- يكشنبه ۲۴ بهمن ۹۵
- ۱۲:۱۵
میگم بد نباشه الان که ایام ولنتاین ه، من عجق مجق ندارم و یاد خاطره ای از یکی از مریض هام در یکی از سفرهام افتادم؟!
پسری 21- 22 ساله بود. روی یونیت دراز کشید: شما از فلان شهر اومدین؟
+ بعله.
- عه مادر من هم فلان شهریه! پس من هم همشهریتونم.
+ به سلامتی! بیماری خاصی ندارین؟
- نه.
+ فشار خون؟ بیماری قلبی؟ دیابت؟ آسم؟ و ...
- نه! ( صداش رو آروم کرد) فقط وار... عمل کردم.
نفهمیدم چی گفت: چی؟
صداش رو بلند کرد و تقریبا داد زد: میگم چند سال پیش واریک.وسل م رو عمل کردم. و خندید...
اومدم بپرسم: چه عملیه؟! که خداروشکر جلوی خودم رو گرفتم؛ دقیق نمی دونستم مشکلش چیه! سریع سرچ کردم... سرخ شدم... چرا فکر می کرد این عمل دستگاه تنا.سلیش، تداخلی با کار دندونپزشکی داره؟! به روی خودم نیاوردم و اخم کردم... پسر هنوز با شیطنت می خندید! :|
وسط های کار بودم که گفت: شما نمی رین این دور و اطراف بگردین؟
گفتم: دهانت باز، حرف نزن.
چند دقیقه بعد...
- میگم من موتور دارم، می تونم عصر بیام دنبالتون خانوم دکتر! ببرم این دور و اطراف و اون پشت مشت ها رو نشونتون بدم ها...
چقدر وقیح بود! اخمم غلیظ تر شد؛ چیزی نگفتم و کارم رو سریع تر پیش بردم...
دوباره ساکشن رو درآورد: دیروز هم دنبال یکی دیگه از خانوم دکترا اومده بودم ها!
عصبانی شده بودم ولی دوست نداشتم باهاش دهان به دهان بشم، در شان من نبود... واقعا چی فکر کرده بود این پسر پررو؟!
از جا بلند شدم و پیش یونیت دوستم رفتم و جریان رو براش تعریف کردم. گفت: کارش رو نیمه کاره بذار و ردش کن بره...
+ نمیشه آخراشه...
سر جام نشستم و سریع کارش رو تموم کردم و نذاشتم دیگه حرف بزنه... بعدا دوستم گفت که بیمار دختر زیر دستش که حرف های من رو شنیده گفته ما چنین کسایی نداشتیم توی شهرمون، این پسر خودش خیلی پررو بوده!
همیشه همینه! همه رو برق می گیره من رو چراغ نفتی! حالا همیشه هم نه اکثرا! اکثرا هم نه بعضی اوقات! بیمارهای بقیه براشون به عنوان تشکر مجسمه و لباس و لیف! و سوغاتی شهرشون رو میارن، بعد بیمارهای من دنبال آمار من هستن یا بهم پیشنهاد خاک بر سری میدن! -_- البته خدایی انتظاری ندارم ازشون و یه تشکر ساده هم که بکنن لبخند به روی لبم میاد؛ ولی دیگه لااقل توقع میره احترامم حفظ بشه، نه که... لا اله الا الله!
- ۷۹۵