- سه شنبه ۱۳ آبان ۹۹
- ۱۹:۳۰
آفتابگردان: منشی مطب که یه دختر فوق شیطونه، دو سال ازم کوچیکتره و طبیعتا اون هم دهه هفتادی محسوب میشه. اون روز میگفت که در عینحالی که شیطنت داری، خیلی خانوموار رفتار می کنی و اصلا رفتارت به دهه هفتادیها نمیخوره! من هم برای اینکه ثابت کنم حرفش درسته، وقتی گفت: خانم صاحبخونهات ازم خواستگاری کرده، ولی روم نشد جواب درستی بهش بدم! بعد از اتمام کارم رفتم دم واحد صابخونه و در رو زدم و گفتم: صداتون وقتی داشتین خواستگاری میکردین از منشیم میومد داخل اتاقم. روش نشد شماره بده. این شماره پدرشه. خواستین با پدرش صحبت کنین.
فقط واس من زبون داره!
راه شیری: دختربچه سراپا صورتیپوش بود. به محض خوابیدن گفت: مامانم گفته واسم روکش صورتی میذارین، آره؟ شاکیطور به مامانش نگاه کردم و گفتم: نه صورتی نداریم. نقرهایِ براقِ ستارهای داریم. میخوای؟
میخواست!
سیهچشم:دخترِ جوون با نامزدش اومده بود. حالت صورتش نشون میداد که درد شدیدی داره. به دندون قدامی دردناکش نگاه کردم. توی عکس opgای که آورده بود، چیز خاصی مشخص نبود. ترمیم قدیمی بدون پوسیدگی و حساسیت مختصری به سرما داشت ولی شدیدا به دق و لمس حساس بود. گفتم مشکل از ریشه دندونه. عکس پری اپیکال گرفتیم و دیدم بله! شکستگی ریشه. ازش تاریخچه گرفتم تا متوجه بشم کِی ضربه خورده ولی چیزی به خاطر نمیآورد. از دوست متخصص ریشهام پرسیدم. گفت: الکی میگه. کتک خورده.
ارجاع دادمش به دانشکده و بخش اندو.
آندرومدا: دوستِ اول دبیرستانم با استرس پیام داد که: هوپ! امروز وقتی داشتم به دخترم غذا میدادم، یه استخون توی کامش لمس کردم. واااای چیکار کنم؟ وااای جراحی باید بشه؟ واااای بیحسی بهش میزنن؟! فقط 13ماهشه...
از من اصرار که چیزی نیست و از اون انکار که مطمئنم استخون وسط کامشه! دخترک سرتقش هم اجازه نمیداد عکس بگیره و برام بفرسته. با بیست سوالی فهمیدم که اون جسم سفت وسط کامش نیست و با دندون d که به تازگی داره درمیاد (چهارمین دندون شیری از خط وسط)، 7-8 میل فاصله داره. بهش اطمینان دادم بخشی از دندونه و شکل دندون آسیاب شیری فرق داره با قدامیها. کمی آروم شد.
فردا صبح دیدم که پیام داده: بالاخره تونستم عکس بگیرم.
خودش بود. کاسپِ پالاتالِ دندونِ دی!
بچه قورباغه (کمی تا قسمتی تخصصی دندونی!): پسرک تپل و بامزه ده ساله رو پارسال معاینه و دندون های قدامیش رو ترمیم کرده بودم و برای روتکانال دندون چهارمش که توی اون سن به محض رویش به عصب رسیده بود و اپکسش (ته ریشه)هنوز تکمیل نشده بود، به متخصص ارجاع داده بودم. انقدر میترسید که دستدست کرد و نرفت تا کرونا اومد و اخیرا بالاخره دوباره دیدمش. مامانش گفت: عصبکشی شد. ترمیمش دست خودتون رو میبوسه.
به دندون کفبُرشده خیره شدم. باید چطوری بدون پست و کور و روکش حداقل تا 18 سالگی نگهش میداشتم؟! زنگ زدم به یکی از اساتیدم و طبق نظرش تصمیم گرفتم با دو تا پین در دو تا کانالش، کامپوزیت بیلداپش کنم. جلسه اولم به کنترل خونریزی ناشی از برداشت مختصر لثه مزیال و دیستال گذشت. جلسه بعد پینها رو سمان کردم (یکی کمی بالاتر که گیر بیشتری بگیرم) و روکش موقت الومینیومی رو که از اکلوزال تراشیده بودمش، روی دندون گذاشتم و با هزار بدبختی کور کامپوزیتی ایجاد کردم. بعد برش داشتم و به جاهایی که نیاز داشت باز هم اضافه کردم و در نهایت از اکلوژن آفش کردم. ایشالا که بمونه و بتونه بعد از 18 سالگی درمان بهتری بگیره یا نهایتا ایمپلنت بشه.
چیزی که من رو خیلی خندوند سر این پسر این بود که مرتب زیر دستم میگفت: من یه گربهاممم! من خیلی شجاعم! بعدا که از مامانش پرسوجو کردم فهمیدم که بچه عشق گربه است و براش نمیخرن و فکر میکنه خیلی گربه خفنه!
مردِ برزنجیر- مرد میانسال حقیقتا خیلییی درشتهیکل بود. جوریکه پذیرش و دستیارهای کلینیک با نگرانی به یونیت قدیمی نگاه میکردن. صندلیم رو بالاترین حد ممکن تنظیم میکردم تا بتونم به دهانش دید داشته باشم. یک گرافی opgی ناواضح دستش گرفته بود و مرتب میگفت: من وقت ندارم. همهی کارهام رو میخوام یکی انجام بده که بدونم طرف حسابم بعدا کیه؟! در درجهی اول به دکتری که معاینهاش کرده بود و بعد به پذیرش و بعد به خودم لعنت فرستادم که چرا قبول کردی واسش کار کنی؟ کوچکترین مشکلی ایجاد بشه، تو رو اعدام میکنه! همون اول کار گفت: من مشروب میخورم. به پوسیدگیهای فراوان طوق دندونهاش نگاه کردم و گفتم: قابل حدسه. بخواین ترمیم کنم باید هم مصرفش رو کاهش بدین و هم روش مسواک زدنتون رو تغییر بدین.
بماند که توی این چهل روزی که درمانش رو شروع کردم، هر وقت بخواد بدون نوبت میاد و با قلدری نوبت میگیره از پذیرش که: دکترم چون هست باید واسم کار کنه و اونا هم گول ظاهرش رو میخورن و خیلی ازش حساب میبرن و یه جوری با جابهجا کردن نوبتا جاش میدن؛ ولی خدایی سایر رفتارهاش مخصوصا با من خیلی محترمانه است. فردا آخرینباریه که میاد پیشم و بعد از سه تا اندو، یه پست و روکش، دو تا اکس و هفت تا ترمیم، آخرین دندونش رو هم سرویس میکنم.
احتمالا دلم براش تنگ بشه!
+این هم از این سری. میدونم به نسبت قبل کوتاه شد. 7-8 تا خاطره ی دیگه هم دارم ولی واقعا نمیرسم بنویسم. این پست رو بخاطر گلِ روی مانتهنیا نوشتم. تا بعد بازم بیام و ادامه اش رو بنویسم...
- ۴۷۴