ها :دی )

بعد هم خونه رو قشنگ تمیز میکنم :))

که پشت سرم کسی حرف بدی نزنه :دی

 

بعد با همون اموال منقول غیر منقولم :دی

برنامه ایران گردی و دیدن دوستان بلاگر رو جز برنامه های این سفر خواهم کرد :)

من همیشه میگم اول باید خوب ایران گشت بعد برم خارج رو بگردم :)

 

دوست دارم برم کاشان که تقریبا شده جزء آرزوهام و بعد یه بار دیگر اصفهان رو میرم :) شیراز رو میرم یه سر میزنم به خونه داداشم و فک و فامیلشون و یه دیدار و گفتگو با یکی از دوستانم در آنجا :) و البته مهمتر از همه میرم تخت جمشید برای بار دوم و اینبار خیلی بهتر میرم می بینم :)

بعد هم یه سر میزنم شمال و میرم دوباره یکی از دوستانم رو می بینم و یه دل سیر پیشش میرم و باهاش حرف میزنم :)

بعد سری به سمنان و مشهد و کرمان و یزد میزنم ، سمنان و کرمان رو چون تابحال قشنگ ندیدمش و بعد سری به دوستام در اونجا هم میزنم :) بعد میرم زیارت امام رضا و میرم دعا میکنم و میگم امام رضا جدا وقت برنامه ام رو زیاد کن :دی این چیه که همش ۶ ماه باید من زنده بمونم با وجودی که هنوز به هیچ کدوم از آرزوهام نرسیدم :دی😅

بعد هم میرم قم یه سری هم به خواهرشون میزنم :) و جمکران میرم می بینم :)

البته به شاهچراغ هم تو همون شیراز سر میزنم :)

 

بعد یزد رو هم میرم می بینم دوباره و اینبار با آرامش بهتری :)

و کلی اینبار برای خودم خرید میکنم بدون هیچ گونه استرسی هی می شینم از این خوردنی های خوشمزه اش میشینم میخورم 😅😅

بعد حتما سری میزنم تبریز و یه سری به دوستان بلاگر تبریزی میزنم و از جاذبه های شهر هم لذت میبرم :)

بعد هم میرم یه سر به همدان و غار علی صدر میزنم یه سفر به کردستان و سنندج دوباره میرم و اینبار قشنگ از زیبایی های این دو شهر استفاده میکنم :)

بچه بودم رفتم کردستان و تقریبا یه سری خاطرات گنگ یادمه :)

همدانم رفتم ولی اونم تقریبا دو سه سال بعد از فوت مادرم که اونم تقریبا بجز غار علی صدرش هیچی به یاد ندارم که اونم چون دوس دارم دوباره ببینم میرم می بینم البته همه این گشتن ها رو با برادرزاده یا خواهرزاده ام میرم البته اگر اومدن باهام نیومدن به خودشون ضرر 😅😅

دیگه اینکه یه سر هم میرم کردستان عراق چون واقعا دوست دارم یه بار از نزدیک اونجا رو ببینم چون تعریفش رو خیلی شنیدم چه از مردمان خوبشون چه جاذبه های اونجا رو دوست دارم برم ببینم

از اون طرف هم میرم کربلا و نجف و کاظمین و سامرا ایشالا :))

 

بعد هم میرم خوزستان :دی

و البته بیشتر دوست دارم برم آبادان و خرمشهر و شوشتر و دزفول همچنین مناطق جنگی اونجا رو دوس دارم واقعا برم ببینم :)

بعد میام شهر خودمون و اگر ته جیبم پولی مونده باشه :دی (به جان خودم همون اول راه تو همون مشهد  پولم ته کشید:دی  حالا اینا رو برای دلخوشی گفتم که دورهمی با هم  بخندیم 😅😅)

بعد میرم جاذبه های شهر خودمم می بینم دوباره :) و اینبار با دقت و لذت بیشتری امیدوارم مثلا الان که کل ایران رو گشتم :دی حداقل فصل بهار باشه :)

و هوا خنک باشه که برم جاذبه های شهرمون رو ببینم ! یه سرم حتما میرم زیارت قبور بخصوص زیارت مادرم که از وقتی کرونای کوفتی اومده نرفتم مادرم رو ببینم متاسفانه :(


آها یادم رفت بگم یه سر هم به بوشهر و خلیج فارس میزنم :) و بجز جاذبه های شهریش میرم دوستان بلاگر اونجا رو همشون با هم ایشالا می بینم :)

راستی در بین سفرهام تهران هم که کل خانواده و دوستانم هستند رفتم ولی دیگه ننوشتم رفتم و  همشون دیدم :دی

 

 

نوشته ی من طولانی تر از پستت شد روله تا تو باشی به من نگی بیا بنویس روی آب روی پر پرنده رو ابرها و رو وبلاگت :دی

 

دیگه اینکه یه مراسم شادی خداحافظیم  قبل از رفتنم میگیرم با کل فامیل و خانواده و دوستانم از ابتدایی تا الان رو  پیدا میکنم و دعوت میکنم و ته مراسم بهشون میگم بدی خوبی دیدین حلال کنین :)

 

و البته تو اون مهمونی بچه هام و با خانواده هاشون (بچه های تحت پوشش موسسه مون )  تک تک دعوت میکنم بصرف شربت و شیرینی و شام :)))

 

بعد با همشون یه خداحافظی شیرین میکنم آها قبل از اینکه خداحافظی کنم به همه اونایی که منو میشناسن  میگم اگر میشه رو کفنی که از مکه  آوردم و تبرکش کردم به خونه خدا رو میگم امضا بزنن اگر فرد خوبی بودم و ازم راضی هستند امضا بزنن که اون دنیام بهم سخت نگذره :))

راستی سنگ قبرمم سفارش میدم و شعری که تو ذهنم هستش مینویسم رو سنگ قبرم :)

و قبری که پدر برای خودش (دور از جونش) گرفته از پدر رضایتش رو میگیرم و بهش میگم به خدا من باید کنار مادرم باشم شما هم بعد از هزار سال عمر بابرکت کنار مادرتون برین خب :)))

اگر وقت کردم نمازهای قرضم تا اونجایی که میتونم میخونم :) و روزه های نگرفتم میسپارم بعد مرگم یکی بگیره برام :))

 و وصیت نامه ام رو دیگه قشنگ تکمیل میکنم :))

 

+

دیگه اینکه واقعا دوست داشتم تو حین این سفرها یه دورهمی از  بلاگران تشکیل بدم و قبلش حتما حتما خانم دکتر  مریم هَنآس  و هوپ گیان  و شباهنگ نازار رو برای یکبارم شده ببینم :)

اینا چون همشون پزشکن وقت ملاقات باهاشون تقریبا غیرممکنه:|:)

بماند دوس دارن همچنان مجازی بمونن و  این یک کم کار رو برای من متاسفانه سخت میکنه :)

البته هنوز نظر مریم گیان رو نمیدونم ولی میدونم که اون دوتا نظرشون همینه :))

 

دیگه همین یهو از خواب بیدار میشم و می بینم عه خدای من این همه سفر و گشت و گذار  رو من تو وبلاگ هوپ رفتم و اومدم ها و همش به  یه ساعت نگذشت تا شش ماه 😅😂

بعد هم در آخر میگم خدایا به هوپ سلامتی و شادآبی و صبر  در مقابل کامنتای من بهش عطاء کن که واقعا باید یکسال بشینه این متن طولانیییی منو بخونه بعد هم تایید کنه :دی🙈😅😂

 

خدا قوت پهلوان خدا قوت خانم دکتر گیانکم  ❤❤

حلال کن خانم دکتر :))

تا تو باشی از این سوالات از من نپرسی 😉😂😅

 

+++

یه هفته بعد کامنت واران بسختی توسط دکتر هوپ تایید شد 😅😅😂😂

 

کامنتم نپره جمیعا صلوات بلند :))

 

 

 

 

اقا یا خدااااااااااا
جان خودم میام دقیق جواب میدم اخر شب. یا خدااااااا

یادم رفت! امروز یادم اومد!! شرمنده
ببین انقدر دقیق برنامه چیدی با جزئیات که ادم حیفش میاد بیشتر زندگی نکنی کوکب خانوم زن باسلیقه! :-)))
ایشالا این بلای منحوس بره و بشه ببینیم هم رو نازارکم :-))
به خدا یادم رفت الان دیدم ناراحت شدم جوابتو ندادم!
maryam ._.

بخاطر اینکه تونستم و به هدفم رسیدم ولی مردم نه اینکه شکست خورده بمیرم :)

اهان از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم. حق داری
🍃̨ مۘــڔٻۧــمۘ 🍃.

:)))

اریانه

سرطان رو واسه همین دوست دارم!

کمو بیش میشه از اون فرصته استفاده کرد!

نهه ضجرکش میشه ادم. مرگ راحت و بی سر و صدا رو ترجیح میدم.
واران ..

آخ جون ^__^

 

ایشالا ایشالا ❤❤❤🙏

 

 خیلیییی مرسیییی😍❤❤❤😘

 

نه بابا ناراحتی نداشت که من خیلی پرگویی کردم 🙈😅

تو ببخش از پامنبری طولانی من 😀

قول میدم دیگه اینقد نرم رو منبر که خسته اتم نکنم.

 

 

سلام

روز اولی که رادیو بیان (اسم اصلیش یادم نیست ) منو معرفی کرده بود منو با کامنتام معرفی کرده بودند 😅😀

واران =کامنت های طویل /طولانی چند خطی

😀😀😅😂

دشمنت شرمنده :)

اینا رو نگو به دوست خانم دکتر من ❤❤❤

 

 

 

بخدا چشمام قلبی شد 😍😍😍

مرسیییی هوپ گیانم  ❤❤❤😘

 

 

من برم تا دوباره منبر گولم نزده 😅😂

دوباره تو رو خسته کنم 🙈

مرسیییی❤❤❤😘

 

 

:-))))
اخه جالبی قضیه اینه که پست هات کوتاهه ولی کامنتات طولانی ان.
نه همون روز خوندم ولی خسته بودم نمیشد جواب بدم. وگرنه که تو خستم نکردی گیانم
Nasibe Gh

Shayad delam mikhast ye gusheye shahr khune begiramo in modati ke qarare zende bashm o bi daqdaqe zendegi konam

زندگی بی دغدغه و تنها در آخر عمر؟ اممم... میشه گفت این ایده خاص خیلی هم میتونه خوب باشه. فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن که چی شد که اینطوری شد؟
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan