- شنبه ۱۶ فروردين ۹۹
- ۲۳:۵۶
به لاکی که به ناخن های پام زده بودم، نگاه می کردم. رسیدم به انگشت یکی مونده به آخری که همیشه خدا سرش بی کلاه می موند. زرشکی بود لاکم. گفتم بذار یه بار دیگه هم بزنم که زود لب پر نشه. زدم و رنگش شد به سیاهیِ قیر.
تعجب کردم. یعنی مرز بین قرمز و مشکی شدن انقدر باریکه؟
یادم افتاد به وقتی که گفت: مرز عشق و تنفر برای تو یه خط باریکه. اگه اعتمادت از بین بره، دوست داشتنت به راحتی به تنفر تبدیل میشه.
راست می گفت.
- ۱۵۰