با شما که رودربایستی ندارم از ما خانومای دندونپزشک، سر و همسر خوب و به درد بخور درنمیاد برای کسی!
کمر درد و گردن درد و مچ درد و انگشتِ اشاره درد ( بخاطر اندوی زیاد!) که داریم. رفتنمون به کلینیک با خودمونه اما برگشتن به خونه با خدا. وقتی هم برگشتیم فقط میخوایم کمرمون برسه به زمین و غش کنیم از خستگی. مورد داشتیم طرف داشته حرف میزده باهاش، ولی دختره خوابش برده بوده. فکر مهاجرت هم از سرت باید بیرون کنی انقدر که مهاجرت و تبدیل (؟) مدرکمون سخته.
از طرفی روزی n تا سرِ مردهای پیر و جوون هم که در آغوش می گیریم. اگه کشیدن و جراحیمون خوب باشه روحیه ی جلّادطور هم داریم.
شما از یه زن حتی اگه روحیه اش خشن باشه، لااقل لطافت و خوشگلی دست هاش رو انتظار داری دیگه؟ اونم نداریم ما! ناخن هامون یکی بود یکی نبوده! دست هامونم از بس دستکش دست کردیم چروکه!
گفته بودم از ترس خون و بزاق مریض که تو چشم و ابرو و موهامون می پاشه، مقنعمون رو می کشیم تا روی ابروهامون؟ تصور کنین یکی حس خفگی بهش دست بده و مقنعش رو بذاره سر جاش بمونه، شما دوست دارین توی موهاش دست بکشین و نوازش و این قرتی بازیا کنین موهاشو؟ نه دیگه! حتی ممکنه از استرس مریض هاش تا صبح بی خواب بشه و خوابتون هم به هم بریزه!
حالا مثلا ازدواج کردی باهاش و به خیال خودت سلامت دندونات تا آخر عمر تضمین شد. آیا چیزی در مورد "سندرم کار برای آشنا" شنیدی؟! باز هم مورد داشتیم اومده برای شوهرش ترمیم ساده انجام بده، دو هفته بعد رسیده به عصب، اومده عصب کشی کنه فایل توی کانال شکسته، آخرم کشیده دندونو انداخته اونور! گیریم به این سندرم یک در هزار دچار نشدی، طاقت شنیدن اینکه مسواک بزن، نخ بکش، دهنت بو میده، اون شکلات رو نخور، انقدر نوشابه نخور، اون سوهان برای دندونت ضرر داره رو داری؟
تحمل ادا و اطوار همیشگی اینکه اولین چیزی که توی هر فرد به چشمش میاد، دندون هاشه و مخت رو با حرف هایی ازین قبیل که دندون های طرف پوسیده است، دیاستم داره، رنگش فلانه، کامپوزیتش زشته و غیره داری؟!
اگه داری بسم الله، من هشدارمو دادم.