- سه شنبه ۱۱ آبان ۰۰
- ۰۸:۱۵
میگفت: تو هنوز سوگواری. سوگوار عشق قدیمی که تا به خودت بیای ببینی چه لذتی داره عاشقی، تموم شد. نه نفرتی داری ازش و نه خشمی، فقط ناراحتی. ناراحتی که چرا نداریش.
شدی مثل یه مادر شهید مفقودالاثر، که هر کسی زنگ خونهش رو میزنه میگه: پسرمه و وقتی میبینه نیست، بیشتر توی خودش فرومیره.
این عشق رو کردی واسه خودت علم امام حسین و هر سال که میگذره ازش، داغت سنگینتر میشه و عزادارتر میشی. انکار میکنی و میگی به یادش نیستی ولی هستی. بعدیا فقط اومدن که امام حسینت باشن.
یه روح سرگردانی که ناخودآگاه به هر کسی که رنگ و بویی از اون فرد داره، جذب میشی و هر کسی رو احتمال بدی نمیتونه جاشو پرکنه برات، به شدت پس میزنی. اون مرد خیلی راحت داره زندگیش رو میکنه ولی هنوز اخبارش به تو میرسه و روند زندگی تو رو مختل میکنه.
تو نیازی به مشاوره و روانشناسی نداری. چون من و هیچکس دیگه نمیتونیم اون عشق مُرده رو به تو برگردونیم. فقط باید مراحل سوگت رو بعد از چندسال بالاخره بگذرونی و قبول کنی اونی که رفته دیگه هیچوقت نمیاد...
و من توی این فکر بودم که تا ابد دلم گریه میخواد...
* عنوان از بهنام صفوی
- ۱۶۳