- دوشنبه ۲۴ آبان ۹۵
- ۲۰:۰۱
مریض، که خانمی حدودا بالای 50 سال بود رو روی یونیت خوابوندم و استاد رو صدا زدم تا دندونش رو معاینه کنه و اجازه کار بهم بده.
- ۷۴۴
مریض، که خانمی حدودا بالای 50 سال بود رو روی یونیت خوابوندم و استاد رو صدا زدم تا دندونش رو معاینه کنه و اجازه کار بهم بده.
همین ده پانزده روز پیش بود که به پژال گفتم بیمار زن و مرد فرقی ندارند و تا به حال بیماری نداشتم که بخواد حتما دانشجوی پسر براش کار کنه که...
- خانوم اسم بچتون چیه ؟
- صبحانه کریمی .
چرخش 180 درجه ی سر ، گشاد شدن چشم و تحلیل اسم در ذهن!
مگه صبحانه هم اسمه ؟!
بعد از بالا و پایین کردن اسامی توی ذهن ، ان شاالله که منظورش ' سبحان کریمی' بوده :|
+ یحتمل یه مکث نا به جا در ادا کردن اسم بوده فقط !
عاقله مردی 60 ساله بود ، دبیر اسبق زبان و دیابتیک ...
از پشت گوشش شروع کردم به لمس تا جلوی گوش و بعد زیر چانه اش ، سرش رو کج کردم و یک بار به صورت ملایم و بار دیگر محکم تر ، گردنش رو لمس کردم و بعد به صورت همزمان بالای ترقوه اش رو ...
نرمال بود ، مشکلی نبود ...
- دخترم ، همیشه انقدر دست هات گرمه ؟!
تعجب کردم : نه همیشه ولی خب ، اممم ... بله فکر می کنم این طور باشه !
- من حرارت دست هات رو احساس کردم دخترم ، جسارتا انرژی بالایی داره دست هات ، می دونی یعنی چی ؟
در حالی که به دست هام که دو لایه دستکش دارند ، نگاه می کردم : نه
- یعنی دست هات به مردم آرامش و انرژی و التیام میده ، شاید مسخره ام کنی و قبول نداشته باشی مثل بقیه هم نسل هات ، ولی متقابلا انرژی های منفی و مریضی های بقیه رو راحت جذب می کنی و زود به زود مریض میشی !
دست هام را بالا آوردم و دقیق تر نگاهشون کردم ...
- بهش میگن انرژی درمانی ! احتمالا توی ذهنت بهم بخندی ولی یه توصیه هم بهت دارم روزی چند بار دست هات رو بکن توی یه کیسه نمک ، انرژی های منفی مردم رو این طوری از خودت دور کن ...
سعی کردم چشم های گرد شده از تعجبم رو به حالت عادی دربیارم : ا ... خب ... من نمی دونم چی بگم !
- ببخش سرت رو درد آوردم ...
در حالیکه با احتیاط و ترس ، دوباره دستم رو نزدیک صورتش می بردم : خواهش می کنم .