- دوشنبه ۶ بهمن ۹۹
- ۱۳:۱۷
اولش دیدم دمبل و توپ لازمه، گفتم صبر کن روز مادر براش می گیری. بعد یهو درد کمر و گردنش تشدید شد و رفت کلینیک طب فیزیکی. دمبل رو پدرجان خرید تا توی خونه هم حرکاتی که آقای دکتر گفته رو انجام بده.
تصمیم گرفتم برم سراغ پلن B: آلبوم عکس.
یادم نمیاد مناسبتی باشه و خانوادگی عکس گرفته باشیم و مادرجان شکوه، بعد دیدن عکس ها نگه: چه فایده؟ تو آلبوم نیستن که بمونن. توی گوشی به درد نمی خوره.
این شد که با همکاری خواهر و برادرم عکسای گوشیمون رو زیر و رو کردیم و هر چی عکس خانوادگی قشنگ داشتیم، انتخاب و ادیت کردیم تا بذاریم توی یه آلبوم مثل اون مدل قدیمی ها و هدیه بدیم بهش.
ساعتی قبل فایل عکس ها رو به عکاسی دادم و گفت شب بیا ببر. هی با ذوق به آلبوم سبزی که توی دست هامه نگاه می کنم و استرس دارم مثل همیشه انقدر دل کوچیک باشم که نتونم یک هفته دیگه صبر کنم و همین امشب بهش کادو رو بدم!
بعد این همه ایده هدیه مادرانه دارم و باز عزا گرفتم برای روز پدر چکار کنم؟! :-/
**عنوان از کیوان شاهبداغی
- ۳۵۷