- سه شنبه ۲۷ مهر ۰۰
- ۱۰:۲۰
اگه واسه تست دستگاه آرویجی مطب ( عکسبرداری دیجیتال ) و یاددادنش به نرسم، از دندونهای جلویی فک پایینم عکس نگرفته بودم و با چشمهام ندیده بودم که سالم سالمن، باورم نمیشد این درد و حساسیت شدید بیدلیل باشه. البته علتش رو حدس زدم و وقتی فردای اون روز هیچ اثری از درد نبود، فهمیدم اتوبانگردی پاییزه توی هوای سرد آخر شب و دادن شیشهها پایین و با جیغ همخونی کردن با آهنگها، کار دستم داده.
چرا خوشحال بودیم؟ چون بعد از دو هفته از شروع به کارم، بالاخره یک فرد غریبه از راه رسیده بود و معاینهاش کرده بودم.
رفقا. میدونم نبودم، نمیدونم این رو بنویسم دوباره کی بیام، ولی فقط دعا کنین روانم بیشتر از این زیربار استرس، به فنا نره. ساعت حضورم توی خونه شده فقط در حد وعدههای غذایی و خواب شب. باید دو شیفت و هر روز هفته، کار کنم که چکها و قرضم رو بدم.
الان تقریبا حوصله هیچکس جز خواهرم رو ندارم. پس حق بدین از اینجا هم غیب بشم و به زور هفتهای یکی دو تا پست توی پیجم بذارم.
هدفی که ازش حرف زده بودم همین بود: زدن مطب شخصی خودم با تمام امکانات و موادی که توی این چند سال دوست داشتم باهاشون واسه مردم کار کنم، ولی کلینیکها نداشتن. درسته یکی از تجهیزات گرونی که دو سال قبل، پیشخرید کرده بودم رو هنوز بهم نرسوندن و عامل اصلی حرص این روزهام فهمیدن ورشکستگی کارخونهشونه ولی من بالاخره موفق شدم. هیچوقت فکر نمیکردم قبل از سی سالگی این ریسک رو بکنم، ولی دل به دریا زدم و شد. امیدوارم هیچوقت پشیمون نشم.
واسه فردا نوبت آرایشگاه گرفتم که بعد از مدتها به موهام برسم. فکر کنم حالم رو بهتر کنه. شما چه خبر؟
* عنوان از سیروان و زانیار خسروی
- ۴۰۳