بالای آقا خره!

  • ۰۰:۰۰

از وقتی اول دبستانی بودم و الف رو از ب داشتم یاد می گرفتم، عشق خوندن بودم. کیهان بچه ها، سروش، پوپک، کتاب های رمان چند جلدی و بعدها قایمکی مجله خانواده و خانواده سبز و ... .

بعد یادمه وقتی اولین بار "بالاخره" رو دیدم، خوندم با،لا، خَرِه و معنیش رو متوجه نشدم. دویدم از مادرجان شکوه پرسیدم و گفتم: عه! همون بالاخره خودمونه؟ پس چرا خانوم معلممون یادمون نداده؟ 

مادرجان گفت: صبر کن رفتی پایه بالاتر یادت میدن.

و باور می کنین با وجود اینکه همون روز یاد گرفتم املای بالاخره رو، ولی مشتاقانه منتظر بودم بالاخره یه روز خاصی معلم پایه دوم یا سوم بهمون آموزش بدنش؟ دقیقا مثل وقتی که خانوممون کلی وقت گذاشت و "خواهر"  و "خواست" رو برامون توضیح داد. اصلا بخاطر ندارم اولین بار تو کدوم کتاب درسی "بالاخره" رو بالاخره دیدیم و برام عادی شد. 

بعد فکر می کنم چقدر آرزوهای قلبی ریز و درشت، نهان و آشکار، مهم یا پیش پاافتاده داشتیم و بی صبرانه منتظر برآورده شدنشون بودیم و نفهمیدیم کِی بهش رسیدیم و واسمون عادی شد! نه؟ وقتش نیست بی خیال حسرت همیشگی نرسیدن به یه سری از آرزوهامون بشیم و زندگی رو جور دیگه ای ببینیم؟ شاید یه روزی از یه جایی یهویی فهمیدیم داریم فلان آرزومون رو زندگی می کنیم و کف بر بشیم! هوم؟!


+ پست آریانه در این راستا که به آریانه ی وبلاگ هوپ ملقب شده!


  • ۴۳۱
Faez eh

چه تلنگرانه ی خوبی بود:)

ممنون

ممنون خواهش میکنم 
sepid.v ~|

من بچه که بودم قبل از اینکه برم مدرسه مامانم عضو کتابخونه کرده بود جفتمونو ،خودش رمان میخوند برای منم کتاب داستان میگرفت ،اصلا سواد نداشتم و عاشق این بودم که وقتی میریم خونه مادربزرگم خودمو الکی بزنم به خواب که مامان بابام ولم کنن برن و اون کتاب داستانا رو تا صبح با مامانبزرگم بخونیم،اون برام میخوند و من گوش میدادم

یجورایی این شگردم عادی شده بود و همه میفهمیدن خودمو زدم به خواب...

آخی چقدر قشنگ. مامانبزرگ منم واسم خیلی داستان تعریف میکرد و من عاشقانه گوش میدادم بهشون
Alireza z.i

یادش به خیر، «کیهان بچه‌ها» و «سروش»...

من خوره‌ی این دوتا بودم. یادمه که تا همین پنج-شش سال پیش یه آرشیو غول‌آسا داشتم از این دوتا. منظورم از «آرشیو غول‌آسا»، تمام شماره‌های منتشر شده این دوتا توی دوران دبستانم هست.البته وقتی بزرگ‌تر شدم، دیگه سلیقه‌ام تغییر کرد و رو آوردم به سمت کتاب.چندسال پیش هم که این آرشیو پر از خاطره رو بخشیدم به پسرخاله‌هام. :)

من سروش رو هر از چند گاهی میگرفتم ولی اره کیهان بچه ها رو هر هفته میخریدم. عاشقش بودم. حتی چند تا شعر کودکانه ای که گفتم رو واسشون فرستادم. اسمم رو چاپ کردن و چقدر ذوق کرده باشم خوبه؟
اریانه

زندگی کردن ارزوهای قدیمی...

با براورده شدن هرکدوم از ارزوهامون سطح توقعمون میره بالا و سخت تر میشه لذت برد...

هوپ،پشت این نکته خوشگلی که رو کردی یه اجبار شدید موج میزنه..اینکه ارزوهای جدیدمون اونقدر دست نیافتی شده که مجبوریم قبلی ها رو کند و کاو کنیم و خود خوش سازی انجام بدیم:-))

مثل همون وقتی که یه معلول جسمی میبینیم و خدا رو شکر میکنیم از سالم بودن...زیباست...تلنگرانه است...مثبت و خوشگله...مرسی یاد اوری کردی:-)

بگو ببینم،کف بر شده ای در پی چه ژیگول؟؟+_+

امممم کمی تا قسمتی منظورم همینی بود که گفتی. ولی بیشتر میگم ما یه سری ارزو داریم واسه خودمون، مثلا یکی دوست داره ازدواج کنه و تشکیل خانواده بده، یکی دوست داره بچه دار بشه، یکی دوست داره خونه دار بشه، یکی فلان شغل رو میخواد و چندین ساله داره تلاش میکنه و نمیرسه بهش، من میگم این حسرت و غمی که نداشتن این ارزوها برای ما به همراه داره، خودش باعث میشه بیشتر درجا بزنیم. بی خیالی طی کنیم و زندگی رو ادامه بدیم. شاید رسیدیم شایدم نه.
هنوز کف بر نشدم :-))
سالار سپهری

حس کنجکاوی همزاد هر انسانیه

دانستن دانستن دانستن

خواندن خواندن خواندن

در دوران خردسالی و نوجوانی این حسّا زیبا وشیرینن

امارویا...رویاها نیز زیبا و شیرینن به خصوص اگه...

مارک فیشر در خصوص رؤیا می گه:

« روزی خواهی آموخت که جامه ی عمل پوشاندن به رؤیاهایت، هدف غایی زندگی است،مابقی بی اهمیّت است».

بله درسته ولی اینکه بگیم بین صفر و یک حتما باید یک بشه وگرنه زندگیم معنایی نداشته، درست نیست.
حامد سپهر

برآورده شدن هر آرزویی زمان مخصوص خودش رو داره زمانش که برسه خودش برآورده میشه

ولی قربون خدا برم یکی نیست بهش بگه تو سن هشتار سالگی ماشین شاسی بلند به چه درد ما میخوره ؟ تو همون جوونی یه پیکان خسته هم واسه ما یه دنیاست هزینه ش برا شما مفت میوفته:)))

آره دیگه دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره.
متاسفانه به خیلیاشون وقتی می رسیم که آمدی جانم به قربانت ولی ...
پلڪــــ شیشـہ اے

چه خوب بود این حرفا :*

ان شاءالله ان شاءالله

خوب خوندین شما
:-))
نرگس بیانستان

گفتنش آسونه

آره ولی رو خودت کار کنی کمی تا قسمتی عملیه
اریانه

نچ...

نن جونی دیگه...مارا میبندن به ریش تو...

اینقدر اذیتم کردی تا من وبلاگ زدم://

 

حالا بت میگفتم فرزندم و دخترم دو بند فوش میدادیا! 
خوب کردم لازم بود
کامیار ...

یادمه یکسری کسرها رو مثل کسر های مسلسل و تلسکوپی و غیره رو توی ابتدایی یاد گرفته بودم 
همش منتظر بودم راهنمایی بیاد پز بدم :)
عجب روزایی بود
راهنمایی هم اومد رفت
دبیرستانم تموم شد...
چه روزهایی رو سپری کردیم :) چقدر بچگی هامون با صداقت بودیم و چقدر صمیمی،چه امید هایی داشتیم 

هعی روزگار.

آخر تو کدوم پایه یاد دادن اینا رو؟ چرا من یادم نیس؟! 
منم میخواستم پز بدم که بالاخره رو خودم بلد شدم :-))،
هعیییی
نیمچه مهندس ...

میگن اگه چیزی رو میخوای اول حسش کن،احساساتت شبیه وقتی باشه که به دستش آوردی.بعد تلاشتو بکن و شدن یا نشدنش رو ول کن.بهش فکر نکن.اگه شد که چه خوب اگه نشد هم حداقل حس خوب داشتی.به نظر منطقی میرسه.

دیدی بچه ها وقتی دارن بازی میکنن بلند بلند حرف میزنن با خودشون و واقعا حس میکنن که مثلا تو قایق هستن؟یه چیزی شبیه اون.

آفرین منم منظورم همین بود. چیزی رو میخوای تلاشت رو بکن و نتیجه رو رها کن. انقدر خودت رو ضجر نده و حال درونیت رو منوط به رسیدن بهش نکن.
یه نفر(Arezooo)

بدی قضیه اینجاست مثل بچگی ها ساده و زودباور نیستیم. با وعده جایزه و امید به آینده خوشحال نمیشیم. دیگه اونقدر بچه نیستیم که یاد گرفتن جدول ضرب برامون شکستن شاخ غول باشه. خواسته ها وآرزوهامون تمومی نداره...

شاید یه روزی بیاد که آرزوهامون رو زندگی کنیم و تا چندسال دیگه دغدغه های الان برامون کوچکترین اهمیتی نداشته باشه ولی هر سنی دغدغه خاص خودش رو داره و آدم نمی تونه راحت از فکرش دربیاد...

نگرانی و دغدغه داشتن نشونه بزرگ شدنه درست برخلاف بچه ها که فارغ از غوغای جهان...

درست میگی آرزو. من هم روزی نیست که به یاد دغدغه هام نیوفتم ولی میگم خوبه مثل بچه ها بعضی وقتا فارغ بشیم از هیاهوی دنیا و فقط تلاش کنیم و حالمون رو خراب نکنیم که وای چرا تا فلان تایم من نرسیدم به بهمان چیز!
بلاگردون بلاگرونه

و یه روزی شدیم وبلاگ نویس :)

و یه روزی شدیم وبلاگ نویسی که یه عالمه دوست وبلاگی داره :)

و یه روزی متوجه شدیم همونقدر که عاشق خوندیم عاشق نوشتن هم هستیم. :)

آرهههه 
اصلا پایه گذاری عشق نوشتن شدنمون از همون موقع کودکی گذاشته شد *_^
فامس

حسرت ، غم ،موندن، نرسیدن، افسوس  واژه هایی هستن که باهم عجیب همراه هستن دست وپا میزنم ولی تهش امیدوارم نجات پیدا کنم و غرق نشم به بی خیالی نرسیدم.

هستیم ولی مسکوت.

نمیگم بی خیال شو. تلاشت رو بکن ولی اگه توی اون زمانی که میخوای نرسیدی بهش، ناامید نشو، خب؟
ربولی حسن کور

سلام 

از روزی که خوا (خواهر) رو خوندیم منتظر بودم یه روز خوی (خویش) را هم بخونیم. اما ظاهرا هنوز هم وقتش نرسیده 

یادم افتاد به حرف مادرم که کلاس اول یه سفر رفته بوده خرمشهر و با صدای بلند تابلو را خونده بوده به خَرمَشَهر (kharmashahr) خوش آمدید!

سلام
بلههه ولی معلم ما همه رو با هم یاد داد!
عزیزم... خدا رحمتشون کنه و روحشون شاد 
ماهور ..

وااای هوپ ! سلام:) تو هم پوپک میخوندی؟!

منم بچه بودم یه چند تا شماره از مجله پوپک رو داشتم-هنوزم دارم- عااااشق مجله پوپک بودم و تا حالا هیچکیو پیدا نکرده بودم که اون زمان ها پوپک بخونه الان که فهمیدم پوپک میخوندی کلی ذوق کردم اونقد که قبل خوندن کامل متن اومدم ذوقمو بهت بگم از این اتفاق خرسند[اشک شوق می ریزد]

سلام :-)
اره ولی نه مرتب، پوپک انگار لاکچری طور بود، مرتب نمیخریدن برام! :-))
بیا این دستمال رو بگیر 
پا ییز

مهره های پشتمون دونه دونه دیده می شد

مامان که کیسه می کشید آی میسوخت

برجستگی های ترقوه مون هم دیده میشد

یادمه یقه ها یک کم که گردش بزرگ بود استخوانم میزد بیرون

حالا چی؟ تو رنج اضافه وزن BMI هستم!

:) 

عه عه! چرا پس؟ من بچه بودم تپل تر بودم الان لاغرتر شدم :-))
Reyhane R .

عه چه جالب منم تا مدتها موقع خوندنش میگفتم (balakhare )

میدونی من الان توی ۳۴ سالگی به این نتیجه رسیدم که دست و پا زدن زیاد برای یه خواسته و هدف و آرزو فقط آدم رو خسته میکنه.باید صبر کنی تا موقعش برسه.گذشت زمان خیلی چیزها رو عوض میکنه.چند سال دیگه شاید ببینی این چیزی که الان اینقد خودت رو براش به آب و آتیش میزدی اونقدرها هم ارزش نداشته و مهم نبوده تو زندگیت.

آفرین مامان موطلایی خانوم! لپ کلام من همین کامنت تو بود
پا ییز

هیچی سن رشدمون تموم شد :)))) 

به سن رشد کاری نداره ها! روند زندگیمون عوض شده 
x

هوپ ! چقدر عجیب !

اختلاف سنی ما زیاد به نظر نمیاد اما چقدر چیزایی زمان تکن بوده که زمان ما نبوده:)) 

 

ایکون من خیلی جوونم :))) ایکون پیر شدی رفت هوپ :)))

جدی کیهان بچه ها نمیخوندین؟ من تا راهنمایی هم خوره اش بودم بعد رهاش کردم! 
بوده زمان تو خواهر، توجه ننمودی بهش!
آیکن اونی که با دستمال بینیشو میگیره
پا ییز

اونم می تونه باشه احتمالا 

ولی به سن رشد هم ربط داره ها!

خب جفتمون رد شده سن رشدمون. من لاغرتر شدم تو تپل تر که!
olduz
یادش بخیر,یاد دبستانم افتادم...
واقعا یادش بخیر
پا ییز

خوب اهدافمو نم فرق داشته لابد

این جمله با نظر تو همسو هست

من وقتی هیکل گرفتم (که البته نفهمیدم) کسی بهم نگفته داری چاق میشی

کما اینکه هنوزم کسی بهم نمیگه 

چون داشتم از پوست و استخونی در می اومدم

غمت نباشه، با کیلوهای اضافی قشنگ تری
مهسا

جوابتون به فامس رو خوندم دلگرم شدم! انقدر که هر کسی میرسه مدام سعی داره بگه بیخیال شو برو رشته ای که نمی خوای، رشته هایی که می خوای ارزششو ندارن :|

اممم... گفتم ناامید نشین ولی تو این شرایط کشور به نظرم بیشتر از دو سال پشت کنکور موندن تلف کردن عمر و انرژی و وقته. منظورم این بود دیدین نمیشه افسرده نشین راه دیگه ای رو امتحان کنین به خودتون اومدین بعد از چند سال شاید دیدین از رویایی که داشتین هم راضیترین
نگار

هوپ جان سلام واقعا شرمنده با مزاحمت های گاه وبیگاه من..

هوپ راستش تا دوهفته پیش بهتر بودم ولی این ماه مشاورم ولم کرد کارش برام غیر قابله درکه..من امسال از نظر روحی از تمام سالهای زندگیم ضعیفترشدم ازبس اتفاق برام افتاد..هوپ بهم یه چیزی بگو که اروم شم هوپ اگه نشد چطور بعدا باخودم کناربیام؟؟هوپ میشه امشب جوابمو بدی ببخشید تروخدا چون تایم نت ام یکم محدوده،،میدونی هرچی به اخرش میرسی تضمین ورضایت از درون ادم کمترمیشه،،هی لازمه یکی به ادم بگه امیدبده که خاهرم کلا اعصابش شده صفر علوم پایه داره همش میگه هررشته ای شد برو دیگه چیزی از ارزش هات کم نمیشه،،راستش خود این جمله انگار داره از ارزش هام کم میکنه..مشاور ایکبیریم هم که نمیدونم باخودش چی فکرکرد که اینکارو کرد ..من شرمندت شدم وهستم همش موج منفی دارم بهت میدم..

سلام نگار جان، والا من اسمم هوپه ولی امید بیخود به کسی نمیتونم بدم که. تو تلاشت رو داری میکنی. سال هاست داری براش زحمت میکشی. الان حقته که جواب این همه زحمت رو بگیری. بدون با این همه استرس و سرزنش خودت فقط زحمت خودت رو به باد میدی. قوی باش. استرست رو مدیریت کن و برو به جنگ کنکور. نشه و نمیتونم نداریم باید بشه و باید بتونی. 
پا ییز

بوووووووووووس غلیظ ضدپروتکلی آبدار تفی اصلا 😅😅😅🧚‍♀️😍🧚‍♀️😍🧚‍♀️

ضدپروتکلی آبدار تفی؟! نه تو رو خدا :-)))))))
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan