- پنجشنبه ۳۰ دی ۹۵
- ۱۹:۳۲
خیره می شوم به نگاهش...
لب باز می کنم...
تمام شجاعتی که در چند ساعت گذشته به سختی در خودم جمع کرده ام، به راحتی می پرد...
تمام دلایلی که به راحتی من را قانع کرده اند تا حرفم را بزنم، حالا غیر قابل گفتن به نظر می آیند...
امان از این زبان سرخ...
وای بر این تردید...
قبل از اینکه دست دلم رو شود، از آن محیط فرار می کنم...
باز هم این غرور لعنتی را حفظ کردم...
*عنوان از روزبه بمانی
- ۲۴۵