اینجا همه چی درهمه! (١٠)

  • ۲۰:۵۶


oNe. تقریبا یک سال پیش بود که توی جمعه بازارِ کتاب سریِ کتاب های علوم ترسناک رو که با زبان طنز نکات علمی رو آموزش میده دیدم و نظرم رو به شدت جلب کردن. خودم دوران مدرسه عاشق علوم بودم و به نظرم برای دختر فامیل که کلاس ششم بود و عشق درس و مدرسه و دایره المعارف، خیلی هدیه ی خوبی بود. این شد که واسش خریدم و از همون یک سال پیش تا همین امروز هر بار که اومدن خونمون، یکی از کتاب ها رو بهش هدیه دادم. انقدر این کتاب ها رو دوست داره و با علاقه می خونه و سوال می پرسه از معلم هاش درباره ی نکات کتاب که امروز تعریف کرد مدیرشون اخیرا سر صف صداش کرده و مدال کتاب خوان برتر به مقنعه اش وصل کرده! راستشو بخواین خیلی ذوق کردم. گفتم بگم شما هم در جریان باشین. :-))


tWo. یک ساعت با شکم گرسنه نشستیم و هی یکی در مورد طرحش غر زد، اون یکی در مورد کلینیک و اندو غر زد و دیگری حرص ارتقاش رو می خورد. دیگه داشتم پا میشدم برم اعتراض که چی شد صبحانه ما؟ که مرد از پشت پیشخوان پا شد اومد وسط کافه ایستاد و گلوش رو صاف کرد: اهم اهم... خانوما آقایون، راستش می خواستم در کمال صداقت به چیزی اعتراف کنم؛ یه مشکلی واسه دستگاه هامون پیش اومده که اگر صبوری بکنین، ما می تونیم دستگاه رو درست و صبحانه ی شما رو آماده کنیم. الان هم واستون حافظ خوانی می کنم تا وقت بگذره.

با چهره ی شاکی اول به همدیگه و بعد به ساعت که عدد ١١ رو نشون میداد نگاه کردیم. مرد داشت غزلی از حافظ می خوند که پا شدیم اومدیم بیرون و خودمون رو به املتی سه نفره و خوشمزه و البته ارزان! در کافه ای نه چندان باکلاس مهمان کردیم. این است نتیجه ی صداقت... بله!


tHree. سیریش کلمه بسیار مناسبی بود واسه ی ماشینی که چندین چراغ خطر کنارمون نگه می داشت و افراد داخل ماشین با نهایت تلاششون می خواستن ما شیشه رو بدیم پایین تا حرفشون رو بزنن. چراغ اول محل ندادیم. دومی هم. چراغ سوم بود که ماشین سمت راستمون ایستاد. خواهرجانم که کنارم نشسته بود شیشه رو تا نصفه داد پایین و ساکت و جدی نگاهشون کرد. پسر کنار راننده تقریبا روی زانوهای راننده دراز کشیده بود و دستش رو از شیشه بیرون داده بود و گوشیش رو تکون میداد و با فریاد میگفت: به خدااااا قصدم ازدواجه، میخوام زن بگیرم! بقیه پسرای ماشین با این حرفش هر هر و کر کر خندشون به هوا رفت. خواهرم در کمال خونسردی با لحنی که من عاشقشم گفت: تصمیم خوبیه، ایشالا موفق باشین! و شیشه رو بالا داد. خنده روی لبشون ماسید. چراغ سبز شد و من با نیش گشاد سریع حرکت کردم. دیگه دنبالمون نیومدن!


fOur.مامان ها انقدر حس مادریِ قوی ای ( ! ) دارن، که حتی به گل و گیاه و جک و جونور هم عشق می ورزن. نمونه اش مادرجان شکوه من که به خرگوشی که فقط یک هفته مهمونمون بود با وجودی که از اول مخالف جدی اومدنش به خونمون بود، وابسته شد و مثل نوزاد خودش تر و خشکش می کرد و قربون صدقه اش می رفت. تو فکرشم یه خرگوش مینیاتوری با قابلیت جیشِ پایین به فرزندی قبول کنم، نظر مثبتتون چیه؟


fIve. لجباز کیست؟ لجباز آن دختری است که روپوش سفید کثیف خود را به همراه شال صورتی در لباس شویی انداخته و در جواب مادرجان شکوهش که رنگ میده بهش ها! نوچ می گوید و پی کار خودش می رود. 

به نظرتون پوشیدن روپوش صورتی واسه بیماران اطفال جذاب تر نیست؟ :-///



sIx. به نظرم یکی از فاکتورهای مناسب یک راننده اسنپ یا تپسی خوب اینه که به قدری در انتخاب آهنگ خوب عمل کنه که تو رو مجبور کنه هندزفریت رو از توی گوشت دربیاری و به آهنگ هاش گوش بدی. از راننده های اسنپ پایتخت به خاطر سلکشن خوب آهنگ و آدرس یابی دقیقشون مچکرم!


sEven. گفتم پایتخت در مورد مهمونی دوستانه ای که رفتم هم بذار بگم که چقدر خوش گذشت. باورتون میشه من به همراه یک نفر دیگه از بچه های بلاگستانی رفتیم خونه دوست سوم بلاگری که ٤-٥ ساله هم رو می شناسیم و دوستیمون دو سه سالی هست فراتر از فضای مجازی شده؟ البته این مهمونی دیدار دومی بود که با این دو تا گل دختر داشتم. به نظرم اگه از دیدارهای بلاگری می ترسین یکم مرزها و محدودیت هاتون رو کنار بذارین و نوع جالب و متفاوتی از دوستی رو تجربه کنین. در کل سفر سه روزه ام روحم رو تازه کرد...



+ میگم من سکوت می کنم حرف نمی زنم، شما نباید بیاین یه سراغ بگیرین ببینین زنده ام یا نه؟ هعییی :-)))))

  • ۵۶۵
شارمین امیریان
۳. 😂😂😂 باریک ا... خواهر جان.
۵. واقعا هم جذابه. حتما به مادر جان شکوه تاکید کن که عمدا می خواستی روپوش صورتی داشته باشی! =)
۷. من اگه یه روز موفق بشم مرزهاو محدودیتهام دراین زمینه رو کنار بذارم، تو از جمله افرادی هستی که بهت نظر دارم! =)
٥- آره بابا فکر کردی خودمو از تک و تا انداختم؟ گفتم من دنبال روپوش صورتی بودم :-)))
٧- منتظرم برای اون روز :-*
جناب قدح
سلام :)

خدا این مادرجان عزیز رو براتون حفظ کنه ان شاءالله
یه لحظه یاد خاطرات خانم دکتر دلژین و مادر عزیزشون افتادم . جاشون خالیه تو بیان ...

صورتی شده روپوشتون الان ؟
سلام
ممنونم خدا مراقب همه مادرا باشه ایشالا
نه بابا مامان من خیلی مظلومن ؛-))))

بله یه صورتی خیلی خاص!
kevin ...
سلام
دلم برای اون آقاهه سوخت,بلد بود بخونه؟:)
من نبودم وگرنه میومدم حالتون رو می‌پرسیدم 🙄 D:
سلام
بنده خدا بلد بود ولی ما گرسنه بودیم :-)))
خوش اومدین
مهدی رنجبر
اون مورد اول رو خیلی دوست داشتم. یکی از بهترین چیزاییه که میشه به بچه ای که ازیت چیزا دوس داره داد.
بله
چون میدونستم اخلاقش مثل خودمه و عشق کتابه براش خریدم :-)
آسـوکـآ آآ
به به همیشه به سفر و قرار و دورهمی ❤

لباس صورتی هم واسه بچه‌ها جذاب‌تره. :دی

من یه دخترخاله نوجوون کتابخون کدارم. حتما کتاب‌هایی رو که گفتی براش می‌خرم ❤
مرررسی ایشالا واس شما :-)
آره ولی خدایی خیییییلی ضایعه که رنگ گرفته :-((
یکم این کتابا قدیمیه چاپشون توی جمعه بازارها دنبالش بگرد.
حمید آبان

درود بر شما

امید که همواره حال دلتان خوب باشد و سفرها روحتان را تازه کند

و این چند خط شعر از شارل بودلر تقدیم شما:

 

مست شوید
تمام ماجرا همین است
مدام باید مست بود
تنها همین
باید مست بود تا سنگینی رقت‌بار زمان
که تورا می‌شکند
و شانه‌هایت را خمیده می‌کند را احساس نکنی
مادام باید مست بود
اما مستی از چه ؟
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آن‌طور که دلتان می‌خواهد مست باشید
و اگر گاهی بر پله‌های یک قصر
روی چمن‌های سبز کنار نهری
یا در تنهایی اندوه‌بار اتاقتان
در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده ، بیدار شدید
بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت
از هرچه که می‌‌وزد
و هر آنچه در حرکت است
آواز می‌خواند و سخن می‌گوید
بپرسید اکنون زمانِ چیست ؟
و باد ، موج ، ستاره ، پرنده
ساعت جوابتان را می‌دهند
زمانِ مستی است
برای اینکه برده‌ی شکنجه دیده‌ی زمان نباشید
مست کنید
همواره مست باشید
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آن‌طور که دل‌تان می‌خواهد

سلام 
خیلی مچکرم
همواره مست باشید :-)
حامد سپهر
۲.نهایت حمایت شما از ادبیات کشور مارا متحیر کرد:))
۳.بعضی وقتا ممنم از این سریشها حرصم میگیره چه برسه به شما
۵.لجباز:)) تا تو باشی حرف بزرگتر رو گوش کنی
۶.اصلا بعضی ترانه هارو فقط باید تو ماشین گوش بدی جای دیگه حال نمیده
۷.تجربه جالبی میتونه باشه
همیشه به خوشی ایشالا:)
٢. :-))))) کاری بود که از دستمون برمیومد.
٦. موافقم

سپاس به هم چنین
ام اسی خوشبخت
سلام
خوب هستید؟
خوش تشریف آوردید بعد از مدت ها.
چطور دلتون اومد با یه آدم صادق همچین کاری بکنید و ایضا با اون پسر صاف و صادقی که قصد ازدواج داشت, خوبه همه بهتون دروغ بگن؟! :))
کاملا موافقم, دیدار بلاگرها از افضل عبادت هاست!
اتفاقا چند ماه پیش رفته بودم دیدار یک بلاگر عزیز که گفتن چند روز قبل شما اونجا بودید, البته بلاگر مذکور خودشون تو شهر تشریف نداشتن و دیدار حاصل نشده بود. تو همون سفر یه بلاگر عزیز دیگه رو هم ملاقات کردم و فکر کردم اگه شما رو هم ملاقات میکردم, تکمیل میشد, در جریان هستید که دهه شصتی ها به عبارت "تا سه نشه , بازی نشه" هنوزم ایمان دارن :))
سلام خوشبخت جان کم پیداتر از من! خوبی؟
مرسی عزیزدلم
خب این چه صداقتیه وقتی بیشتر از یک ساعت ما رو معطل کرده و مطمئنا یک ساعت دیگه هم طول میکشید و ناهار میشد عملا؟ :-)))
آقا نگرفتم چی شد دقیقا! بیا توی خصوصی واضح تر صحبت کن :-))
از ملاقاتت استقبال میکنم :)
خانم دکتر تمام وقت
خرگوش خیلی خوبه مینیاتوریش بهتر.مال من که قشنگ اندازه گربه شده.نر هم هست خیلی دیگه بزرگ میشه.ولی خدارو شکر هنوز میذاره بهش دست بزنم یا گاهی برای جابجاییش بغلش کنم.ولی کلا سعی کن ماده باشه
من می توسم از بزرگ شدنش! دوست دارم کوچیک بمونه! ماده که میگن پریود میشه گند میزنه به زندگی :-))
آرزو ﴿ッ﴾
آیا ممکنه روزی همۀ روش‌های شماره‌گذاری رو امتحان کرده باشین و از اول شروع شه؟ :)) من هروقت که این پست‌های چند موردی رو می‌بینم به همین فکر می‌کنم😅

روپوش صورتی برای اطفال که جذاب‌تره ولی برای بزرگ‌ترهاشون شاید نباشه! :دی
:-))))))) خیلی چالش باحالیه برای خودم :-)))) بیاین ایده بدین واسه شماره گذاری های بعدی

آخه تابلوعه رنگ اصلیش سفید بوده :/))
سپیده
راستش انقدر طراحی کتاب و اسمش جذابه منم دلم خواست حالا به بهونه ی خرید برای پسر خواهرم که اونم عاشق علومه میخرم و خودم هم میخونم 😉 
عجب چیزی گفت خواهرتون , لبخند به لبانمان آورد , سپاس ☺
منم هشت سال پیش این سکوت رو شکستم و الان یکی از بهترین ها هستن برای من , طوری که با هر دیدار خاطره اولین روز آشناییمون و وراجی من تو کافه رو  مرور میکنیم ❤
به شدت سری کتاب خوب و جذابیه. به شدت
حاضر جواب خودمه :-)))

منظورتون دوستای وبلاگیه؟ چقدر خوب
سپیده
راستش انقدر طراحی کتاب و اسمش جذابه منم دلم خواست حالا به بهونه ی خرید برای پسر خواهرم که اونم عاشق علومه میخرم و خودم هم میخونم 😉 
عجب چیزی گفت خواهرتون , لبخند به لبانمان آورد , سپاس ☺
منم هشت سال پیش این سکوت رو شکستم و الان یکی از بهترین ها هستن برای من , طوری که با هر دیدار خاطره اولین روز آشناییمون و وراجی من تو کافه رو  مرور میکنیم ❤
گندم بانو
گذشت اون روزایی که وقتی سکوت میکردیم یکی میومد میگفت حالت چطوره؟! :)))
من که مطمئنم اگه یه سال هم نیام هیشکی نمیفهمه نبودنمو :))

قابلیت جیش پایین؟! :))))))) خرگوش ماده میخوای یعنی؟ :'))
هعی هعییی روزگار بی وفا...
فکر میکنی، حضور تک تک ماست که به این فضا معنا میده :-)))

مگه نرها خیلی جیش می کنن؟ :-))) اینی که ما داشتیم خیلی جیشو بود :-)))
نل
one-من عاشق کتابم وخیلی میخرم و همه میدونن.نمیدونم چرا کسی بهم جین جین کتاب هدیه نمیده؟:(
two-ضرب المثل شنیدی؟
شکم گرسنه و آتیش بازی؟؟؟؟
خب گرسنمونه.غزل میخایم چیکار؟؟
ولی خلاقیتش زیبا بود.دوست داشتم.
three-خواهرت برای یک دوره اموزشی چقد میگیره؟فردی اموزش میده یا گروهی؟
four-گربه قناریمون خورد.مامانم میخواستن منم بدن بخوره اما قناریشون برگرده:/
five-لجبازی نیس.خلاقیته و ما بهت افتحار میکنیم.
six-از این راننده ها در اختیار تا ابد.یک دونه خوب و خوشتیپشو سوا کن من میبرم.
seven-الحق مجازیهای حقیقی شده بسیار خاصن.
eight-خیر.
شاید باید به روی اطرافیان بیاری که فلانی من عاشق فلان کتابم کاش داشتمش!

نشنیده بودم این جمله رو ولی الحق که برازنده ی این پاراگرافه :-))؟

:-))) خیلی خوشگل تیکه می ندازه، باید ازش بپرسم کلاس میذاره یا نه!

وای الهی. قناری هم خیلی دلبره. مامان منم خیلی ناراحت شد وقتی خرگوشه رفت.

خلاقیت :-))))

والا تو شهر خودم کم پیدا میشه چنین راننده اسنپی، باید به نمایندگی تهران بسپاری!

اوهوم چون از بعد پنهانی از ما خبر دارن که بقیه دوستان خبر ندارن.


سپاس که شماره هشت هم خودت اضافه کردی و با جواب خیرت بر دهان ما کوبیدی :-)))))

پاپیکا
مورد One عالی بود !

و در مورد ، مورده Threeبه این جور آدما میگن بیناموس نه سیریش ! علافایی که با پولای ِ دزدی پدرشون دنبال صلب آسایش دخترا و زنهای ِ مردمن .
در مورد ، مورده TWO ، من رستوران دارم سنتی ولی صبحونه سرو نمیکنیم کار ِ ایشون خیلی جالب بوده . همون حافظ خوانی رو میگم .

موفق باشید.
بی ناموس :-)))) آره موافقم. 

به سلامتی... بله کار جالبی انجام داد ولی ما گرسنه بودیم به شدت متاسفانه! 

به هم چنین
خانم دکتر تمام وقت
والا منم شنیدم ولی من خرگوش ماده هم داشتم...پریودم نشد با وجودی که بزرگ بود...یا اگه شد من ندیدم
واقعا؟!! یعنی عقیم بوده بنده خدا؟ :-)))
فرشته
شمارش بعدیا،شمارش اعداد کاراته باشه😁
+چرا امروز همکارتون بی رحم بود؟؟با گریه میگفتم دارم میفهمم( عصب کشی) یه آمپول دیگه بزن اهمیت نمیداد:((( مُردم و زنده شدم:((
الان چرک خشک کن داده اون هفته باز باید برم که میترسم:(( میتونم دکترمو عوض کنم؟؟
باشه باید برم سرچ کنم ببینم چیه! 
خب شاید دندونتون التهاب زیادی داشته و سعی داشته عصب رو سریع خارج کنه تا درد رو متوجه نشین. وسط کار نه نمیشه عوض کنین.
خانم دکتر تمام وقت
نه بچه دارم شد ولی خونریزی نداشت
عجب! جل الخالق! 
تمام باورهای زندگانیم در مورد خرگوش رو نابود کردی.
مسـ ـتور
من یکی که نبودم ولی دلم کلی تنگ شده بود براتون... الانم با خوندن پستتون هم کلی لبخند شدم... ان شاءالله همیشه حالتون خوب باشه هوپ عزیزم **:
به به مستورجان، خوبی؟ درس ها خوب پیش میره؟ 
چه خوب ایشالا همیشه لبت خندون باشه
گندم بانو
فک کردم منظورت جهت جیشش‌ه!! :))
فک کنم نرها یه پاشونو میگیرن بالا جیش میکنن 🤔🤔 یه همچین چیزایی یادمه از خرگوشای آبجی کوچیکه!
واقعا؟ :-))))))))
نه این یکی خیلی جیش میکرد! خیلییااااااا
قیمت لوستر سقفی
عالی بود مثل همیشه
مرسی :-)))
مسـ ـتور
شکر خدا، خوبم
درسا هم سلام میرسونن D=
ان شاءالله لب خودتم همیشه خندون باشه ^_^
خداروشکر :-)
مرررسی 
ریحانه
میون کلومتون خواهر درباره پریود شدن خرگوش ها:))
سلام علیکمممم:))
چطوری عزیزم؟؟؟
:-))))))))
علیکم السلام دکتر جان، چه خبر
میس تیچر
من ک کلی دنبال وبت گشتمممم😗😗😗
منم قرار بود خرگوش برام بخرن ولی گفتم همه جارو فنا میکنه نخریدم☺😂
بلهههه عزیزدلممم :-**
آره واقعا هم زیاد جیش میکنه هم باید هر لحظه مواظبش بود نره سراغ جایی.
فریبا
چرا من کلا دیگه وبلاگ نمیخونم؟؟! خیلی خوش اومدی؛)
از بس دختر بدی شدی:-(
زحمت دادیم عزیزم ❤️❤️
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan