بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم

  • ۱۶:۰۸

نشستم تو اتاقم منتظر بیماری که نوبت گرفته ولی دیر کرده که دو تا دختر ١٤-١٥ ساله وارد اتاق میشن و گوشی موبایلشون رو جلوی چشمم میگیرن: نگاه کن خانوم دکتر چقدرررر شبیه اینی!

به این! نگاه میکنم. عکس پروفایل دختری هم سن و سال خودمه که ابدا شبیهَم نیست. 

-ایشون که اصلا شبیه به من نیست.

-چرا خیییییلی شبیهه. از چند روز پیش که شما رو دیدیم هی همه داریم به هم میگیم چقدر شبیه معلم پارسالمون هستین که رفت.

-حتما از اون معلم هاییه که دوستش داشتین و دلتنگشین؟

از خنده غش می کنن: نه از اتفاق جفتمون ازش متنفریم.

به رو به رو خیره میشم. نیست. به راست، نیست. بالاخره گوشه ی سمت چپ دوربین رو پیدا میکنم و اجازه میدم چهره ی پوکرفیسم رو ثبت کنه. زنی وارد میشه و با خانوم نون خوش و بش می کنه. رو به من میکنه: چرا شما اینجا مطب نمیزنی خانوم دکتر جان؟

-واسه چی بزنم، دارم کار میکنم دیگه.

-نه مطب بزنی که واسه همه کارهامون بیایم پیش شما.

-خب هستن دکترای دیگه.

مشخصه خانوم نون دوباره اغراق آمیز تعریفم رو کرده: نه میخوایم شما اینجا بمونی. تعریف شما رو شنیدیم. چند تا مغازه ی بزرگ و کاشی شده دارم بیا مطب بزن توش!

-حاج خانوم من دارم لحظه شماری میکنم طرحم تموم شه فرار کنم، شما میگی مطب بزنم اینجا؟ 

-چراااا مردم اینجا اذیتتون کردن؟ 

-نه خدایی. انقدر که از دست شبکه اذیت میشم از مردم گله ای ندارم. 

-پس ایشالا عروس همینجا بشی که موندگار بشی.

این بار سریع تر پیدا می کنم دوربین رو. :-|

بالاخره بیمارها تموم میشن و پایان روز کاریم میرسه. به سمت دستگاه تایمکس میرم تا انگشتم رو ثبت کنم بی خبر از اینکه توی دوربین نگاه زنی ثبت شدم. رسیده نرسیده به پانسیون گوشیم زنگ میخوره. خانوم نون با هول و تند تند میگه: کجایی خانوم دکتر؟ 

دلم هری می ریزه. نکنه مشکلی برای یکی از بیمارهام پیش اومده: تازه رسیدم پانسیون. چی شده؟! 

می خنده و با ذوق میگه: یه خانوم فرهنگی شما رو دیده، پسندیده واسه پسرش. فلانه و بهمانه و ...

-خب

-اله و بله و جیمبله!

-خب بهشون بگین من موافق نیستم. 

-خیلی خانواده خوبی ان ها! عکس پسره رو بفرستم؟!

-نه خانوم نون نه! خداحافظ شما.

از خانوم نون دلگیر میشم که انقدر ذوق و اصرار داره که واسه من خواستگار پیدا کرده! دوست دارم واسش بگم این که من مجردم، دلیلش این نیست که خواستگار نداشتم یا ندارم. شوهر هست ولی اونی که من میخوام نبوده. به دل من ننشسته. دوستش نداشتم. اصلا شاید دوست داشتم مجرد بمونم. فرهنگ شهر ما فرق داره با شهرستان کوچیک شما که اگه دخترها رو ١٣-١٤ سالگی شوهر ندن، لفظ ترشیده بهشون می چسبونن. از طرفی هم میگم از محبت زیادش به من انقدر ذوق زده شده و گفته همینجا شوهرم بده تا پیشش بمونم! 

دو روز بعد توی مرکزی بودم که خانوم نون نداره؛موقع غلغله ی بیمارها، گوشیم زنگ خورد. شماره ٠٩١٢ ناشناس. جواب دادم و هم زمان به بیمار بعدی گفتم بیرون منتظر بمونه. همون مادر پسر بود. به معنای واقعی کلمه برای ده دقیقه مخم رو توی فرغون گذاشت و اصرار پشت اصرار. بیمارها هم دقیقه ای دو بار در می زدن. هر چی به خانومه می گفتم نَره، می گفت بدوش! می گفتم نمیخوام و پسر شما معیارهای من رو نداره، می گفت: پسرم خوبه، تو تهران خونه داره، ماشین داره، ایشالا ازدواج کنین ٤-٥ سال دیگه بچه دار بشین خودم بزرگشون می کنم، واستون آشپزی می کنم. مثلا انگار این آپشن رو بگه دل من میره و میگم آخجوووون همون مادرشوهری که می خواستم! به سختی موفق شدم به بهونه ی اینکه بیمارهام منتظرن و با آرزوی پیدا شدن عروسی باب میلش، گوشی رو قطع کنم. 

من فقط بفهمم کدوم یکی از افراد شبکه شماره من رو داده بهش... :-/

یارِ آینده جان! همش تقصیر توئه ها. مگه اینکه نبینمت!


+ راستی خوشگل مُشگلای بلاگستان! نازدار ها! ابرو کمندها! گیسو بلندها! گیسو کوتاه ها! دختر باباها! زنِ مردم ها! 

روزتون مبارکـــ ؛-)


*عنوان شانه هایت از خانوم هایده ی عشق 

  • ۸۸۵
** دلژین **
رووووووزت مباااااارک 
+وای چ صبری داری 
من بودم پا تلفن داد و بیداد میکردم که کی شماره ام رو داده و پدر همتونم در میارم :)))) تپی هم گوشی رو قطع میکردم :))))
والاااا
روز تو هم مبارک عزیزدلم 😍
آخه با مردم نمیشه دعوا کرد، حالا این خوب بود یک بار یکی زنگ زد ٢٠ دقیقه هعی میخواستم قطع کنم، نمیگذاشت در مورد همه چیزم هم نظر داد البته که منم محترمانه شستمش که نوع حجاب و پوشش و اعتقادات من فقط به خودم ربط داره نه به مادرشوهر آیندم!
معلوم الحال
:)
ما هیچ، ما نگاه
یکی از زمینه هایی که میگم خوش بحال پسرا همینجاست
منتظر اتفاقات خوب (حورا)
:-))))))))
 واسه نوه هاش هم برنامه داشت بنده خدا:-)
محبوب بودن دردسر داره به هرحال:-)
آره خیلی زن با برنامه ای بود :-/
کجا محبوبم بابا، خیلی وقت ها اون روی خودم رو نشونشون میدم که ازم حساب ببرن!
soolin :)
Happy girl's day😙
HGD 😆
♫ شباهنگ
:))) مادرشوهر به این خوبی :دی خیلی هم دلت بخواد.
به واقع تو دوره زمونه‌ای که دخترا خونهٔ جدا می‌خوان من آرزومه برم خونه مادرشوهر زندگی کنم تو نگهداری اطفالم و پخت و پز کمکم بنمایه :دی
ولی به واقع من از دخالت مادرشوهر توی تربیت بچه هام خوشم نمیاد، ترجیح هم میدم بچه هام غذای بدمزه ی خودم یا غذای رستوران رو بخورن تا همیشه غذای مادرشوهرم رو :-)))
Hope ful
چه قدر محکم✌😉
طرح دوره به شدت غریبی است...
احسان ..
سلام
روزتون مبارک باشه
نمیشه بدون اینکه من به پسر اون خانوم جواب بله بدم، اون خانوم بیاد برای من آشپزی کنه؟:)
سلام مرسی
نه دیگه، آشپزی در گروی جواب بله بود :-))
مرتضا دِ
تبریک میگم

منظورم روز دختره فعلا
مرسی، فعلا؟!
آسـوکـآ آآ
باز گفتی نه:-( :-D
 روز توام مبارک دکتر جان من:-*
بلی :-)))) دعا کنین اونی که میخوام بیاد، دیگه نمیگم نه :-)))
مرسی آسوکای عزیزم ❤️
صحرا
سلام
خانم دکتر؟
دوست دارم نظرتون رو در یک مورد بدونم
روز دختر رو دوست دارین؟ 
بنظرتون این توهین نیست که روز زن رو فقط به زنهای متاهل ، روز دختر رو به خانمهای مجرد و روز مرد رو  به مردهای متاهل و مجرد تبریک میگن؟
عایا این به این معنا نیست که ویرجین بودن یا نبودن رو تاثیر میدن در شخصیت  افراد ؟ و عایا یجور زن ستیزی هرچند خفیف، رو در برنداره؟؟؟؟
و یه سوال دیگه البته شخصیه و شما خیلی برام قابل احترامید حتی اگر جواب ندید،
نظرتون در مورد حجاب چیه؟ من از لحاظ پوشش خیلی معمولی هستم
اما چند وقته گیج شدم
طرفداران حجاب میگن برای اینه که نگاه جنسی رومون نباشه
و منتقدینش میگن که اصل حجاب افراطی یعنی در مورد زن نگاه جنسیی وجود داره اما ما میپوشونیمش و فقط به یک نفر نشونش میدیم، نظرش شما؟؟؟؟
سلام 
بله دوستش دارم، نه به عنوان دختری که مجرده و ویرجین! به عنوان کسی که جنسیتش دختره. من ازدواج هم بکنم این روز رو روز خودم میدونم.
از طرفی زیاد دیدم دور و برم پدرهای مذهبی که به دختر متاهلشون و شوهرهای مذهبی که به همسرشون تبریک میگن و حتی کادو میخرن! این دیدگاه که روز دختر روز باکره هاست حرفیه که آلما توکل راه انداخته و من استثنائا در این قضیه باهاش مخالفم.
روز مرد فقط مال مرده، واسه جوون عذب اوقلی نیست :-)))

توی صندلی داغ مشابه چنین سوالی ازم شده بود. به نظرم هر کسی باید خودش بشینه دو دو تا چارتا بکنه ببینه حجابش باید چطوری باشه و به هر نتیجه ای برسه، قابل احترامه.
من هم از لحاظ حجاب معمولیم. سعی میکنم در عین رعایت پوشش شیک پوش باشم و رنگی پنگی و ست! لباسی که باعث بشه معذب بشم رو نمی پوشم. خوشم نمیاد از نگاه های هرز.

صبح
ما هیچ ما نگاه!
روزتون هم مبارک
چرا همه ما هیچ ما نگاه شدین؟
ممنون
ساده جان
یعنی از اول تا اخر کلی خندیدم .

روز خودت مبارک جانم .
نخند سرت میادها
فدات بشم ❤️
نمیدونی چه ذوقی میکنم وقتی می بینم اومدی بیان و مطالبم رو سریع می خونی!
ریحانه
خخخخخ
امان از دست این منشی هااااا اون روزی من کشیک بودم منشی بخش میگه به اون یکی اخه دختر به این خوبی چرا مجردهههههههه!!!  :)) اون یکی میگه چه میدونم لابد خواستگار نداره خخخ تا اینجاش پوکر فیس نگاشون میکردم و تایید کردم که اره کوووو خواستگار!!! تا اینکه گفتن این اقای دکتر همگروهیتون مورد خوبیه ها!!! دیگه نتونستم پوکر فیس باشم زدم تو دهنشون:))
منشی های خاله زنک:(
از منشی ها خاله زنک تر خودشون! توی دانشکده هم آرامش نداشتم از دست منشی های یکی از بخش ها. 
اگه می خندیدی به حرفشون مسلما فردا شایعه راه می انداختن و تو رو میچسبوندن به اون آقا
مرتضا دِ
بله دیگه
هنوز که اون خانم فرهنگی موفق نشده که!
من تا آخر عمرم دختر مامان بابامم، بله!
** سیلاک **
روز شما هم مبارک خانوم دکتر  :))) 


مرسی سیلاک عزیزم :-)
ریحانه
بازار شایعه که کلا داغه هر روز نامزدی یکی رو با یکی دیگه جشن میگیرن دوباره طلاقشون میدن و دوباره مورد دیگه پیدا میکننن! منو نمیدونم تا حالا چند بار شوهر دادن ولی اونقدری غضبناک برخورد میکنم که جرات نکنن تو روم چیزی بگن :))
کارشونه دیگه
خوب میکنی دکتر جان :-))
ریحانه
بازار شایعه که کلا داغه هر روز نامزدی یکی رو با یکی دیگه جشن میگیرن دوباره طلاقشون میدن و دوباره مورد دیگه پیدا میکننن! منو نمیدونم تا حالا چند بار شوهر دادن ولی اونقدری غضبناک برخورد میکنم که جرات نکنن تو روم چیزی بگن :))
هانا :)
روزمون مبارک:)؛
هانده رو ببین پروفایل گذاشته
حامد سپهر
روزتون رو تبریک میگم خدمتتون خانم دکتر

خب حداقل مادره به وظیفه ی خودش در قبال پسرش عمل کرده :)
ممنون جناب سپهر
نمی دونم این همه اصرار وقتی می بینی طرف مقابل واقعا راضی نیست، آزاردهنده است
گندم بانو
عه زن مردم‌ها هم قبولن؟! ^__^
روز تو هم مبارک خانوم دکتر جان :)
بله که قبولن، این زن مردم ها نکته ی تبریکم بود دیگه! 
فدای شما عروس خانوم :-*
مرتضا دِ
میدونم :)
یارِ آینده جان! همش تقصیر توئه ها. مگه اینکه نبینمت!
:-)))
خب آره تقصیر اونه! مگه دروغ میگم؟
مرتضا دِ
اونو ولش کن. دقت کردی کپی کردم از متن؟
آرهههه متوجه شدم. من که گفتم یه راه هایی داره که دور زده بشه!
صبح
چرا خواستم کپی کنم این اصطلاح رو اما نشد؟  اله بله جیمبله چه معنی داره؟
چون بستم کپی رو
یه اصطلاحه معنی خاصی نداره!
مهربان
به کی گفتی جوون عذب اوقلی؟
مثال بارزش میشه تو!
étoile
خیلی خندیدم :))))) 
راستی از شوشو نی نی چه خبر؟ ؛)))
من تو صندلی داغ ازت سوال نپرسیدم، میشه الان بپرسم؟ ^___^ 
خب باشه میپرسم
آیا یکی از معیارهات برای ازدواج اینه که همسرت باید حتما دکتر باشه (همون سه رشته)؟
خواستی سوال رو ستاره ستاره ای کن کسی نبینه :)
جواب هم آره یا نه

فدای شوشو نی نی بشم من، انقدرررر بامزه و شیطونه که نگو ماشالا ١١ ماهگی راه افتاد. همه عاشقشن از بس تو دل بروعه.
بلی
میشه گفت. ترجیحا اون سه رشته (هرچند تا به حال خواستگار داروساز نه خودم نه دوستام نداشتیم. پسرای داروساز کجان اصن؟ ) یا اگه دکترای رشته های فنی باشه باید شغل خوبی داشته باشه.

هانا :)
:)) دوسش دارم^^
خوشگله 
هانا :)
خیلی:))
:-)
من ...
روز دختر که گذشت
ولی بهرحال مبارکه
صعودی از جامعه دندانپزشکان به جمع خنداننده های برتر رو الان بهتون تبریک بگیم؟

مرسی
به من واسه چی؟ :-)))
مسـ ـتور
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی (:

به گمانم یار جانتون در مکتب جنون مشغول به تعلیم هستند :دی

خیلی ممنوووون، روز شما هم با تأخیر مباااااارک *:
یعنی قراره اول دیوونه بشه بعد بیاد سر راه من ِ لیلی وار بشینه؟! :-)))
مرسی عزیزم
محمد علیزاده
سلام دوست عزیز شما در لیست برترین های بیان برگزیدیند
سلام، بله؟
محمد علیزاده
به این آردس برید شما در لیست برترین های بیان قرار گرفتید
bestofbyan.BLOG.IR
آهان بله دیدم. ممنون از شما
صبح
سلام یه دکتر یونسی بود براتون گاهی کامنت میذاشت آدرس وبلاگشو دارین؟
سلام بله
seashell ..
من این پست الان خوندم واااای عزیزمی روز توام مبارک ...با این پستت خندیدم ایشالله صبرت بیشتر بشه
مرسی عزیزم
ایشالا صبرا جمیلا
امیر
اله و بله و جیمبله
خانم دکتر تا حالا جیمبله را نشنیده بودم
در این مورد مدیون شما هستم
قابلی نداشت :-/
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan