قاصد روزان ابری داروگ! کی می رسد باران؟

  • ۲۰:۵۱

" امید فقط تو رو صبورتر میکنه، ولی واقعیت رو تغییر نمیده." 

این دیالوگ رو از فیلم هندی "رسوایی ٢٠١٩" شنیدم و انقدر من رو به فکر فرو برد که سریع نوشتمش تا فراموش نکنم.

وقتی اسم "هوپ/امید" رو برای خودم انتخاب کردم، شاید دنبال دست آویزی بودم برای ادامه دادن و اعتراف می کنم یکی از بهترین تصمیم های زندگیم همین بود! چون هر بار که شکستم، غمگین شدم و خشم و ضعف وجودم رو گرفت، یا خودم چشمم به سر درِ وبلاگم " قوی باش رفیق!" خورد یا کسی اومد و بهم تذکر داد تو که "هوپی" باید صبور باشی و این صبوری ناشی از امید، عجیب کارم رو راه می انداخت. اون موقع  فکر می کردم با امیدواری، همه چیز تغییر می کنه. هرچند در واقع امید فقط یه نیروی محرکه ای بود برای ادامه دادن و از پا ننشستن.

 ولی این روزها اگه فقط امید داشته باشیم به بهبود اوضاع، واقعیت این روزهای مملکتمون عوض می شه؟ من که فکر نمی کنم. چون متاسفانه هیچ امیدی ندارم و این خیلی بده. 

اینکه به اسم دین گند زده باشن توی همه باورهات و اعتقاداتت رو یکی یکی ازت گرفته باشن، فقط از چنین سیستمی برمیومد. 

هیچ وقت دانش سیاسی خوبی نداشتم و البته تلاشی برای یادگیری هم نکردم، چون از سیاست متنفر بودم و هستم؛ ولی این سیاسته که برای زندگی ما تصمیم می گیره، می تونه امید به زندگیمون رو افزایش بده یا نابودش کنه و الان من با چشم های خودم می بینم که هیچ کس امیدی براش نمونده. از اون راننده تاکسی و فروشنده سوپرمارکت بگیر تا اون پسر مهندسه و منِ دکتر، دوست معلمم و خواهر دانشجوم و برادر محصل و والدینم.


 *ممکنه این قسمت اشتباه باشه ولی چون گوگل عزیزم رو ندارم نمی تونم درستیش رو چک کنم! ( با کمکتون تصحیحش کردم.)

+ بیاین سکوت نکنین و توی این بی خبری که گیرمون انداختن، لااقل در این پست خاموش نباشین ولی حواستون باشه فیلترم نکنن ها! چه خبر؟ 

++ به طرز عجیبی بازدید وبلاگم چند برابر شده. یا مردم همه به آغوش وبلاگ ها بازگشتن یا ...!


  • ۴۸۷
Mohammad Javad Mahdavi

کاشی آخر این سوز بهاری باشد...

کاشکی، هر چند...
بی خیال ایشالا
منتظر اتفاقات خوب (حورا)

منتظر اتفاقات خوب!!!

#دنیای_قشنگ_مسخره

همه ما به خودمون مرتب امید میدیم :-(

;)

سلام 

ولی تو همیشه هوپی و هوپوار:)

کنکور میخونیم و ازت هوپ میگیریم:)

 

سلام
مرسی از لطفت ولی نه واقعا به این ماجرای اخیر هوپی ندارم
פـریـر بانو

خبر؟ آتیش زدن خیابون و بانک و غارت فروشگاه‌های رفاه و هایپرمارکت‌ها تو شهرهای بزرگ! :)

 

متاسفانه در مورد بخش ناامیدی باهات موافقم.

 

عنوانت از نیما یوشیجه. و فقط یه قسمتش مشکل داره:

قاصد روزان ابری

داروگ

کی می‌رسد باران؟

شهر ما هم همینه و من چند روزه خونه نشین شدم. من گفتم خسته ام و استراحت می خوام ولی نمیخواستم اینطوری ایزوله بشیم...
مرسی عزیزم. و جالبی قضیه اونجاست که این شعر رو از کتاب ادبیات امسال دبیرستان حذف کردن گویا!!
soolin :)

خبر از خشم درونم باید بدم....که نمیتونم با پدر و مادرم بطور ساده حرف بزنم....تاکی میخواد این قعطی ادامه پیدا کنه....همه دپرس شدیمم.....

همه ناراحت.....

هممون داریم میسوووزیمممممم......😥😥

مامان من زمان انقلاب طفلی بیش نبوده ولی بیچاره بین این ور و اونور مونده. :-(
هیچ وقت این قطعی تا این حد طولانی نشده بود. 
آبان ...

احساس می کنم همه ما هرروز با خودمون تکرار می کنیم من عصبانی نیستم 

خیلی اوضاع بدی است ...یک جور ارامش رفته که دیگه برنمیگرده ..

اوایل قیمت دلار و سکه بود ..کم کم همه چی.

احساس امنیت همیسه مهم تر از وجود امنیت است .

من یکی که هیچ هوپ و امیدی ندارم !

این رو میگیم ابان ولی عصبانی هستیم تک تکمون عصبانی هستیم.
این خشمی که در جامعه است حداقل دو ساله ذره ذره جمع شده و الان اینطوری منفجر شده.
منم
Reyhane R

آخ آخ.یعنی آدم رو روانی میکنن هوپ ):

دارم داریوش رو زمزمه میکنم که میگفت؛ آخرین سنگر سکوته! حق ما گرفتنی نیست!

آسمونشم بگیری، این پرنده مردنی نیست!

+آخه اینترنت رو چرا به این روز درآوردید؟ از کار و زندگی افتادیم که ):

من یاد روزهای روشن هایده میوفتم و دلم بیشتر میگیره.
+ فقط اینترانت داریم. :-//
Reyhane R

در مورد تیتر هم فک کنم این بود، قاصد روزان ابری، داروگ...

نع؟

بله عزیزم همینه درستش کردم. اصلا یادم نمیومد.
بی نام

اگه کتاب قلعه ی حیوانات رو خونده باشید حال و روز الان ما عجیب شباهت داره به پایان داستانش

کسایی که از سر شکم سیری با مشت گره کرده انقلاب کنن سر انجام با دستای باز مجبورن اولیه ترین حقوقشون رو از حکومتای توتالیتر گدایی کنن!

خوندمش. موقع خوندش عجیب با حال و هوای خودمون مقایسه اش می کردم. حتی ١٩٨٤ الان با وضع الانمون کم و بیش همخونی داره!
‌‌ Elle

احساس خفگی دارم همه‌ش :((

خفقان :-/
نیلو فر

یه جایی از کتاب تصرف عدوانی نوشته:

«امید نوعی آفت است. بی‌گناه‌ترین بافت‌ها را می‌خورد و رشد می‌کند. بقایش در این تواناییِ تکامل‌یافته نهفته است که می‌تواند از هرچه به سود رشدش نیست، چشم بپوشد و خود را روی چیزی بیفکند که هستی‌اش را توانمند می‌کند. سپس آن‌چه را یافته به قدری نشخوار می‌کند که کوچکترین ذره‌ی غذایی‌اش استخراج شود.»

به نظر من چیزی که مردم امروز نیاز دارن امیدواری خشک و خالی نیست، بلکه ناامیدی مطلقه و دیدن درست واقعیت‌ها و دنبال راه‌حل بودن. باید بالاخره یه جایی از امید واهی داشتن به بهبود شرایط فعلی دست بردارن تا به خودشون بیان و حرکتی کنن.

ناامیدی می‌تونن محرک بزرگی باشه برای ایجاد وضعیت و بستری نو.

پاراگراف قابل تاملیه. 
الان به نظرم همه مطلقا ناامیدن. ولی واقعا چه کاری از دستمون ساختس؟!
سپیده

از سر ناچاری چون دیگه نه ایستایی هست و نه تلگرام سعی میکنن اخبار روز رو از همین وبلاگ ها بگیرن، البته اونم فقط بلاگ و بلا اسکای وگرنه بلاگفا هم فیلتره و نمیشه واردش شد متاسفانه!

از ماست که بر ماست... 

آخه اینجاها هم به اخبار روز دسترسی ندارن و هر کسی از مشاهدات و شنیده هاش حرف میزنه وگرنه منبع موثق رو که جلوش رو گرفتن! 
بلاگفا رو فکر کنم چون سرورش خارجه
گندم بانو

چقدر غم انگیزه که مردم هر چی تلاش میکنن به هیچی نمیرسن. هیچ اعتراضی هیچ وحدتی هیچی به هیچ‌جا نمیرسه! بعد تازه برمیگردن میگن اینا اشرارن و مردم نیستن! د آخه اشرار ده تا صد تا هزار تا... الان روستاها هم بلوا به پاس! انگار باید یادآوری کنیم که نوار که پا نداره!!!!!

بعد عمری اخبار گوش دادیم داغونم! :))))

ولی گناه داریم ماها...

جمعه بود که نشستم جلوی پدرم و از ته دلم اشک ریختم برای خودم و اطرافیانم و جوونیم که اینطور داره هدر میره و حس میکنم هر چقدر بیشتر می دوم کمتر میرسم. :-(
ببین من قبول دارم که مردم خشمشون لبریز شده ازین اتفاقات ولی باورم نمیشه فرد عادی بتونه این حجم از خرابی و آتیش سوزی رو ایجاد کنه مگر اینکه عده ای سودجو این وسط تحریکشون کرده باشن. وگرنه که مردم خیلی مسالمت امیز داشتن اعتراضشون رو میکردن یه عده ریختن وسط و همه چیز رو خراب کردن. 
من اخبار گوش نمیدم راحتم
لیلی

خانم دکتر  دوساله  نوشته هاتون رومیخونمخیلی وقتها ی سری نوشته هاتونو تجربه ها و درددل های اینجابه من کمک زیادی کردن یه حس ادامه دادن و کم نیاوردن در برابر مشکلات. 

اسم وبلاگتم که عاالی 

 

  

 

مرسی که روشن شدین. 
وقتی بعد از مدتی خاطراتم رو برمیگردم میخونم واسه خودم هم جالبه و امیدبخش. کاش به قول کامنت اول آخر این سوز بهاری باشه...
;)

فکر نمیکنم کسی امیدی براش مونده باشه...در واقع امید ی چیز اجباریه برای بقا در حال حاضر ‌‌‌

قانون بقا همیشه قوی تر ها رو نگه میداره...
میس تیچر

اگر از امیدتوزندگیم بخام حرف بزنم یکسال بعد خودم هیچ امیدی ندارم چه برسه اینده..هیچی تلختر ازون نیست ک داشتی میرفتی اونور ولی اتیش زدی ب زندگیت‌..

ولی این روزا ازلحاظ کاری بشکل وحشتناک ب مشکل خوردیم! تمام سیستمهای پروازی‌مون وتمام ایرلاینهامون ب مشکل خورده! به اینترنتشون وصل نیسیم و بلاهایی ک دیسکانکت سیستم مرکزی سرمون نیاورده! فقط دیروز ۱۰ میلیون سیستم پرواز آسمان رو شارژ کردیم ده میلیون کسر شد نیم ساعت بعدش پرواز گرفتم حدودا ۵۰۰ و خورده ای وقتی دوباره رفرنس رو زدم دیدم خودبخودکنسل شده بودمسافرکجاس بدبخت پای پروازش توفرودگاه! یاحتی رو پروازهای ایران ایر ک دیگه ته بدبختیمونه!تیکت رو میگیریم ولی تیکت رو نه میده نه مشخصه ک ب اسم مسافر ثبت شده توفرودگاه هم سرکنسلی و تاخیرپرواز و نبودن اسم مسافرتولیست پرواز بزن بزنه و یهو میبینی نرخ بلیط ۶۰ تومن بیشتر بوده... این وسط اونی ک زنگ میزنه دعوامیکنه برام پرواز بگیر و نمیفهمه اینترنت کل مملکت قطه من بابدبختی و ماهواره دارم برات میگیرم و پاچه میگیره میرم ب مدیدت گژارش میدم رو دیگه نمیدونم کجای دلم بزارم...

توی این دوسه روز ازاسترس امروز دیگه کمرم داغون شده...

 

از اتفاق توی این فکر من هم بودم که فرصت مهاجرت داشتم و از دستش دادم. به نظرم اشتباه کردم. 
وای چقدر سخته اینطوری. مشاغلی که با اینترنت مستقیما مربوطن داغون شدن این چند روز. 
خدا صبرت بده.
لیلی

خانم دکتر  دوساله  نوشته هاتون رومیخونمخیلی وقتها ی سری نوشته هاتونو تجربه ها و درددل های اینجابه من کمک زیادی کردن یه حس ادامه دادن و کم نیاوردن در برابر مشکلات. واقعا به نسل قبل غبطه خوردم چون با وجود اینکه امکانات امروزی نبود ولی دلخوشی و امیدشون خیلی خیلی ییشتر بود 

 

  

 

از کجا معلوم؟ شاید نسل های قبلی هم ناامیدی های خاص خودشون رو داشتن، هوم؟
واران ..

سلام هم بندی :|:)

عینهو زندانی ها هستیم هیچ فرقی با زندانی هایی که در بندند واقعا  نداریم متاسفانه :|

و اونا زندان بانان ما هستند متاسفانه :/

و هر بلایی که دوس دارن سر ماها میارن !!

 

 

الان تهرانم متاسفانه امروز دیدم  گ ا ر دی ه ا رو که باتوم به دست بودند و در حال  آماده باش بودند که احیانا سر و صدای اگر شد  که بریزن رو سر مردم به بهانه خاموش کردن اغتشاش گران :| تو اطراف مترو بماند نیروی های نظامی و  بسیج اینا هم تو ایستگاه صادقیه بودند :| ایستگاه شادمان :| و ایستگاههای دیگه :|

و دیدن اینا منو بیشتر عصبی و ناراحت کرد و اصلا هم احساس آرامش نداشتم :|

خفقان به معنای واقعی کلمه در این روزها متاسفانه شاهدیم :(

 

از شهرمون که نگم بهتره ولی شنیدم اکثریت بازاریان مغازه هاشون رو بستند و همه انگار تو سکوت خودشون خفه شدند:/

 

از شیراز و اصفهان ، شهریار و کرج اینا  خبر داریم که متاسفانه همچنان ماموران امنیتی به بهانه تامین امنیت با اعتراضات مردمی بشدت برخورد میکنند :| 

 

+

من که اصلا امیدی دیگه برام نمونده :| 

اگر قبلنا یه کوچولو امیدی به آینده ایران داشتم الان دیگه کلا به آینده  امیدوار نیستم !!

 

این روزها کارم فقط حرص خوردن و غصه خوردن و گریه کردن بوده و بس! نه برای خودم و وضع موجود نه !

بلکه برای اقشار کم درآمد و مردمم :((

هعی هر چی بگم کم گفتم :(

شما هم ناراحت کردم ببخشید :(((

 

+

ولی هوپ جان و سایر دوستان حتما برای اینکه بدونین این اغتشاش گران کیا هستند فیلم ها و سریال های  قدیمی ایران مثل کیف انگلیسی ، تبریز در مه ، امیر کبیر و یه سریال دیگه  که در مورد شهید بابایی بوده اگر یادم باشه  دقیق اسمش یادم نیست ببینید اونجا قشنگ تو اون فیلم ها نشون داده این اراذل و اوباش از چه ناحیه ای بوده و هست ؟

تا بوده همین اغتشاش گران با این گونه اغتشاشاتی ، اعتراضات مدنی مردم رو سرکوب میکردند .

 

بابت کامنت طولانیم ببخشید و ممنونم بابت تریبون آزادتون :)

هر جا که لازم دیدین میتونین سانسور کنین که فیلتر نشین :)

ممنونم 

 

 

 

 

سلااااام 
بالاخره به بار این اول کار سلام کردی واران! 
امنیت، چی بگم؟
من هم برای مردم و هم برای خودم ناراحتم.؟
این اغتشاشگران که گند زدن به اعتراضات بقیه :-//

سالار سپهری

سلام و وقت بخیر

امید که حال دلتون بر مدار امید اقلیم ببنده

هوپ گرامی؛حتما در دانشگاه به هنگامی که فیزیک را می گذراندید با بحث "قانون دوم ترمودینامیک" و موضوع سیستم های بسته و باز و آنتروپی آشنا شده اید، درخواست می کنم یکبار دیگر این بحث را مرور بفرمایید و آن را با اتفاقات 40 سال اخیر در ایران و نیز محتوای پست تون مقایسه نمایید.

در ضمن برای تکمیل مطلب،دعوت می کنم آخرین (جدیدترین ) پستم را مطالعه بفرمایید.

سلام
امیدوارم
خیر من دندونپزشکی خوندم نه مهندسی. این مباحث رو توی دبیرستان داشتیم که بخاطر نمیارم. 
باشه ممنون
بانوچـه ⠀

اینجا که فقط روز اول شلوغ شد و روزهای بعد انگار نه انگار، البته این که بارونی بوده این چند روز، بی تاثیر نیست ولی همچنان از خیابونا توسط نیروهای نظامی محافظت میشه.

روز اول که اکثر شهرها شلوغی بار اومد ولی هنوز یک سری شهرها اشوبه و تعطیلی محض حالا هر چند کم شده باشه. 
گندم بانو

ما که دو سالی هست کلا سیم تلویزیونو به هیچ آنتنی نمیزنیم... اما این سری همسر چند دقیقه‌ای اخبار گوش داد و...

 

به نظرم یه کم نسبت به مردممون شناخت نداری! مردم ما همونان که چند سال پیش بعد بازی استقلال و پرسپولیس هرتیمی که برنده میشد تیم مقابل ماشینای اون رنگی رو داغون میکرد! مردم ما همونان که چهارشنبه‌سوری‌هاشون شبیه جنگه! ما اون مردم متمدنی که تلویزیون همیشه میگه نیستیم جانم. ما همونایی هستیم که میریم پیج مسی رو به فحش میکشیم که چرا به ما گل زدی! ما همونایی هستیم که تو ژاپن بهمون کار نمیدن تو ایتالیا بهمون خونه اجاره نمیدن!!! خب حالا این آدما عصبانین... خیلی هم عصبانین. به نظرت چیکار میکنن؟

این دشمن و اشرار و... توهمی هستن که حکومت تو مغز ماها کرده که بتونه بهمون سلطنت کنه! وگرنه ما فقط خودمونیم... چرا آمریکا تحریم میکنه؟ چرا عراق حمله کرد بهمون؟ جواب همه این چراها تو سخنرانی‌های اوناییه که احتمالا ایرانین!!! شایدم نیستن... نمیدونم!

باز هم به تصمیم قبلیتون ادامه بدبن. ارزش نداره.
حرف هات به فکر فرو برد منو. ولی باز هم به نظرت کدوم یکی از ما ( منظورم خودم و خودت و اطرافیانمون هستن) تا حالا توی پیجی رفتیم فحش دادیم؟ کدوم یکی از ما به اموال عمومی خسارت وارد کردیم؟ من نمیگم چنین ادمایی توی ایران نیستن، هستن ولی همون افراد بی فرهنگن که با عصبانیت میرن جلو و باعث میشن افراد عادی هم به دنبالشون کشیده بشن. 
من دردم اینه مردم داشتن مسالمت امیز با خاموش کردن ماشین هاشون اعتراضشون رو اعلام میکردن، که یه عده شروع کردن به ایجاد اشوب و عده ای از همون مردم به ظاهر صلح طلب رو با خودشون همراه کردن و ...
گندم بانو

شاید من و تو اهل این کارا نباشیم ولی باور کن تعداد افراد بی‌فرهنگ تو کشور خیلی بیشتر از حد تصورته! همسر دریا میره... بین مسیر گاهی به بندر کشورای مختلف میچسبن و یکی دو روز استراحت میکنن و دوباره ادامه میدن. میگفت دریانوردای همه کشورای دیگه خیلی شیک و پیک و با آرامش از ناو پیاده میشن و میرن سوار اتوبوسشون میشن که برن تو شهر دور بزنن. ولی ایرانیا حمله میکنن! تو سر و کله هم میزنن تا زودتر سوار شن. و فرق اتوبوس اول و آخر شاید نیم ساعت باشه! ما اینیم هوپ! تفکرتو نسبت به فرهنگ ایران به خودت و اطرافیانت محدود نکن. ما هموناییم که واسه یه کاسه آش نذری همدیگه رو پاره میکنیم!

گفتی اعتراض صلح‌آمیز... کمپین ماشین نخریدن دو سال پیشو یادته؟ گفتن اونقدر نخریم تا ارزون شه. و نخریدن واقعا... اما ارزون نشد! روز به روز گرون‌تر شد. و آخرش با یه وام مسخره همون ماشینایی که ماه‌ها تو آفتاب پوسیده پوسیده بودنو به چند برابر قیمت فروختن به مردم! و حق هم داشتن اونا که خریدن... کسی رو تصور کن که تمام دار و ندارشو میخواد بده یه ماشین روش کار کنه... وقتی دید هی روز به روز گرونتر میشه معلومه که میگه گور بابای اتحاد!

این ملت هر روز دارن سرخورده میشن. حکومت داره ما رو جوری بار میاره که باور کنیم ته اتحاد چیزی نیست!

با نهایت تاسف باید حرفت رو تایید کنم. انگار خوی مغولی توی فرهنگمون رخنه کرده و به این راحتیا ولمون نمی کنه. :-/
همین اعتراضات هم جواب نمیده به نظرم. چون میگن این بار اگه گوش کنیم واسه هر تصمیمی همین اشه و همین کاسه! 
اگه یه فرد عاقل سردمدار این مملکت بود میدونست که وقتی میخواد سال ٩٨ بنزین رو سه هزار تومن بفروشه باید از سال ٩٤ شروع کنه کم کم قیمت رو بالا ببره مثل اون قورباغه هایی که توی اب جوش گذاشتنشون و سریع پریدن بیرون ولی وقتی دمای اب رو کم کم زیاد کردن پختن ولی صداشون درنیومد!
کژال ..

سلام :))

به قول یکی از بلاگرا کمپ ترک اعتیاد اینترنت همگانی گذاشتن :)) از بعد کنکور تا حالا هیچوقت اینقدر محدود نشده بودم.

خبر هم والا میترسم بگم فیلتر بشین:( شیراز خیلی وضعش خرابه،معتبرترین خیابونی که همه ازش خرید میکردن رو زدن نابود کردن، اینجوری که همه ی مغازه هایی که اکثرن برند هم بودن شیشه هاشو آوردن پایین و مانتو و پوشاک هارو بردن مردم،گوشه کنار های خیابون آتیش روشن کردن و بخاطر بارون رفتن و آدم احساس میکنه توی شهر ارواح داره راه میره.

توی حیاط خونه ی عموم اشتباهی گاز اشک آور انداختن :/ همسایه ها شیر و چایی براشون برده بودن و پسرعموم غش کرده بوده حتی!! هیچ بانکی سالم نیست که بریم پول نقد بگیریم،دو تا ایستگاه اتوبوس رو از جا کندن انداختن وسط خیابون و واقعا نمیدونم با چه قدرتی!!!

خبرای زیادتری هم هست ولی دیگه همینقدر گفتن از بدبختی ها بنظرم کافیه :(

سلام
این چند روز حسابی کتاب خوندم! الان یکی دیگه تموم کردم و بعدی رو شروع کردم ولی دلم برای سرکار و مریض هام تنگ شده...
نه مرسی که گفتی چون فقط دورادور میدونستم شیرازم اشوبه مثل شهرای بزرگ دیگه.چه فاجعه ای خدای من
توی شهر ما هم ایستگاه های اتوبوس رو کنده بودن! :-//

A +-

همش دارم به گیلاد فک میکنم. سریال هندمیدز تل. میخوام ببینم هنوزم کسی هست که بگه ا یر ان همون گیلاد نیست؟

+یاد حکومت ظالم فرانسه افتادم که وقتی مردم خیابون هارو به آتیش کشیده بودن، دولتشون نصیحت حکومت ا یر ان رو نپذیرفت که میگف با مردم خود چنین نکنین. ای فرانسوی های ظالم. نچ نچ نچ

++اون صحنه ای که صدبارم تو تلویزیون ملی ا یر ان نشون داده که مردم سال 7  5 اتوبوس ها و سطل آشغال هارو وسط خیابون به آتیش کشیده بودن، از جلو چشمم کنار نمیره

ندیدم سریالش رو توضیح بیشتر میدی؟
+ تاسف برانگیزه ولی خندم گرفت!
++ :-(
Yasi

شیراز ی هفتس تعطیله

شهر کلا داغونه 

اعتراض اگه هست اعتراض درست چرا همه حارو خراب کردید

چرا خونه های مردم بیچاره رو سوزوندید از این بدبخت ترشون کردید

دیروز تو اخلار دیدم ی مرد تو تلوزیون زد زیر گریه میگفت کل جهزیه دخترممو ‌سوزوندن من دگ چجوری میتونم‌ واسش چیزی بخرم منم باهاش گریه میکردم دلم اتیش گرفته بود واسش 

من هم شنیدم یه کارگاهی که زنان سرپرست خانوار میچرخوندش رو کاملا تخریب کردن و اتیش زدن! اخه چرا باید این کارا رو بکنن؟ :-((
موژان

سلاممم هوپ جان

خوبی؟دلم واست تنگ شده بود البته اگر منو بشناسی دیگه :|

 وبلاگ تنها چیزیه که برای من باز میشه :\

بعد فکر کردم همه وبلاگی باز میشه ولی فقط وب تو و فیشنگار باز میشه واسه من :\

بعد مدت ها مارو هدایت کردن به سمت وبلاگ شما،چقدر این دولت ماهه  که باعث میشه از بلاگرای قدیمی مطلع بشیم:)))

اوممم به نظرت با عقل جور در میاد هروقت اعتراضی مردم میخوان بکنن یهو یه عده از یه جایی پیداشون میشه آسیب میزنن به اموال عمومی و مردم؟آیا داستانش زیادم تکراری و برنامه ریزی شده از قبل نیست؟هست متاسفانه بالاخره باید اینطوری دلمونو بسوزونه که یهو کوتاه بیایم و بگیم وای نه توروخدا امنیتمونو و برگردونید چیزی نمیخوایم هرجی شما میگین درسته باهوشای قشنگ :\

 

 

 

 

سلام موژان! به نظرت فراموشت میکنم موفرفری؟ 
اگه این قطعی اینترنت باعث بشه تو رهنمون بشی اینجا وگرنه خودت که بی معرفتی!
من تمام سایت های داخلی رو میتونم چک کنم.
چندین نفر نظرشون مثل توعه ولی تویی که پدرت نظامین نظرشون مثل توعه آیا؟ اصلا با عقل جور درمیاد؟
A +-

فیلم راجب ایندس که کشور مورد نظر آمریکاس. بخاطر یه مشکلاتی یه عده میرن انجیل رو میارن و میگن راه حل مشکلاتمون تو اینه. انقلاب میکنن و اسم امریکا تبدیل میشه به گیلاد. نحوه مدیریت گیلاد بر اساس دین هست و وضعیت مردم و همه چی توی گیلاد مثه کشور ماس. مردم سعی میکنن متحد شن و همون حقوقی که قبلن خیلی بیشترشو داشتن، یه ذره شو پس بگیرن ولی هر سری شکست میخورن.

فک نمیکنم هشکی مثه ایرا.نی ها با این فیلم همزاد پنداری بکنه. مخصوصا خانما.

دقیقا یاد رمان مزرعه حیوانات افتادم.
مرسی برای توضیحت
لیمو جیم

گیر افتادم تو دانشگاه :/

دلم برای همه تنگ شده و دسترسی ب هیچ کس ندارم

اوه اوه خیلی این گیر افتادنه بده. یعنی بعد از گذشت چند روز هنوز نمیتونی خودتو آزاد کنی؟ 

مسعود

برو اسطوره پاندورا رو بخون تا معنای واقعی امید رو بفهمی 

کتابش در مورد امیده؟ میشه خلاصه معنی واقعی امید رو بگین؟
نسیم مکتبی

ناچارا در کورسوی امید همه به وبلاگ ها برگشتن!! وگرنه خبری نیست جز توپ و تانک و فشفشه

من که همیشه چراغ وبلاگم روشن بود و بهترین مامنم همینجاست.
لیمو جیم

چرا الان میشه بیرون رفت.ولی میترسم واقعا

چون اطراف دانشگاه درگیری زیاد بود

اون سمتی ک مسیر منم هست دونفر کشته شدن

لذا ترس اجازه تکان خوردن ب ما نمیدهد!

یا خدا! کجایی مگه؟ 
البته اگه دوست داری بگی
...

پیاما رو خوندم. 

بدونید که شاید ۹۰ درصد خرابی ها کار مردم عادی نیست. خودشون یه تعداد ارازل و اوباش که تو زندان هستن رو آزاد و اجیر میکنن که تخریب کنن. اینا کسایی هستن که اختلال روانی هم دارن. 

لطفا آگاه باشین و این نمایش رو باور نکنید. 

میخوان بهونه ای برای سرکوب داشته باشن.

من این دیدگاه رو نمیتونم قبول کنم اصلا به نظرم منطقی نیست. 
موژان

اتفاقا متاسفانه این اتفاقات نباید با عقل جور در بیان!اصلا بدی این قضایا همینه برای همین درصد کمی از مردم بهش فکر میکنن :)

بیخیال!

احساس میکنم کشور یه مریضه که کد خورده :(

 

بهترین توصیفی که می شد کرد. 
مانته نیا

وای هوپ جونم داشتم میترکیدم از خفقان. مرسی که این فضای صحبت رو فراهم کردی. حرفای بقیه رو خوندن حس زندونی رو داشت که تو سلول انفرادی بوده و حالا اومده قاطی یه جمع همدل.

 

همه نظرات رو با دقت خوندم. خیلی ناراحتم. این یه جور زنده به گور شدن دسته جمعیه... همه ناامید و افسرده، منتظر مرگمون نشستیم تا بمیریم و راحت شیم!

.

فقط چقدر دلم میخواد زمان برگرده به دوران وبلاگ نویسی. این یه حالتو دوست دارم. این روزا که اینستا ندارم و میبینم چیز خاصی رو از دست ندادم (حتی توییتر) میخوام وقتی وصل شد اینستا رو دی اکتیو کنم:)

توییترم احتمالا کمتر برم... ولی وبلاگ بیش از پیش.

 

.

 

 

و انقدر دوستت دارم که دوست دارم یه سره بنویسی من بخونم. بنویسی من بخونم:***

زندونی که از انفرادی اومده توی بند عمومی... :-(
میدونی بدی ماجرا چیه؟ اینه که به این ناامیدی داریم عادت میکنیم.
بیا با هم دی اکتیو کنیم. اینطوری خودمون نخواستیمش نه اینکه به زور ازمون گرفته باشنش.
ایشالا بلاگفام بیاد بالا

عزیزممممم من دقیقا همین حس رو به نوشتن تو دارم. وقتایی که فعالی روزی چند بار میام چک میکنم ببینم چی جدید نوشتی؟
مهربان

عمان یه نفر

برو واسه منم شرایطو اماده کن منم بیام! 
مانته نیا

قربون شکلت بشم زن:****

.

آره راس میگی:(

پس بیا دی اکتیو^_^

خدا نکنه جیگرم :-**
باشه بذار وصل بشه یه چند روز عقده گشایی کنیم بعد دی اکتیو! ^_*
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan