- جمعه ۲۷ فروردين ۰۰
- ۱۳:۲۸
پرومتیم- نمی دونم من با توجه به تجارب طرحم، زیادی قاطع رفتار می کنم یا بقیه خانم دکترای کلینیک نمی دونن چطور باید برخورد کنن. دو مورد داد و بیداد الکی آقایونِ همراهِ همسر/دوست دخترهاشون که چرا نوبتش دیر شده؟ چرا فلان طور شده؟ پیش اومد با دکترای مختلف و من در ابتدای ماجرا سرم به کار و بیمار خودم بود و دخالت نمیکردم، ولی بعد که می دیدم با وجود صحبت های منطقی و مظلومانه دکترها، صدای مردها داره بلندتر میشه پا می شدم و با دو تا جمله که: چه خبره بالا سر مریض من؟ ماسکتون کو؟ و پای قانون و پلیس و شکایت پیش کشیدن، باعث میشدم مردها با حرص برن و خانم دکترها ازم تشکر کنن.
ساماریم- به دخترک گفتم: خاله کی مسواک میزنی؟
گفت: شبا
گفتم: صبح ها چی پس؟
گفت: میخوام بزنم ها ولی کلاس آنلاینم شروع میشه دیرم میشه.
گفتم: آفرین دختر زرنگم! ولی از این به بعد ٥ دقیقه زودتر بیدار شو مسواک بزن.
گفت: چشم.
یوروپیم- به خانومه گفتم که نمیتونه کامپوزیت ونیر کنه چون دندون های فک بالا و پایینش رو نوک به نوک می بنده و کامپوزیت ها لب پَر میشن. هر جایی هم گفت واست کار می کنم قبول نکن.
گفت: خانم دکتر پسرداییم رفته یه جا واسش ونیر کامپوزیت گذاشتن ٥ ضلعی. انقدر خوشگل شده.
چشم هام به قدری گرد شد که زن زیر خنده زد: نه نه! ٦ ضلعی شده دندون هاش. باور کنین خیلی شیک شده.
زبونم بند اومد بود. بالاخره تونستم بگم: میشه عکسش رو بگین بفرسته و بیارین من ببینم؟
گادولینیم- پسرک شش ساله اولین بچه ی بدقلقی بود که در برابر وسوسه ی فشار دادن دکمه پوآر آب و هوا یا همون تفنگ آب پاش مقاومت کرد و گفت که نمیخواد! کل زمان عصب کشیش هم غر زد، هرچند اجازه می داد براش کار کنم. یه جا جوراب کفشدوزکی هامو نشونش دادم، پوکرفیس و با افسوسی در نگاه بهم خیره شد. مامانش که کل کار بالا سرمون بود و به زور قانعش کرده بودم حرف نزنه و در روند درمان دخالت نکنه، وقتی کار دندون هاش تموم شد با ذوق گفت: فردا خواهر ٤ سالشو میارم!
چهره خسته من دیدن داشت. ولی باز هم اشتباه می کردم. دخترک همون اول کار گفت: خاله ببینم جوراباتو، داداشم گفته جوراب تا به تا پوشیدی!خداروشکر که عوضشون نکرده بودم هرچند پشیمون شدم که چرا جوراب پفک نمکی های جدیدمو نپوشیدم! درسته خواهرش خیلی خیلی بهتر بود و واسش به راحتی کار کردم ولی دقیقا مثل داداشش دست به پوآر نزد.
تربیم- متاسفانه هول شدم و بدلیل نداشتن موضوع مشترک صحبت به هم مدرسه ای سابقم که یهویی توی کلینیک من رو شناخت ولی من نه، سه بار گفتم: با اینکه اینستاتو دارم، ولی از بس عکس شوهر و بچت رو میذاری ولی عکسی از خودت نیست، تشخیصت ندادم!
کاش لال شی هوپ بعضی وقتا. چی فکر می کنه با خودش آخه؟ به تو چه زندگی مردم. حالا فکر می کنه حسودیم شده و تیکه و کنایه زدم بهش.
دیسپروزیم- زن زیبای افغان رو شیفت قبل از عید ویزیت کردم و گفتم دندون قدامیت باید حتما پست و کور و نهایتا روکش بشه ولی الان لابراتوارها اصلا کار جدید قبول نمی کنن برو بعد از تعطیلات بیا. اومد ترمیم قبلی رو برداشتم و به سختی راه کانال عصب کشی شده اش رو باز کردم. بعد از اتمام قالبگیری،متوجه شدم اسمش "کَمَرگل" ه. گفتم: چه قشنگ. معنیش چی میشه؟
گفت: یعنی کمرِ گل!
گفتم: آها.
هولیمم- با ذوق و ساکشن به دست به دخترک ٥-٦ ساله گفتم: خاله میدونی اسم این وسیله آقای تشنه است؟
دماغشو چین داد و گفت: ولی اسمش ساکشنه خاله
خدا واسه دشمنتون اینطور ضایع شدنی نخواد رفقا! گویا مادرش بهش یاد داده بود...
اربیم- پسر بیست و اندی ساله بود و بسیار رعنا! متوجه شدم با پیشبند پلاستیکی که واسش بسته شده، خیلی درگیره و سعی می کنه آستین های تیشرت مشکیش رو ببره زیر پیشبند ولی به خاطر چهارشونه بودنش باز هم قسمت هایی بیرون می مونه. گفت: بزرگتر ندارین؟ گفتم: روکش یونیت هست میخواین؟ گفت: نه! گفتم: اتفاق خاصی واستون نمیوفته نهایت نهایت یکم خیس میشین. در حال کلنجار دوباره با پیشبند گفت: نه آخه تیشرتم.
فهمیدم که می ترسه از کثیف شدن تیشرت و خیالشو راحت کردم حواسم هست!
تولیم- خورده بود زمین و مامانش می گفت نه میذاره عکس بگیرم واست بفرستم نه میاد ببریمش کلینیک نزدیک خونمون ویزیت بشه. تصمیم گرفتم وُیس بدم و خیلی جدی ترسوندمش. پنج دقیقه بعد مامانش پیام داد داره لباس می پوشه که بریم و ساعتی بعد گفت که دندون هاش آسیب ندیدن خداروشکر.
ایتربیم- حالا ما هر چقدر بگیم قبل از تصمیم برای بارداری وضعیت دندون هاتون رو چک کنین، زنهای باردار میان با درد شدیدی که هفته ها تحمل کردن و دیگه طاقتشون تموم شده. اونم توی این اوضاع وحشتناک. دختر بیست ساله، پنج ماه و نیمش بود. به قدری التهاب دندونش شدید بود که هیچ جوری بی حس نمیشد. مرحله به مرحله بی حسی رو عمیق کردم و در میون ناله هاش با پالپکتومی و ترمیم موقت راهیش کردم. البته که از خودش و شوهرش تعهد گرفتیم که حتما بعد از اتمام بارداریش برای ادامه کارش بیاد.
لوتتیم- اوضاع کرونا پیک زده و تقریبا هر کسی که میاد دندونپزشکی از درد بی طاقت شده و همه از دم عصب کشی دندون های خلفی هستن. زن حدودا چهل ساله بود. همون اول کار که عکسش رو دیدم بهش گفتم: دندون سختی داری، ریشه های باریک و کلسیفیه. باید صبور باشی.
به سختی مسیر کانال رو باز کردم و مرحله اول کارش رو تموم. وقتی پاشد زد زیر گریه. شدیداً و ادامه دار. ترسیدم. گفت: خیلی درد داشتم حین کار.
حس جلاد بهم دست داد. ولی خب واقعا اینطور مواقعی که التهاب دندون شدید باشه، تا وقتی دو سه شماره فایل ( سوزن های رنگی عصب کشی) وارد کانال ها نشه، درد نمی خوابه و باید بیمار کمی طاقت بیاره تا دردش رو کم کنیم و البته که طاقت افراد با هم فرق داره.
هافنیم- پیرمرد نود و شش ساله، لباس مخصوص قومشون رو پوشیده بود و دو تا از نوه های جوونش همراهیش می کردن. دندون درد داشت. وقتی روی یونیت خوابوندنش و ماسکش رو درآورد، زد زیر سرفه. با استرس به نوه هاش نگاه کردیم. گفتن: نه چیزیش نیست، بخاطر سیگاره. بیمار یونیت کناری رو فرستادم بره نزدیک پنجره بشینه و ماسک بزنه. همه در و پنجره ها رو باز کردیم و سریع معاینه کردم و بعد از بی حسی دندون لق خلفیش رو کشیدم و گفتم ببرینش بیرون، ولی یک ربعی بشینین تا مطمئن شم حالش خوبه و بعد برین خونه.
(البته که همون طور که می دونین ما تنها قشری هستیم که به افراد میگیم ماسکت رو دربیار و میریم توی حلق افراد، ولی هنوز واکسن نزدیم و امیدی هم نداریم توی این بلبشوی پارتی بازی که خبرهاش از گوشه کنار بهمون میرسه و حتی کارمندای شهرداری نسبت به ما اولویت دارن، حالا حالاها بهمون واکسن برسه.)
بی خیال. وقتی پیرمرد و همراهانش رفتن، پذیرش اومد و گفت: شانس بیاری خانم دکتر که پیرمرده کرونا نداشته باشه و چیزیش نشه. نه واسه خاطر خودمون ها! واسه خاطر اینکه معلوم بود بزرگ خاندانه و روش تعصب دارن. فلان دکتر تعریف میکرد دوستش توی یکی از استان ها (اسمش رو نمیارم!) طرحی بوده و چند تا دندون از مردی کشیده و توصیه اکید کرده که سیگار نکشه برای چند روز. ولی مرد برعکس رفته خونه و انقدر تریاک مصرف کرده که اُوردوز کرده و فوت شده. بلایی سر اون دکتر آوردن و تهدید که تو کشتیش و می کشیمت و دیه ات رو می دیم که بیچاره رو انتقالش دادن به استان دیگه ای و گفتن دیگه اینجا کلاهت هم افتاد برنگرد!
واقعا قیافه من دیدن داشت در اون لحظه. از اون روز هر شب واسه سلامت پیرمرد دعا میکنم. شما هم دعا کنین لدفن.
تانتال- مرد جوان مو و ریش مشکی، چهره عبوسی داشت. در حال اندوی دندونش بودم که گوشیش زنگ خورد و از جیبش درآورد و دیدم روی گارد گوشیش عکس شخصیت کارتونی کاملا شبیه به خودش چاپ شده.
تنگستن- دو تا از تارهای موهام سفید شد تا به پسرک کلاس پنجمی که وحشت زده گریه می کرد، بقبولونم که اگه احیاناً آب دهانش رو حین اندو قورت داد، قلبش سوراخ نمیشه و نباید هی وسط کار بشینه تف کنه. اول کار هم که بهش گفتم: چرا انقدر دندون هات خرابه مگه مسواک نمی زنی؟
گفت: نه خمیردندون زدم که دندون هام خراب شدن، با نمک می شورم.
والدینش رو صدا کردم. مسن بودن. گفتم: چرا انقد بچتون رو ترسوندین؟
پدرش گفت: می ترسید بیاد دندونپزشکی بهش گفتم این آب عفونت دندونت رو که قورت میدی، واسه قلبت بده.
گفتم: اشتباه کردین. مگه ناراحتی قلبی داره؟ بچه به قدری ترسیده که بدنش یخ کرده و می لرزه. حرف من رو گوش نمیده. بعد کی بهش گفته مسواک نزن؟
مادرش گفت: از وقتی شروع کرد به مسواک دندون هاش خراب شد.
گفتم: خیلی نظرتون اشتباهه. تمام دندون هاش رو درست می کنین و خمیردندون فلورایددار با ضمانت من مصرف کنه، هر چی شد پای من.
ولی فکر کردین پسرک قانع شد؟ نه. ساعت دوازده که روی یونیت خوابید، بینش واسه اینکه ببینه واسه قلب مشکلی ایجاد نمیشه و من واقعا اونقدرها ترسناک و قاتل نیستم، یکی از نرس ها رو خوابوندم تا دندونش رو ترمیم کنم. بدتر وحشت کرد و داد زد: واسه چی بخاطر اذیت من این بدبختو شکنجه می کنی؟ ولش کن ولش کن!
ولی کم کم متوجه شد که حال نرس خوبه و قانع شد بخوابه. ساعت دو بالاخره کارش تموم شد. گویی تریلی هجده چرخ از روی بدن و اعصاب من رد شده بود.
کاش کاش کاش والدین ترس ها و باورهای غلطشون رو به بچه تزریق نمی کردن.
- ۵۲۶