جدال با مورفی!

  • ۰۰:۵۶

اکثرا توی ماشین محض تنوع رادیو آوا گوشی می کنم. نمی دونم حکمتش چیه که تا وقتی توی ماشین ام، همش آهنگ های طولانی فولکلور ( لری، گیلکی، ترکی و ... ) که یک کلمه اش رو هم متوجه نمی شم، پخش میشه ولی وقتی آهنگهای نوستالژیک قدیمی، سنتی حال خوب کن و ترانه ی جدید که مورد علاقه ی من هستن، می خوان پخش بشن به مقصدم رسیدم و باید از ماشین پیاده شم؟! 

  امشب وقتی می خواست الهه ناز رو بذاره و نزدیک خونه بودیم، از مامان خواستم رسیدیم بره بالا چون تصمیم داشتم بمونم توی پارکینگ و به آهنگ مورد علاقه ام گوش بدم، چه معنی داره انقدر قوانین مورفی روی من پیاده بشه آخه؟! مثلا جوری که من تنبل جرئت ندارم ماشینم رو بشورم؛ چون مطمئنم فردای اون روز دقیقا همون زمانی که من بیرونم، بارون سیل آسا میاد و وقتی ماشین رو زیر یک سقف رسوندم، آسمون خشک خشک میشه! مادر جان شکوه که قشنگ اعتقاد پیدا کرده و میگه: مهربون باش! حالا تو بشور ماشینت رو، این وسط یه بارونی هم بیاد که اشکال نداره، ثواب کردی!

 خلاصه که داشتم می گفتم تو پارکینگ موندم، جاتون خالی بعدش هم یک آهنگ خوشگل از استاد محمد نوری پخش کرد و کلی حالم رو خوب تر کرد، برای مورفی هم خط و نشون کشیدم که از این به بعد وضع همینه، می مونم تو پارکینگ و آهنگم رو گوش میدم، تو هم هر چقدر دوست داری لجبازی کن! 


+ قسمتی از متن درسم که برام عجیب و ناراحت کننده بود: در اختلال هایپوفسفاتازیا، فرد وفتی دستش را در دهانش کند، دندان خارج می شود؛ حتی با ضربه ی خفیف هم دندان می افتد...

+ میشه دعا لطفا؟! ؛)

  • ۴۶۳

می دونم سال دیگه دل تنگ این لحظات میشم...

  • ۲۲:۵۸
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۴۹۴

Camel's teeth

  • ۱۲:۰۶


(من در حال گذر از یکی از راهروهای دانشکده)

- اصن نمی دونین دندونام چه شکلی بودهااا! شتری بود!

( می ایستم و به چهره ی ظریف پیرزن ساده دل که داره با آب و تاب برای بقیه بیمارها خاطره تعریف میکنه، نگاه میکنم...)

- بعد اومدم اینجا، دانشجوئه نتونست دندون شتریم رو بکشه، هی زوور زد نتونس.. هی زور زد نتونس! 

( لب شتری رو شنیده بودیم ولی دندون شتری رو نه!

 در حالی که میخندم از کادر خارج میشم!)

  • ۳۱۴

و روزی ک تمامی نداشت...

  • ۱۸:۰۴

اکثر روزایی که ظهر میام خونه، مامانم می پرسه: چنتا مریض داشتی امروز؟ 

هر بار میگم: یکی مامان! 

بعد میگه: یکی فقط؟

 منم جواب میدم: همون یکیم کلی کار داشت یا همون یکیم به زور گیرم اومد!

ولی دیروز روز خیلی شلوغی بود، منی که هفته پیش انقدر بیمار جراحی کم بود که اصلا بهم نرسید، دو تا بیمار داشتم با کلی دندون واسه کشیدن و بخیه! اول صبح یه مریض گرفتم که به طرز عجیبی صورتش کشیده بود و با ریشی که روی چونه اش گذاشته بود، کشیدگیش بیشتر توی چشم بود؛ جای دشمنتون خالی، وقتی دهانش رو باز کرد، جلوی خودم رو گرفتم که اخم نکنم و پس نیوفتم... از بس که بوی بد مواد می داد دهانش... حتی با دو تا ماسک هم بوی دهانش استشمام می شد، اینجور وقت هاست که به خودم غر می زنم: اینم رشته است که انتخاب کردی؟!

  • ۵۹۰

پراکنده نوشت دانشجویی

  • ۱۱:۵۶

1. امروز روز دانشجوئه... روزتون مبارک دانشجوهای عزیز!         ان شاالله کنکوریام دانشجو بشن و ببینن دانشگاه خبری نیست، ما که تسلیت میگیم به هم :))

 اتفاق خاصی از طرف دانشکده طبق معمول نیافتاد... نه شیرینی، نه هدیه ای! باز هم گلی به جمال سالهای دانش آموزیمون که روزمون بیشتر ارج و قرب داشت، یه خط کش و جامدادی یا شال زشت لااقل بهمون میدادن! ولی با این وجود امیدوارم آخرین 'روز دانشجو' ی عمرم نباشه، ان شاالله دستیاری و اینا در پیش باشه! بگو ان شاالله ؛)


2. کی حقوق دوزاریه ما رو میدن پس؟! حالا نمیخوام حرف از تفاوت حقوق مجرد و متاهلامون بگم و آه بکشم :))) ولی خب میخواستم بگم که: مسئولین! روزمون رو که تبریک نگفتین، ولی مال دانشجو خوردن نداره، برای ریال ریالش برنامه ریختیم ما! دیگه هرجور میدونین :(


3. من برای آشنا کار کردم ولی شما این خبط رو مرتکب نشین :|

 خاله رو که یادتونه؟! حالا نمیخوام وارد جزئیاتش بشم دوباره، ولی همین قدر بدونین که دندون رو کامل درآوردم و همون موقع نشون دادم به مریض حساسم، که سالم دراومده ولی ایشون توی خونه،  با ناخن گشت و گذار کرده توی جای خالی دندونش و بعد زنگ زد که ریشه شکسته باقی گذاشتی، تا عکس نگرفتن از فکش و استاد تایید نکرد مطمئن نشد که چیزی توی فکش نیست... و الان دوباره زنگ زد و با علائمی که گفت، فهمیدم dry socket(حفره خشک) شده :| خب عزیزجان زدی لخته رو پوکوندی با این کارت، میخوای درای ساکت نشی؟


4. چقدر درس خوندن بعد از حدود 5 ماه سخته خدایی... تو این چند ماه، کلی خوش گذرونی کردم و 5-6 تا مسافرت و تفریح و کلاس ورزشی و ...  که باعث شده با چسب دوقلو خودمو بچسبونم به زمین تا درس بخونم! و مایه ی تعجب همه اهل منزل هم شدم که مگه هوپ درس هم میخونه؟! :)))


  • ۴۷۸

پای منبر استاد می نشینیم...

  • ۱۶:۱۰

  بیماری داشتم که از درد مبهمی در فک پایینش شکایت داشت، همکاران تمام دندون هایی که می تونست عامل این درد باشه رو درمان کردن ولی باز هم دردش آروم نمی شد، درمان رو رها کرد... چند ماه بعد در ناحیه انتهای فکش برآمدگی احساس کرد، بیوپسی اینسیژنال کردم و نمونه رو فرستادم پاتولوژی... جواب آدنوئید سیستیک کارسینوما بود... یه بدخیمی بی رحم! که خیلی مایله به دست اندازی به بافت های دیگه و متاستاز... چند روز پیش، بیوپسی اکسیژنالش کردم... برای بررسی دوباره فرستادم پاتولوژی... بیمار از رشته های پیراپزشکیه... بیچاره هنوز امید داره که بدخیمی نباشه... چند روز دیگه نوبت جراحی برای برداشت بقیه بافت سرطانی داره ولی هنوز امیدوارانه خیره میشه به دهانم که کوچکترین کلمه ای از بی خطر بودن بیماریش بگم...

خلاصه کنم، میخوام بگم که زندگی همینه، همین الانی که شما اینجا نشستین کلی ویروس توی اعصابتون دارن تلاش میکنن برسن به گانگلیون ها و سیستم اعصاب مرکزیتون... ویروس هایی که میتونن جهش های سرطان زا ایجاد کنن یا برعکس قوی تر بکنن شما رو... از فردای خودتون که خبر ندارین! دارین؟

پس بیخودی استرس نکشین، اگه غم و ناراحتی اومد سراغتون به خودتون یادآوری کنین که فقط یک بار زندگی میکنین و سعی کنین به بهترین و مفیدترین نحو ممکن، زندگی کنین! غم و ناراحتی و استرس سمه برای بدن... قوی باشین...


+ بخش هایی از زیارت امین الله که خیلی دوستشون دارم (معنیش واضحه پس نمی نویسم!)

اللهم فاجعل نفسی مطمئنته بقدرک ، راضیه بقضائک ... 

محبوبه فی ارضک و سمائک ، صابره علی نزول بلائک...


  • ۳۵۷

حس خوبی بود!

  • ۲۳:۲۱

می دونین؟ بیمار پروتز پارسیل1 خیلی کمه، یعنی مردم معمولا ترجیح میدن که همه ی دندوناشون رو بکشن و دنچر کامل2 بذارن؛ تا اینکه دنچر پارسیل بذارن و چند سال بعد مجبور بشن بخاطر پوسیدگی دندون های پایه یا سایر دندون های باقی مونده، دنچر رو عوض و دنچر کامل بذارن. در صورتی که اگر به دندون های باقی مونده شون خوب رسیدگی کنن و هر شب دنچرشون رو از دهانشون در بیارن و تمیز کنن، خیلی درمان بهتریه نسبت به کامل. هرچند برای این بیماران بهترین درمان ایمپلنت و اووردنچره3

خب مثل اینکه خیلی بحث تخصصی شد... بگذریم! 

  • ۷۸۰

باغی که دیگه تا گلو، تو پاییزه...

  • ۲۰:۰۱

مریض، که خانمی حدودا بالای 50 سال بود رو روی یونیت خوابوندم و استاد رو صدا زدم تا دندونش رو معاینه کنه و اجازه کار بهم بده.

  • ۷۲۳

مرد بودن یا زن بودن؟! مسئله این است!

  • ۱۶:۲۹

همین ده پانزده روز پیش بود که به پژال گفتم بیمار زن و مرد فرقی ندارند و تا به حال بیماری نداشتم که بخواد حتما دانشجوی پسر براش کار کنه که...

  • ۱۴۴۱

بنگاه خیریه!

  • ۰۹:۰۶

' تصمیم گرفتیم تا پایان درست، شوهرت بدیم! '

الان من چی بگم که جرئت ندارم برم توی بخش فلان، دنبال استاد پایان نامه ام؟!

از منشی های مختلفش تا آقای فلانی که مسئول خدماتیشه، من رو میکشن کنار و مورد معرفی میکنن بهم :| 

خب آدم معذب میشه، بعد بهونه پیدا می کنه و دیگه سراغ استادش نمیره، بعد پایان نامه اش روی دستش باد میکنه! 

+ دوشنبه اول ماه قمری و طرح ختم سوره واقعه...

  • ۷۷۱
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan