هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٨)

  • ۱۶:۲۴

هانا- بهتون قبلا گفته بودم که چقدررررر پیش بچه ها محبوبم و دوستم دارن. طوری که مثلا میرم عید دیدنی بعد دقت می کنم بچه ی فامیل کل وقتی که خونه مامان بزرگش هستیم، ساکت نشسته و با اخم نگاهم می کنه؛ کاشف به عمل میاد که ترسوندش که اگه پاشی اذیت کنی میگیم فلانی دندون لقت رو بکشه! یا مثلا تو اتوبوسی که میره به شهرم سوار میشم، بعد تمام طول راه بچه ی صندلی کناری بهم خیره میشه و دم رفتن بالاخره یادم میاد که قبلا اومده پیشم و اصلا نخوابیده زیر دستم!

توی یکی از عید دیدنی ها که فامیل داشتن تمام سوال های دندونپزشکیشون رو به صورت رگباری ازم می پرسیدن و فرصت نفس کشیدن بهم نمیدادن، از اصطلاح بچه ی غیرهمکار استفاده کردم و کلی مایه ی تفریح خلق شد، خب وقتی میگم بچه غیرهمکاره واقعا غیر همکاره! مثل اون دختربچه ی سرتق و لجباز که به هیچ وجه اجازه نداد جلسه ی دوم واسش کار کنم و با دندون پانسمان شدش رفت که رفت. از بس جیغ زد بچه ی بعدی که فوق العاده همکار بود و جلسه سوم یا چهارمی بود که میومد پیشم، به شدت ترسید و نخوابید که نخوابید. آخر سر پدرش از سرِ کارش اومد تا بچه یکم حساب ببره و بخوابه و یادش بیاد من ترسناک نیستم و قرار نیست بخورمش! 


تول- این حاج خانم دیابتیکی بود که پارسال واسم کشک و قارا آورد تا راضی شم با وجود قند بالاش واسش دندون بکشم و زیر بار نرفتم؛ پسرش بعد از یک سال اومد پیشم تا معاینه اش کنم. چهره ی دلسوز پسر در خاطرم مونده بود، داشتم واسش عکس می نوشتم که پرسیدم: راستی مادرتون چطورن؟ نیومدین بقیه دندونهاشو بک... که نگاهم افتاد به پیرهن سیاه پسر و حرف در دهانم ماسید وقتی گفت مامانم دو هفته است که فوت شده و چشم هاش پر از اشک شد. 


ست- خدایی یه کیس هایی میان پیشم بعضی وقت ها که وقتی میرن از شدت تعجب، خنده ام می گیره! مثل اون زن جینگول مستانی که قبل از عید اومد و اصرار می کرد به لب هاش بی حسی بزنم تا بره احتمالا یا تتو کنه یا ژل بزنه! من که زیر بار نرفتم چون بی حسی واسه مریض های خودم هم به زور هست؛ ولی نمی دونم رو چه حسابی ازم چنین چیزی رو خواست. 


نت- من: بچه جان مسواک می دونی چیه؟ 

بچه: بله

من: پس چرا مسواک نمی زنی؟

بچه: می زنم به خدا! شب جمعه به شب جمعه می زنم!

راسشو بخواین ترکیدم از خنده!


داسوت- هفته آخر اسفند بود و پزشک و ماما در مرخصی بودن. مثل اینکه مرکز رو به امید من گذاشته و رفته بودن چون خانومی مضطرب اومد پیشم و با اصرار در مورد قرص های جلوگیری اطلاعات می خواست و دو سه باری بهش گفتم من دندونپزشکم تا رضایت داد بره! بابا من تنظیم خانواده ام رو با پونزده پاس کردم، چه انتظاراتی دارن مردم! به قول  یکی از دوستان پزشک مجردم: یعنی چی که بشینم به سوالات ج.نسی مردم گوش بدم و راهنمایی کنم وقتی خودم هیچ تجربه ای ندارم؟! 


یاسوت- زن لحظه ای زبان به دهان نمی گرفت تا من هم حرف بزنم و پشت سر هم می گفت: لثه هام درد می کنه. مسواک می زنم. بهداشتم خوبه. خون میاد دو هفته است لج کردم مسواک نمی زنم. هر چی دعا بود توی مفاتیح برای درد دندون و لثه خوندم ولی فایده نداشت. 

بالاخره به زور تونستم ساکت و قانعش کنم که به توصیه هام برای تنها دو هفته عمل کنه، اگه افاقه نکرد، به همون دعا اکتفا کنه!


ایل کوپ- به اتاقمون زنگ زدن. صدای خانوم نون رو می شنیدم که می گفت: چی چی درد؟ بعد دهانه ی گوشی رو گرفت و گفت: خانوم دکتر شما زهرِ درد می نویسین؟ با تعجب گفتم: جانم؟ زهر درد چیه؟ به طرف گفت: خانم دکتر میگه واسه چیه؟ واسه خودت میخوای؟ چی؟ دام؟ به دام میدین؟ الان واسه خودت میخوای؟ 

من دیگه حرفی واسه گفتن ندارم...


یودول- مرد سنگین وزن بود و کلافه از درد دندون. به اصرار می خواست دندونش رو بکشه و من هم زیر بار نمی رفتم که باید عکسش رو ببینم. با ناراحتی گفت: یک ساعت مرخصی به زور گرفتم اومدم، به خدا نمیتونم برم. اصن تعهد میدم هر چی شد پای خودم! 

- آقای محترم چطور امروز نمیتونین؟ عصر برین عکسو بگیرین فردا صبح بیاین. - نمیتونم خانم دکتر. شیفتم، اصلا نمیتونم. -شیفت کجا؟

 -آتش نشانی! 

حس هم دردی در من زنده شد: عه شما هم مثل ما عیدا کشیک دارین؟ - خانم دکتر ما همیشه کشیک داریم. 

قانع شدم. رضایت نامه امضا کرد. خوابید. واسش کشیدم.


آهوپ- پسر جوانِ بی اعصاب با برادر و پدرش اومد که درد دندون کلافه ام کرده. به دندونش نگاهش کردم، علاوه بر دندون مذکور دو تای دیگه هم عصب کشی می خواست و بقیه ی دندون ها هم پر از پوسیدگی بود.

-چند سالته؟

با بی قیدی گفت: بیست و خورده ای! 

تیپش بدک نبود ولی دندون هاش... 

- خیلی دندون هات مشکل دارن. چرا انقدر وضع بهداشتت ضعیفه؟!

پدرش به حرف اومد: واسه اینکه اصلا مسواک نمی زنه.

به پسر با سرزنش نگاه کردم: آره؟

سرش رو تکون داد: آره وقت نمی کنم مسواک بزنم!

نتونستم جلوی زبونم رو بگیرم دیگه: اون وقت توی تایمی که مسواک نمیزنی و سیو می کنی؛ چکار میکنی؟ تست اضافه می زنی؟! پووووف...

پسر و پدر و برادر و خانوم نون به خنده افتادن. والا انگار چقدر وقتشون رو می گیره!


یول- پسرِ خوشتیپ! متولد ٨٠ بود ولی بعدا خانوم نون هم تایید کرد که اصلا بهش نمیاد ١٧ ساله باشه و خیلی بیشتر بهش می خوره. بی حسی زدم، می خندید. تراش می دادم، می خندید. نوار می بستم و پر می کردم، باز هم می خندید! هر بار ازش می پرسیدم: واسه چی می خندی؟ می گفت: لپم بی حسه! زبونم بی حسه، فلانه، بهمانه! بالاخره کارش تموم شد و قبض رو آورد: داییم مثل شما با لطافت برخورد نمی کنه باهام! 

چشامو گرد کردم: جاانم؟! داییت؟ 

- بعله! دندونپزشکه، دکتر فلانیه، میشناسینش؟ ازش می گُرخم در کل! 

- آهان!

به خوبی داییش رو می شناختم؛ هنرمندی های دایی جانش که قبلا دندونساز بوده رو فراوان دیدم در دهان مردم!


+ خدا جونم، به همه داده ها و نداده هات شکر. خواهش می کنم خودت هوامون رو داشته باش. به این مسئولین امیدی نیست. خب؟


  • ۵۳۱
Dark. MH
آتش نشانا کشیک ندارن که :/
چرا دیگه اونا همیشه شیفت دارن.
نسر ین
چرا با دندون هامون اینقدر نامهربانیم واقعا🤦
من چند شب پیش خواب دیدم کل دندونام تو دستمه دارم میرم کامل بسازم. 
کلی خوشحال بودم به خواهرم میگفتم که یه عمر فکر می کردیم اینا فیکسن تو دهن مون:) 
چرا واقعا اینطوری هستین؟ :-//
وای چه خواب وحشتناکی بوده ها!
حمید آبان
این ماجراهای "هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت" ضمن اینکه جالب و خوندنیه، پر از نکته های پنهان و اشتباه سبک زندگی ماست.. در نوشتن این پست ها کوتاهی نکنید لطفاً، بسیار می آموزیم و یاد میگیریم :)
عیدتون مبارک خانم دکتر، با آرزوی بهترین ها در سال جدید :)
خیلی ممنون از حسن نظرتون، ایشالا به شرط صحت و سلامتی ادامه اش میدم.
خیلی ممنون آقای آبان عید شمام مبارک
آسـوکـآ آآ
دعای دندون درد داریم مگه؟ :|
وقت نمی‌کنم یعنی چی؟ :|
اینارو باید زد واقعا :|
نمیدونم خدایی! جالبه میگفت منتظر تاثیرش هم مونده و دیده خوب نشده و مجبوری اومده پیش من!
آخخخخ انقدر دلم میخواد یک سریاشون رو بزنم حیف که نمیشه
** سیلاک **
تنظیم خانواده 15 خوبه که من فک کنم با 10 پاس کردم .. خدا قوت خسته نباشید عیدتون هم مبارک خانم دکتر عزیز :)))
با ده؟ :-))) ما پاسیمون ١٢ بود! 
خیلی مچکرم، به هم چنین عید شما نیز
شارمین امیریان
نت و آهوپ_ منم فقط موقعی که می خوام برم بیرون یا مهمون میاد مسواک می زنم! وقت نمی کنم هر شب هر شب مسواک بزنم!

یول_ یاد یه پسر نوجوون افتادم که قبلا وقتی مربی کانون پرورش فکری بودم می اومد اونجا و همیشه لبخندش پابرجا بود. حتی تو عکس سه در چهاری که برای کارت عضویتش آورده بود همون لبخند رو داشت!

+ آمین
+ خراب شماره گذاریهاتم دکتر
:-//// بلاکت بکنم شارمین؟ یعنی چی این حرف!! :-/// مگه تو هم تو کار تستی؟

نه این پسره همیشه خندان نبود، از بی حسی لب و لوچه اش خنده اش گرفته بود :-)))

+ بچه ها کمک کردن واسه شماره گذاری های جدید
علی علوی
کلا داری به جنس مذکر بر مبنای تیپ مینگری خانم دکتر ! متوجه شدین؟

موافق حرفتون نیستم. من توی خاطراتم خیلی شده که تیپ خانم ها رو هم توضیح دادم.
آبان ...
اعداد به چه زبانی بود ایا ؟ 
دلم برای اون پسری که مادرش فوت کرد سوخت . 

کره ای : یک، دو و ...
من هم، قلبم اون روز مچاله بود 
Dark. MH
عاقا من ببام آتشنشانه یه روز اداره س دو روز خونه س :/
نه تنها بابام
دوتا عموهام آتش نشان بودن و دو تا از پسر عموهام هم آتش نشان هستن
واقعا ؟ :-)))
پس مظلوم نمایی کرده واسم که دندونشو بکشم :-))))
ام اسی خوشبخت
سلام
سال نو مبارک, ان شالله امسال براتون پر باشه از بیمارهایی که مسواک میزنن و فقط برای چکاپ میان پیشتون یا ترمیم های سطحی ;)
واقعا بدون مسواک مگه میشه خوابید؟ من حس میکنم دهنم سنگینه! حتی اگه فقط نخ دندون نکشیده باشمم حس بدی دارم!
آهوپ واقعا عدده؟
سلاااام
عید شمام مبارک عزیزم :-** 
ایشالاااااااا ولی اینطور نمیشه! 
منم خوابم نمیبره! 
بله عدد کره ایه:-)))
حسینی
سلام عیدتون مبارک باشه
وبلاگ خوبی دارین
سلام عید شمام مبارک
مرسی
شارمین امیریان
بلاکم نکن هوپ! من گاهی میشه تو یه روز چند بار مسواک میزنم ولی از اون مسواک قبل خواب به شدت گریزونم. =/ دلم می خواد تا لحظه آخری که بیدارم خوراکی بخورم! =)
اصلی ترین وعده ی مسواک زدن رو انجام نمیدی د! ازین به بعد مسواک شبانه رو انجام میدی وگرنه نه من نه تو!!
ام اسی خوشبخت
چرا نشه؟ طرحتون که رو به اتمام هست, خدا رو چه دیدید, شاید رفتید تو محله "مسواک زن های" شهرتون مطب تاسیس کردید ;)
خدایا یعنی مبشه؟ :-)))
لازم به ذکره که داداشم مسواک نمیزنه میگه خواهر دندونپزشک کردم واسه چی :-///
ام اسی خوشبخت
بله که میشه! چرا نشه!
ما هیچ, ما نگاه :|
ایشالا بشهههه
:-)))
گندم بانو
منم مث تو خیلی خاطره دارم از دندون‌پزشکی! فقط فرقش اینه که تو خاطرات من، دندون‌پزشک متغیره! :)))
مگه کل عمرت رو تو دندونپزشکی گذروندی دختر؟ :-)))
بیا تعریف کن بخندیم
صبح
سلام. دیروز رفتم دندونپزشک واسه معاینه گفت دندونات ماشاء الله خوبه:). بعد یاد شما افتادم و الانم میبینید که اینجام. 
برای اول متن طولانی تونو کامل خوندم البته پاراگراف اولش کامل نه. 
مثل همیشه خوب اما حیف طولانی. 
پاراگراف آخرو منم هم عقیده ام. 
عید شما هم مبارک. سال خیلی خوبی باشه برای شما.
سلام
خداروشکر :-)
خب شما که متن های طولانی من رو نمیخونین، چه اصراری دارین من تمساح به این گوگولی رو عوض کنم؟ دو دیقه میاین میرین دیگه! 
ممنونم به هم چنین
آرزو ﴿ッ﴾
با تاخیر خیلی زیاد، عیدتون مبارک :)
امیدوارم ۹۸ سال خوبی باشه براتون و با سلامتی و شادی و موفقیت و در کنار آدمایی که دوسشون دارین، به پایان برسونیدش✨
مرسی عزیزدلمممم، سال نوی تو هم مبارک باشه :-**
ایشالا تمامش برای خودت :-**
گندم بانو
آره بابا! من واسه هر دندونی دو سه بار رفتم دندون پزشکی :/
همیشه فک میکردم مراقبت از دندون یعنی مسواک زدن!! بعد فهمیدم نخ دندون کشیدن مهمتر بوده :// همش دندونام از بغل میپوسید.
تو وبلاگ قبلی درمورد دکتر خوب‌ه زیاد نوشته بودم! یه دندون پزشکی بود که مهربون بود... ولی فک کنم موقع اسباب کشی به این وبلاگ اون خاطراتو نیاوردم!
آره حتی بعضی از مقالات نخ دندون رو از مسواک هم مهم تر میدونن!
یه چیزهایی یادمه که دندونپزشکه خیلی اهل دل بود و شوخ.
سایه نویس
چه جالب بودن داستانا
بیشتر شبیه خاطرات و خطرات بودن!!!!!
کاش بیشتر بنویسی

از طرف سایه نویس
یه بچه ی غیرهمکار :دی
خاطرات و خطرات؟ :-))
تا جایی که بتونم و وقتم اجازه بده می نویسم. 

ممنونم بچه ی غیرهمکار :-))
مهربانو
سلام عزیزم سال نو مبارک باشه . ان شالله با سلامتی و انرژی مضاعف سال 98 رو هم تموم کنی .. 
این شماره بندی هات عااالین "آ هوپ " محشرر بود 
سلام مهربانوی عزیزم. 
ان شاالله ان شاالله :-**
اعداد کره این :-)))))
مچکرم
شیما
سلام سال خوبی باشه مطالب خوبی داشتید
سلام ممنون
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan