- جمعه ۱۵ فروردين ۹۹
- ۱۳:۰۷
مفهوم طرحواره و تله های زندگی رو اولین بار توی کتب روانکاوی متوجه شدم. تله زندگی میگه که دوران کودکی روی بزرگسالیت کاملا اثر می ذاره و جوری شخصیتت رو شکل می ده که باورت نمیشه. مثلا دلیل اینکه همیشه جذب فلان آدم با بهمان خصوصیت میشی، نشونه تله زندگی رهاشدگی یا معیار سخت گیرانه اته که از بچگی در تو شکل گرفته.
همیشه فکر می کردم از لحاظ شخصیتی آدم سالم و کاملی ام، تا اینکه با خوندن کتاب "زندگی خود را دوباره بیافرینید" و انجام تست هاش، دیدم نه یکی دو تا از تله های زندگی به صورت جدی توی زندگیمه. چندتایی متوسط و بقیه اش هر از چندی. دلیل اینکه خوندن کتابش خیلی طول کشیده اینه که آگاهی به مشکلم و سفر به کودکی و یادآوری چند تا صحنه ساده آزارم میده، طوری که کتاب رو پرت می کنم یه گوشه تا چند روز بعد دوباره بازش کنم.
والدین من توی اکثر خصوصیاتشون بهترین بودن. حمایتگر، به اندازه خودشون مهربون، وفادار به حریم خانواده، خانواده دوست و حتی هیچ مواد مخدر و مشروبات الکلی رو مصرف نمی کردن که بخواد اثری روی خانوادمون بذاره. ولی با این وجود من درگیر چندین تله مهم زندگی هستم و بعد از چند سال متوجه نقص درونی خودم شدم. همش این تو فکرمه چطور اکثر مردم بدون هیچ فکری بچه دار میشن اونم وقتی با هم اختلاف دارن، هم رو دوست ندارن، یکی از والدین اعتیاد داره، بداخلاقه، مشکلات شدید مالی دارن و و و. چی به سر بچه هاشون میاد؟
فارغ از اینکه توی مملکت ما کامل ترین کودک هم وقتی از حریم خانواده خارج و وارد جامعه میشه، ممکنه بعدا بهت بگه: چرا من رو به دنیا آوردی؟ چرا وضع کشور و جهان رو دیدی و خودخواه بودی؟
هی به خودم میگم از کجا می دونی مادر کاملی بشی و همسرت هم پدر خوبی باشه و یه بچه با کلی کمبود و آسیب وارد جامعه نکنی؟
+ در این راستا خوندن پست های اخیر پیج اینستاگرامی امیر شمس رو که در مورد دلایل فرزندآوریه به شدت توصیه می کنم.
* عنوان نقاب از سیاوش قمیشی
- ۴۷۶