- شنبه ۲۶ بهمن ۹۸
- ۲۳:۵۶
هندزفری در گوش سرم رو به شیشه تکیه داده بودم که صدام زد: من واسه هدیه روز مادر ازت تشکر نکردم، کردم؟
سرم رو بلند کردم. دکمه میوت رو زدم و لبخند زدم.
صورتم رو بوسید: همون یه جلسه رو فقط تو حساب کن، پول جلسات بعدی رو باید بگیری ازم.
-برای بار هزارم عمراااا اگه بگیرم. قابلتو نداره. دیدی هی می گفتی نمیام و دوست ندارم و منو چه به ماساژ؟ دیدی چقدرررر خوب بود؟
دستم رو گرفت و گفت: آخه تو با این دستات کار کنی خرج کنی واسه من؟
-اووووه مگه چیکار کردم حالا؟ سالی یه باره.
پشت دستم رو بوسید: قربون این دستات بشم.
سریع دستم رو کشیدم کنار: این چه کاریه آخه؟ وظیفمه.
هندزفری رو چپوندم توی گوشم و صدای آهنگ رو زیاد کردم. سرم رو دوباره به شیشه ماشین تکیه دادم. بغض کردم. این فکر توی ذهنم می رفت و میومد: تا حالا شده که دست مامانت رو ببوسی؟ اون هم با وجود این همه زحمتی که برات کشیده! چرا توی نشون دادن احساساتت انقدر خساست داری؟ هوم؟
* عنوان دل از رضا بهرام
- ۳۹۸