وقتی همیشه به چشمشون بچه ای و نیازمند مراقبت!

  • ۰۸:۱۷

به مناسبت آخرین روز تابستون، از مکالمه اخیرم با پدرجانم پرده برداری میکنم.

من: بابا؟ 

پدرجان: بله بابا؟

+ با دوستام تصمیم گرفتیم بریم فلان جا! (فلان جا منظور کشوری در همسایگی دریای خزر است!)، نظرتون؟

-نخیر نمیشه.

در حالی که بهم برخورده: چرااااا؟

-به حداقل ده دلیل

لب ورمی چینم: توضیح بدین منتظرم!

-یک اینکه دوستت دارم! دو اینکه دخترمی! سه اینکه دلم آروم نمی گیره ازم دور باشی توی یه کشور غریب و نگرانتم! همینا کافیه که اجازه ندم بری

عصبانی شدم: مگه من بچه ام؟ دختر بالای هجده سالِ مجرد می تونه بدون اجازه ی پدرش از کشور خارج بشه؛ من خواستم با اجازه شما برم

-خب من اجازه نمیدم! دیر نمیشه، صبر کن شوهر که کردی با اون دنیا رو بگرد

+ این چه حرفیه بابا؟! اومدیم و اونم گفت دوست ندارم سفر رو! من چکار کنم اجازمو بدم دست اون؟

-خب می تونی با دقت ازدواج کنی!!

از شدت ناراحتی و بغض ساکت شدم.

-اگه خیلی دوست داری بری سفر خارج بیا با هم بریم پیاده روی اربعین

در حالی که خنده ام گرفته که من سفر سیاحتی با دوست هام میخوام و پدرجان سفر زیارتی با خودش رو پیشنهاد می کنه، به سکوتم ادامه دادم و صحنه رو ترک کردم. اما من کوتاه نمیام. چند ماه دیگه دوباره برنامه می چینم

  • ۶۹۹
‌‌ Elle

من از برنامه‌هام اینه که قبل از تموم شدن ۲۵ سالگی با صمیمی‌ترین دوستم تنهایی بریم استانبول :))) البته جوابی که قراره بشنوم همینه، اما می‌رم! :)))

والا من رو فعلا اجازه ندادن! با اینکه سفرای داخلی رو میرم تنهایی. امیدوارم تو موفق بشی

دُردانه ⠀

من داخل ایرانو تنها و غیرتنها با دوستان و بی‌دوستان می‌تونم بگردم و گشتم، ولی خارجشو نمی‌دونم. موقعیتش پیش نیومده ببینم نظرشون چیه. خودمم البته خارج! رو دوست ندارم زیاد.

حالا فکر کن چند روز پیش رفتم به لطایف‌الحیل پاسپورتمو از مامانم گرفتم پیاده‌روی اربعینو ثبت‌نام کردم. بعد که فهمیدن، نذاشتن. میگن میری مریض میشی گشنه می‌مونی بس که بدغذایی و وسواس داری. مریض شدنو که راست میگن. من سال به سال مریض نمیشم. کربلا که میرم تا سر حد مرگ سرما می‌خورم همیشه. ینی یه بار نشد برم اونجا و بیمارستان و درمانگاهشو نرم. غذا هم که خب اینم راست میگن :(

من کلا عشق اینم که کار کنم پول جمع کنم دنیا رو بگردم. گفتم فعلا از اطراف ایران که ارزونتره شروع کنم که به در بسته خوردم! 
منم نمیذارن تنهایی برم پیاده روی اربعین رو و در کل زیاد مایل نیستم واسه اربعین برم کربلا. شلوغی، مریضی پیاده روی زیادش باهام سازگار نیست.
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

ولی یه درصد بابای من فکر کنه قراره راه‌حل کار رو توی شوهرکردن ببینم، زود قبول می‌کنه‌D:

جدای از شوخی خیلی حس همدردی می‌کنم باهات!

یعنی انقدر دوست ندارن شوهرت بدن؟ :-))))
البته منم با راه حل بابام مشکلی ندارم، کیس موردنظرم رو پیدا نکردم :-))))
همه دخترها این حس همدردی رو دارن باهام متاسفانه
شارمین امیریان

سلام.

چه بابای روشنفکری! فقط نه نمیگن؛ گزینه جایگزین هم پیشنهاد میکنن😂

 

هوپ می تونی بی اجازه بریا... فقط باید واسه بعد از برگشتت فکر جا و مکان باشی! 😂

سلام شارمین جان
حال میکنی راه حل پدرجانمو ؟ مونده بودم بخندم یا گریه کنم :-)))))
خب مشکلم همینه، پاسپورت دارم ولی برگردم باید با قهر بابام روبه رو بشم.
کامیار ...

هیچ چیزی نتوان گفت به این مهر پدر

#فی البداهه

 

 

الان شعر گفتین یعنی؟ :-)
آبان ...

ای امان و صد امان 

که هیچ وقت ادم خودش برای خودش تصمیم نمیگیره ...

ماهیت ادم را کنار کس دیگه معنا می کنند ...

 

تازه ببین آبان من یعنی تا حد زیادی مستقلم و اینطور نمیذارن برم خارج! ببین اگه یه دختر غیرمستقل بود واکنش خانواده چی بود!
انقدرررر ازین دیدگاه که باید شوهر کنی بدم میاد که نگو
زهرا طلائی

آخ که مشکل منم همینه

متاسفم :-(
کامیار ...

بله تقریبا یعنی :))

ماشاالله :-)))
دُردانه ⠀

کامنتا رو خوندم یه چیزی یادم افتاد

تو خونه، سلیقهٔ من با خیلی چیزا جور نیست. از حضور تلویزیون گرفته تا چیزای دکوری که گذاشتیم نگاشون می‌کنیم و خب که چی و چیزایی که برای مهمونه. که من معتقدم مهمون سالی یه بار میاد و چرا خودمون ۳۶۴ روز سال اینو بپوشیم و تو این بخوریم و وقتی مهمونی که سالی یه بار میاد اونو. یه عادتی هم که دارم اینه که یه چیز قابل استفاده به کارم نیاد میدم بره. درحالی که الان انباریمون پر این چیزاست و نمی‌دیم بره. بسیار هم پرمصرفیم تو همه چیز :| هر موقع هم غر می‌زنم که آقا این چه سبک زندگیه ما داریم می‌گن هر موقع شوهر کردی هر کاری دلت خواست با وسیله‌های خونه‌ت بکن و جهیزیه‌تو هر جوری که خودت دوست داری بخر.

شاید باورت نشه ولی یکی از انگیزه‌های قوی من برای ازدواج اینه که سبک زندگیم عوض بشه و مثلا وقتی میرم خرید با خودم کیسه ببرم و هی کیسه تلنبار نکنم تو خونه :|

اوه اوه دقیقا مثل من! یکی از انگیزه های شدید استقلال من همینه. قبلا هم نوشتم پستش رو فکر کنم نخوندی.
دُردانه ⠀

إ اره اونو خونده بودم. ولی من فوق‌العاده بابایی‌ام و یکی از رسالت‌هام تو خونه اینه که صدای در پارکینگ و قدماشو که می‌شنوم به در خونه نزدیک میشه بپرسم کیه و بگه آقا گرگه :| وقتایی هم که خوابگاه بودم دلم برای زنگ در و صدای بابا تنگ میشد بیشتر از همه چیز. فلذا حاضر نیستم تا وقتی ازدواج نکردم از خونه برم و تنها زندگی کنم. این درحالیست که واقعا این سبک زندگی رو دوست ندارم. و تا سال دیگه اگه ازدواج نکنم و دکتری قبول شم، بازم مجبورم تنهایی برم تهران و خب از این جهت که می‌تونم هی سوپ درست کنم (اینا سوپ دوست ندارن زیاد) و تو غذام گوجه‌فرنگی و آبلیمو نریزم خوشحالم و از این جهت که بابا نیست که بگم کیه و بگه آقا گرگه ناراحت :|

عاشقتم یعنی :-)))))))))))))
آقا گرگه :-)))))))))))) به قول توئیتریا تا خود تبریز پرانتز!
نیــ روانا

دخترم با دقت شوهر کن 

اینقذه هم غر نزن

اینقذه هم باباتو درک کن :))

مرسی اه 

تلاش خودمو میکنم :-))
چش 
چش :-/
لیلی
هوپ جان بد ماجرا میدونی چیه ؟؟ اینه که شش سال تو خوابگاه و یه شهر بزرگ و با امکانات خوب زندگی کردی و با دوستات سفر رفتی و الان برگشتی به یه شهرستان کوچیک با یه سری عقاید خاص و شرایط سخت و صد
البته در کنار خونواده....
درک میکنم. منم دو سال توی شهر طرحی مستقل بودم. واسه همین انقدر سختمه الان.
مصطفی کسعلی

برو مارم دعا کن...

پیاده روی اربعین رو خیلی دوست ندارم. دوست دارم سر فرصت و توی خلوتی ها دوباره برم.
واران ..

اولین سفر خارجی که قسمت شد برم اونم تک نفره و البته با یکی از دوستان و دانشگاه اینا سفر به مکه بود . 

دوازده روز رفتیم عربستان و برگشتم (دانشجویی) 

واقعا سفر پر باری بود.

هم اولین سفر خارجیم محسوب میشد هم کلا سفر تک نفره محسوب میشد. 

 

بعدش با چند تا خانم پیر که جوانترینش  خاله ام بود (خاله ام مدیر کاروان بود)  رفتم پیاده روی اربعین تو این سفر چیزهای زیادی آموختم اینکه همیشه و همیشه با کسانی برم سفر که حداقل حدود سنی خودم رو داشته باشند نه اینکه اونقدر پیر باشند که توبه کار بشی دفعه دیگر با کاروان سالمندان نری سفر :))))

 پیرترین عضو گروهمون ۶۸ الی ۷۰ سالش بود:)) 

سومین سفرم به مشهد بود که با دوستان خودم رفتم .

اینا سفرهای جداگانه ای بود که تجربه اش داشتم .

این سفر هم تا حدودی خوب بود .

 

 

+

ولی ما  یه فامیل داریم پدرش خیلی  حساسه به سفرهای اینجوری خارج  از کشور ولی مادرش نه !

همیشه از مادرش اجازه  لفظی و دلی خروج از کشور رو میگیره و جالبه به اکثر کشورهای خارجی با دوستاش رفته.

ایتالیا ، مصر ، هندوستان و ترکیه  و خیلی از کشورهای دیگه . سفرهای داخلی هم اکثر شهرهای ایران با دوستاش تجربه داشته 

هر وقتی میخواد بره به باباش میگه ماموریت کاری دارم :))))

 

+

من خودم بابام  میزاره اگر برم ولی متاسفانه و هزاران بار متاسفانه خانواده ام اونقدر پیش بابام حرف میزنن که نمیتونی بری و نمیخوای بری اینا که بابام نظرش نه اینکه عوض بشه نه ! میگه چی ؟

با این وضعیت موجود صلاح نیست بری. 

حوصله غر و غرهای بقیه رو نداره .

حالا فکر کن خواهرام تنهایی رفتند مثلا سوریه یا یادمه یکی از خواهرام خودش میرفت مسافرت های داخلی اونم به تنهایی.

ولی موقع من که میشه اینجور سفرها ممنوع میشه ! اصلا حرامه :|

 

ولی در هر صورت من نه پولش رو دارم برم :)) نه هیچی :))

ولی اگر داشتم واقعا خیلی دوست دارم بعضی از کشورها از نزدیک ببینم.

 

سلام :)

بابت کامنت طولانیم که از پست شما هم بیشتر شد پوزش میخوام :) 

سلام نه بابا دوست دارم نظراتت رو
خوش به حالت. من واقعا دوست دارم مکه برم ولی نمیشه الان.
سفر با هم سن ها مخصوصا دوست ها واقعا لذت بخشه. زیاد سفر داخلی رفتم با دوست هام خارجی میخواستم برم که ایشالا بعدا.
+ این روش رو راحت میتونم پیاده کنم ولی واقعا نمیپسندم. دوست ندارم دروغ بگم و یا کدورتی ایجاد کنم.
++ من فقط پدرم مخالفن. معمولا مامانم میتونستن راضیش کنن ولی نمیدونم چرا الان انقدر مصر شدن در مخالفت!

ایشالا پولشم میاد.
منمممم عاشق جهانگردیم.

هانا :)

باز خداروشکر وضعت خوبه من بازارم با دوستام نمیتونم برم:)))))) تاسف اوره:/ 

ولی حالا ایرانو غیر ایران چه تفاوتی داره منطقی نیس اجازه ندادن:))

خب عزیزم سرکار میرم یعنی ولی پولم به کشورای اروپایی نمیخوره. مجبورم آسیایی فعلا انتخاب کنم :-)؛
ایشالا دستت بره توی جیب خودت و هر طور دلت خواست خرجش بکنی.
میگن خارج از ایران نگرانتم. امنیت نداره!
نل

مجرد

وقتی شوهر کردی هر غلطی خواستی بکن.

متاهل

فکر کردی خونه باباته که هر غلطی خواستی بکنی؟

 

 

غلطهامون کجا باید بکنیم؟ی عالم غلط مونده روی دستم جا ندارم...

 

کامنت دردادنه فقط...من هم نمیفهمم چرا باید ی سری وسایل باشه که مهمون و... .

خدایا سپاس بابت نعمات بزرگی مثل پدر و مادر:)

دقیقا سرنوشت اکثر خانما توی ایران همینه! و من چقدر بدم میاد از مطیع بودن! 
خدایاشکرت
نل

خواستم بگم که بنده در همین کشور هم به سختی اجازه تردد دارم. مگر دیگه خیلی فورس و کاری و... پیش بیاد.وگرنه خیر... 

یعنی خارج از شهرتون یا همون شهر خودتون؟ 
دچارِ فیش‌نگار

بزرگ شو :))

من ٤٠ ساله هم بشم واسه بابام همینم اگر مجرد باشم! :-//
fatemeh

سلام

ولی من جای شما بودم این مسافرت با بابا رو غنیمت میشمردم...

آدما معمولا تاوقتی نعمتی رو دارن متوجهش نیستن مثل ماهی تو دریا...

کاش بابای منم بودن و میگفتن بیا بریم کربلا....ولی حیف که..😢

سلام
واقعا حضورشون نعمت بزرگیه. خدا رحمت کنه پدرتون رو
 شاید بعدا حسرتشو بخورم ولی من به چند دلیل دوست ندارم این سفر رو برم. یک اینکه اخیرا مشهد خانوادگی بودیم. دو اینکه سفر پیاده روی اربعین رو خیلی دوست ندارم. سه اینکه سفر سیاحتی دلم میخواد نه زیارتی توی جای به اون شلوغی. چهار اینکه دوست دارم مجردی و با دوست هام باشم نه خانوادگی! پنج اینکه قبلا خانوادگی کربلا رفتیم. 
بازم دلیل بیارم؟

ستاره‌ی آبی

ای بابا . این پدرا هم چه دلایلی میارنا:))))ولی امیدوارم زود راضی بشن و اجازه بدن که بری. چون سفر مجردی و با دوستهای هم سن وسال خیلی خیلی کیف داره و جنسش با بقیه سفرها فرق می‌کنه. هر چند سفر دوتایی با همسر هم خیلی خوش می‌گذره ولی آدم باید هر کدوم  رو به جای خودش و به وقتش تجربه کنه. حتی سفر تنهایی رو.

دقیقا. حرف منم همینه. تا مجردم باید از این موهبت استفاده کنم. بعدها تا بخوام سفر متاهلی در صورت تاهل! خواهم داشت. ولی چند درصد ممکنه سفر مجردی بعد از ازدواج بتونم برم؟
دکتر یونس

برای حج واجب که میتونی فیش آزاد بخری.. از همین الانا باید شروع کنی. قیمتاش الان خوبه.. فقط از خود سایت حج و زیارت بخر که سرت کلاه نره و برای کارای قانونیش اذیت نشی..
منم گذاشتم کربلا رو تو خلوتی برم. البت یه بار اربعینم رو پیاده رفتم. :) 
من و آبانا و آبگینه قرار بود بریم کشمیر و هند و اونطرفا.. خب بیا تو رم میبریم! الکی مثلا.. :))

خب مجردی که نمی تونم برم.و از طرفی مستطیع نیستم هنوز دختر! عمره دوست دارم برم الان. :-(
شاید یه روزی تجربه کنم پیاده رویش رو. ولی اینطور سفر بهم نمی چسبه. دوست دارم با خیال راحت زیارت کنم نه که توی شلوغی بین الحرمین رو ببینم و برگردم.
فکر کن بایام بذارن یه درصد :-))) وگرنه که از خدامه!
نل

فرقی نداره.در هر قسمتی عزم سفر کنم.اجازه ندارم:/

مثلا دوساعت از محل زندگی فاصله داشته باشه یا ۱۵ ساعت!

بابایی..مامانی...کسی...باید به دنبال من بیان که ی وقت لولویی منو‌نخوره:/

فقط همین چندوقت پیش بود که بصورت خیلی فورس پیش اومد برم تهران که اون هم با دو-۳ نفر دیگه از همکارها بودیم و ی روزه رفتیم برگشتیم.

در باقی موارد مثل شیر همراهی میکنند^_^

جالبه دلیل دیگه ای جز این ندارن:خب تنهایی..اونجا ممکنه اتفاقی بیفته..ما باشیم..جاده خطرناکه..هواپیما سقوط میکنه..قطار تصادف میکنه..باهم باشیم.

یعنی هیچ دلیل متعصبانه و ... ندارن.جز خطرهای جانی!!!

 

الان دیدی اثبات کردم از تو بدبختتر هم هست:))

آی أم ایرانی الاصل^_^

این وضعیت تو که خیلی سخت تره! نمیشه گفت بدبخت ولی خیلی وضعیت سختیه، من که تنهایی توی ایران میتونم بگردم واسم محدودیت مشکله تو رو خدا صبر و قدرت بهت بده.
مهربان

شوهر کن بعد

میدونی چه نکاتی پشت این حرفه؟

 

اینکه من تا عمر دارم از نظرشون طفیلی بیش نیستم و نیازمند بادیگاردم همش
نل

بدبخت از این جهت که دیدی وقتی یکی دردودل میکنه.طرف مقابل میگه:من از تو بدترم.

مثلا میگی:دیشب اصلا نخوابیدم.

میگه:تو خوووبی..من ی هفته اس نخوابیدم.

 

بعد میگن که فقط ی ایرانی تا وقتی باهاش دردودل میکنی تا ثابت نکنه از تو بدبختره ول کن نیست.

 

وقتی برات مینوشتم یاد این جوکه افتادم.

هاهاهاهاها

 

یادته که میخواستم خونه مجردی بگیرم:))

 

ممنون بابت دعای بسیار خوبت:)

آره دقیقا موقع خوندن کامنتت یاد همین مسئله افتاده بودم! :-))
خواهش میکنم قابلی نداشت
نسر ین

این پدر و مادرها کی قراره دست از سر کچل ما بردارن الله اعلم!

من از الان دارم برای اردی‌بهشت که با دوستام میخواییم بریم ترکیه برنامه میچینم ولی مطمنم آخرش نمی‌ذارن!

هیش وقت!
ببین اول اکی قطعی رو بگیر بعد قول به دوستات بده که مثل من ضایع نشی پیششون! :-/
1900 __

من بشدت خانوادم نمیذارن هیچ جا برم . برای ارشد میخوام تغییر رشته بدم و رشته جدید اگه بتونم توش کار میدا کنم جوریه که سفر زیاد داره و خب دیگه جای مخالفت ندارن :)) البته سفرای کاریش که کاره ولی دیگه در کنارش خودمم میتونم کلی برم  .همین دل خوشم میکنه فعلا.

متاسفانه این سخت گیری های زیاد از حد باعث فراری شدن دخترها به هر راه و روشی میشه. 
ایشالا موفق بشی و وقتی ببینن تونستی تنهایی گلیمت رو از آب بیرون بکشی، سخت گیریشون کمتر بشه.
آیبک .

خونواده ی من با سفر با تور مشکل نداشتن و ندارن و من هم تقریبا برای همه ی سفرهام دروغ گفتم که با تور میرم و اگه لازم ببینم باز هم میگم. دروغی بود که اگه لو می رفت ذره ای شرمنده نمی شدم چون سفر رفتن تو این سن و سالو حق خودم می دونستم. از طرفی هم نگرانیشونو درک می کردم. با این دروغ هر دو طرف به خواسته اشون می رسیدن. البته فکر می کنم اونام دیگه فهمیدن قضیه چیه چون هیچ سوالی درباره ی تور و همسفرهام نمی کنند.

والا من هزار باره گفتم پدر من با تور میریم. روزی چند بار تماس تصویری برقرار می کنم باهاتون که ببینین خوبم ولی میگن توی ایران بری سفر میتونم سریع خودمو بهت برسونم در صورت مشکل ولی توی خارج نه! نگرانتم :-(
کاش راضی بشن.
حامد سپهر

حالا من فکر میکنم اگه با فرد مورد اعتمادی از فامیلا یا دوستان برین قبول کنن

به پدر مادرها هم باید حق بدیم با اینهمه ناامنی تو کشورهای اطراف دلشون نیاد بچه شون بخصوص دخترشون رو تنها مسافرت نفرستن

شما یک درمیلیون در نظر بگیر کوچکترین اتفاقی برا بچه شون بیوفته خودشونو هیچ وقت نمیبخشن و شاید هم دوروبریا اونارو بخاطر اینکار یک عمر شماتت کنن

شاید اگه یه روزی خودتون دختر دار شدین هم همین حس رو بهش داشته باشین

خب مسئله اینه ما دوست داریم دوستانه و مجردی بریم؛ فرد مورد اعتماد رو از کجا بیاریم؟ قرار باشه مشکلی برامون پیش بیاد اون فرد مورد اعتماد چه کار خاصی می تونه بکنه؟ سفر خارجی با تور همه رفت و آمدهات با توره، چرا باید انقدر بترسن؟ 
کلی دختر دارن توی کشورهای خارجی درس میخونن و زندگی می کنن تنهایی.
غیرت مردونه به نوامیس در همه مردان ایرانی موج میزنه :-(
علی ...

دنیا خیلی قشنگیه و دوست داشتنیه و دورشم گشتن هم.

ولی من تا به هدف اصلی ام نرسم پامو از کشورم نمی‌گذارم بیرون.

شما هم می‌تونی با اسرار فراوان نظر پدرتو عوض کنی.

فقط احترام متقابل یادت نره.

ایشالا بالاخره راضی میشن و شما هم به هدفتون برسین. 
سعی خودم رو میکنم
Dr.R

قبلنا نظرات این مخاطبتون(مهربان) برام با مزه و جالب بود

اما اخیرا هم از پستای خودش و هم از نظراتش تو وب شما بدم میاد...

خب وبلاگش رو که می تونین دنبال نکنین. :-)
ولی نظراتش رو من دوست دارم.
mrym (:

من که میگم زمان که بگذره درست میشه

واسه همینه که فعلا دارم صبوری پیشه میکنم.
راتا

اخ نگو ک دلم خونه... 

بنده تو شهر خودمونم نمیتونم با دوستام برم همش بیرون چه برسه به سفر تنها ب شهرا و یا کشورای دیگ...واقعا ازین وضعیت خسته شدم و با وجود علاقه زیاد ب خونوادم گاهی وقتا میگم جمع کنم بی خبر برم ازینجا... اما متاسفانه نه شغل دارم نه سرمایه و نه چیز خوبی در انتظارمه..ادم شوهر کردنم نیسم ... به معنای واقعی مثل خر گیر کردم تو گل و هیچ ایده ای ندارم 

بیین راتا جان، یه روزی منم واسه مهمونی رفتن واسه تا دیروقت بیرون بودن واسه سفر رفتن داخلی تنهایی مشکل داشتم. کم کم این تغییرات رو ایجاد کردم در خانواده ام. برای همین خیلی به اینکه بالاخره راضیشون کنم برای سفر خارجی، امیدوارم. 
تو هم اول از همه باید خودت رو ثابت کنی، ببین از راه درس خوندن و شغل به دنبالش خودت رو میتونی ثابت کنی یا شغلی میتونی پیدا کنی که تحصیلات مربوط رو نیاز نداره. البته که من نمیشناسمت و خبری از شرایط زندگیت ندارم.
مشکل اینه که ما همه چیز رو سریع و با صرف کمترین تلاش می خوایم. 
mrym (:

خوبه اگه لج کنی اونام لج میکنن یکم صبر کن میبینی که اوکی میشن

با لجبازی هیچوقت نمیشه به خواسته ها رسید. 
**هِلِناز **

من اینجور مواقع مبگم مثلا که تین کار رو کردم ! :))) 

بعد میپذیرن و اون کار رو انجام میدم :))

خب آخه منم یعنی گفتم برنامه ریختم دارم میرم که گفتن نمیشه بری!
انه

چقد هممون هم دردیم تو این قضیه!والا منم با 28سال سن و پزشک بودن این اجازه رو ندارم تنها برم سفرخارجی!سفر داخلی هم کلی اولش مخالفته چون نگرانن وقتی هم میگم من 7سال یه شهردیگه بودم طرحمم که دور بودم میگن خب کار وتحصیل فرق میکنه!البته که با توجه به شغل داداشم و چیزایی که تعریف میکنه خانوادم بیشتر نگران میشن و هی میگن ببین برا این چیزاست که ما میترسیم!کلا اگه برم هرجایی کار کنم مشکل ندارن ولی مسافرت مشکل دارن حالا فرقش چیه نمیدونم😂

متاسفم واقعا که توی این قضیه قریب به اتفاق هم دردیم. :-(
Yasi

خوب فک‌ کنم اینجا تنها کسی که اجازه داره بره منم🤦🏻‍♀️اینم فک کنم از ۷سالگی چون بخاطر مسابقه هام مجبور بودم برم شهرای دیگه تنها عادت کرده 

البته تنها تا حالا سفر خارج از کشور نرفتم ولی ی بار میخواستم برم ترکیه گذاشت برنامه خودم کنسل شد😁😁

خداروشکر :-)
خب اصلش اینه از اول والدین عادت کنن که قرار نیست دخترشون رو درون یه ویترین شیشه ای محبوس کنن.
**هِلِناز **

خب من ک قبول نمیکنم :)) 

مثلا امروز جای خیلی پرت و خطرناکی میخواستم برم 

گفتم و رفتم 😂😂😂😂 

تامام 

بعد ی مدت اوکی میشن 

خب آره هلناز جون، منم توی مرزهای داخلی کشور ماشین رو برمیدارم و هر جا دوست داشتم میرم. اوایل می ترسیدن بعد اکی شدن. میدونم سفر خارجی رو یه بار برم برای دفعات بعدی کمتر اذیت میکنن. منتظر فرصت دوباره ام.
مهربانو

سلام هوپی خوشگلم 

من دلم لک زده مهردخت بیاد بگه میخوام با دوستام برم سفر و من بگم آخ جون و کمکش کنم تا بره بعد بشینم برم رو ویبره تا بسلامتی برگرده :)) 

البته از شانس من که انقدر دلم میخواد از این کارا بکنه حتی سفرای داخلی هم با دوستاش نرفته تاحالا . چون خانواده های اونا اجازه نمیدن :((

سلام عزیزجانم :-*
بیا یه مامانم که روشن فکره و گیر نمیده(البته که مامان خودم هم گیر نیست، پدر گرام اجازه نمیدن!) ، اینطوری بچش نمیره سفر! :-///
سالار سپهری

سلام.

وضع عمومی خانم ها در ایران مطلوب نیست.نه در خانواده و نه در جامعه و نه حتی در میان خودشون

سلام
متاسفانه همین طوره اغلب اوقات
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan