- شنبه ۲۰ بهمن ۹۷
- ۱۴:۰۴
ایچ- زن خیلی خوشرو و لاغر بود! بچه اش رو برای تکمیل پرونده به من ارجاع داده بودن. معاینه کردم و گفتم عکس میخواد.
- عه دفترچه اش تو ماشینه. دوید و رفت آورد. عکس رو نوشتم.
-خودم هم میخوام باردار شم، معاینه میکنین؟
-خودت هم عکس می خوای.
-عه دفترچه ام تو ماشینه.
دوید رفت آورد. دقایقی بعد شوهرش که از خودش لاغرتر بود هم نشست برای معاینه. دندون کشیدنی داشت.
- شما هم عکس میخواین، نگین که دفترچه تون تو ماشینه؟!
- بله تو ماشینه، میرم الان میارم.
من: :-/
نی- پسر ده ساله بود. با مادرش نشست برای معاینه. هنوز نگفته بودم دهانت رو باز کن که سریع گفت: خودم میدونم دندونام شیفور سیلانت میخواد! چشام گرد شد: شیفور سیلانت؟ منظورت فیشور سیلانته؟ - همون! - خب پسرِ خوب بگو شیارپوش، چه اصراریه خارجکیش رو بگی؟!
بعد قسمت جالب ماجرا اونجایی بود که دهانش رو باز کرد و دیدم همه ی دندون هاش پوسیده است و نیاز به ترمیم داره نه شیفورسیلانت!
سان- از خجالت آورترین موقعیت ها واسه ام وقتیه که زن های جوان با شکم گرد و قلمبه میان واسه معاینه و ازشون سوال می کنم: باردار هستین ماما ارجاعتون داده؟ و اون ها شاکی طور میگن: نخیر خانم دکتر! و من با خجالت میگم: باز کنین دهانتون رو.
شی- بحث تعریف کردن از خود نیست واقعا. چون من نباشم مسلما یه دندونپزشک دیگه رو میفرستن جای من و اون هم همین خدماتی رو ارائه میده که من انجام میدم؛ ولی حس خیلی خیلی خوبی داره که تنها دندونپزشک یک شهر خیلی کوچیک و روستاهای اطرافش باشی و بارها و بارها از مردم بشنوی: خداحفظت کنه. نبودی اینجا ما چیکار می کردیم؟ خدا واسه مردم این شهر نگهت داره.
مورد داشتیم بعد از قربون صدقه رفتن یک پلاستیک داده دست خانوم نون که: نون قندی بخوره خانم دکتر جون بگیره. یا فراوان هستن افرادی که میگم فعلا کارهای دندونپزشکیتون تموم شده ٦ ماه یک بار بیاین واسه چکاپ و وقتی میفهمن من ٦ ماه دیگه نیستم ناراحت میشن و حتی بغض می کنن. یک سری هم هستن که می خواستن برن و بعدا واسه ترمیم های غیراورژانسیشون بیان از ترسشون پشت سر هم نوبت میگیرن که: تا شما نرفتی همه کارهامون رو بیایم پیش شما. نمیشه نری؟!
کو- عاشق رابطه ی بین خودم و مریض های ثابتم هستم. انقدر رفیق میشیم با همدیگه که نگو. مرد افغان و خانمش از باشعورترین مراجعه کننده هایی بودن که تا حالا داشتم. بنده خدا رو کم کم بی دندونش کردم. بعد هم مرتب هی میومد چک کنه لثه هاش رو که بره واسه قالب گیری دندون مصنوعی یا نه و حتی بعد از درست شدن دنچرش هم اومد توصیه های بهداشتی گرفت ازم.
رکو- می دونم خیلی عاطفی طور شد پست امروز ولی وقتی امیرعلی ٥ ساله بعد از یک سال و اندی با ذوق و شوق اومد پیشم و مادرش گفت که بیچارمون کرده که دندونم خرابه باید بریم پیش خانوم دکتر و پسرک با خجالت نگاهم کرد و خندید؛ دلم میخواست بوسه بارونش کنم. نتیجه اینکه در حین کار که خسته شد و دهانش رو بست با نهایت علاقه بهش گفتم: باز کن جانِ خاله! و بیشتر از همه خودم تعجب کردم از این طرز صحبتم!!
شیچ- من هیچ وقت مظلوم نبودم، یعنی از بچگی زبون دراز بودم و حرفم رو تا جایی که میشد می زدم. ولی توی دانشگاه از بس اساتید زدن توی سرمون و هر اعتراضی می کردیم نتیجه ای نداشت جز اعصاب خردی و اتلاف انرژی، یاد گرفته بودم که از کنار مشکلات راحت گذر و به عبارتی بی خیالی طی کنم. آمّممما طرح من رو عوض کرد. یعنی روحیه ی جنگنده پیدا کردم در حد لالیگا. منتظرم اذیتی یا حق خوری ببینم از افراد شبکه، میرم و حسابشون رو می رسم. با پیگیری زیاد، با دلیل و مدرک، با لحن جدی و درون مایه ی تهدید که کارانه ام رو ندین و بخواین بخورین یه آبم روش، دیگه کار نمی کنم یا این حرفی که می زنین قانونش رو به صورت مکتوب بهم بدین تا برم معاونت بهداشت گزارش بدم؛ حقم رو که واسش زحمت کشیدم و سلامتی پا و کمر و گردنم رو واسش گذاشتم می گیرم ازشون و راستش رو بخواین خوشم میاد از این بُعد از اخلاق جدیدم!
هاچ- پسر نوجوان نشست و دهانش رو معاینه کردم. دندون ها یکی از اون یکی خراب تر. با سرزنش نگاهش کردم: بگو که تا حالا مسواک نزدی! با خونسردی نگاهم رو جواب داد و گفت: نه! ولی جنس دندونامم خوب نی، یه طایفه ننم رفته!
خنده ام گرفت از رفتارش.
+ نصف اون ١٦ تا رو نوشتم بچه ها. گفتم منتشر کنم فعلا اینا رو. چون ١٦ موردی واقعا خیلیییی طولانی میشد دیگه.
- ۵۸۰