- جمعه ۱۶ مهر ۹۵
- ۱۷:۳۶
وقتی یه بابای تاریخ خوان، تاریخ دان و تاریخ دوست داشته باشی، بالاخره به هر ترتیبی شده تاریخ یه جایی توی زندگیت پیدا میکنه...
هر کسی برای اولین بار وارد کتابخونه بزرگش میشه، میتونه به راحتی کتاب تاریخی موردنظرش رو پیدا کنه؛ چون بابا با عشق کتاب هاش رو بر اساس سلسله ها از همون اول تا دوره معاصر مرتب کرده.
نمی دونم بابا میدونه ماها زیاد از تاریخ خوشمون نمیاد یا نه... شاید هم از بی میلی مون نسبت به مباحث پایان نامه اش، یه چیزایی حدس زده باشه که سعی میکنه کم کم ما رو توی راه بیاره... مثل وقتی که خاطرات اعتمادالسلطنه رو خریده بود، بهم نشون داد و گفت توی ادبیاتتون ازش حرف زده بخونش جالبه... یا وقتی به هر شهری سفر میکنیم حتما اماکن تاریخیش رو نشونمون میده و بهتر از مسئولین اونجا در مورد پیشینه اش توضیح میده... همین طور به محض اینکه اسم یه رمان تاریخی رو پیشش بیاری، توی آرشیو ذهنیش میمونه و بالاخره توی یکی از جمعه بازارها پیداش میکنه.
یکی دو سال پیش گفتم دبیر تاریخ دبیرستانمون کتاب مورگان شوستر آمریکایی رو معرفی کرده بود تا بعد از کنکور بخونیم، هفته پیش چشمش بهش افتاده بود، برام خریده بود و با ذوق بهم دادش ^_^
امروز هم کتاب دخترم فرح رو واسم خرید که یه زمانی گفته بودم دوست دارم بخونمش...
بابا بی صبرانه منتظره تا بازنشسته بشه و سفری به چین و مصر داشته باشه... همیشه میگه اگه گذشته رو خوب مطالعه کنی، میتونی آینده رو پیش بینی کنی، چون تاریخ مرتب تکرار میشه...
خدا رو چه دیدی شاید ما هم به تاریخ علاقه مند شدیم و خبر نداریم!
+ چند ماه پیش، لیست کتابهای فریبا وفی و نسیم مرعشی رو برای بابا نوشتم تا برام بخره، فکر کنم یادش رفته! خودم باید دست به کار بشم ؛))
- ۴۹۴