نقّالی

  • ۲۳:۰۸

چیزهایی که بهشان اندیشیدم این هاست: برای آنکه پیش پاافتاده ترین رویداد به ماجرایی مبدل گردد، باید و همین بس که به نقل کردن آن پرداخت. این همان چیزی است که مردم را گول می زند: انسان همیشه نقال داستان است. او در احاطه ی داستان های خودش و داستان های دیگران زندگی می کند، هر چه که برایش رخ می دهد از خلال این داستان ها می بیند؛ و می کوشد تا زندگیش را طوری بگذراند که گفتی مشغول نقل کردن آن است.

اما باید انتخاب کرد: زندگی کردن یا نقل کردن؟


#تهوع_ژان پل سارتر


+ دلیلی برای جذاب بودن وبلاگ نویسی، روزانه نویسی و خاطره نویسی. هر کسی از اون چیزی می نویسه که بیشتر درگیرشه. پس لطفا خصوصی یا عمومی نیاین بگین چرا انقدر از مریض هات می نویسی. خب؟

  • ۲۷۸
شارمین امیریان

سلام.

میشه اگه از مریضات ننوشتی بیایم خصوصی و عمومی بگیم چرا انقد از مریضات نمی نویسی؟ خب من دوست دارم.مطمینم خیلیها دوست دارن. تازه هیچ کس هم که دوست نداشت مهم این بود که خودت دوست داری😍

 

+ البته قسمت اول پستت در نکوهش نقل کردنه ها! کلا منظورش یه چیز دیگه س.

++ رمان تهوع، واقعا تهوع برانگیزه😖

سلام عزیزم
مرسی منم خاطرات تو و خیلی از بچه های دیگه رو دوست دارم. 

+ آره دقیقا نقل کردن رو نکوهش کرده، مثل اونی که اینطور پستای من رو نقد میکنه. ولی به نظرم دلیل جذاب بودن نقل کردن ما همینه. ربطی هم نداره که زندگی نمی کنیم.
++ دارم خودمو میکشم که بخونمش. فعلا یک سومشو خوندم!
آتنا ! -

سلآم! (: .

آقای ژان خیلی جملۀ زیبایی گفتن!. 

از خاطره هات لذت می برم! (; مخصوصاً "هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت!" .

سلام
از معدود جملات قشنگ و قابل فهم کتابه!
مرسی آتنا جان :-)
گندم بانو

بعد من عاشق پستایی هستم که از مریضا مینویسی! ^__^

اونام تو رو دوست دارن. یادته اون موقع ها پست های سریالی دندونپزشکی می نوشتی؟ فقط هنوز دوست نشده بودیم کامنت نمیذاشتیم واس هم!
مهدی ­­­­

از جذاب ترین پستای وبلاگایی که دنبال میکنم این خاطرات مراجعین شماست. هر دفعه چیزای باحال و جدید توش هست. 

نظر لطفتونه. 
البته هر سری چیز جدید نداره خیلی وقتا تکراریه ولی زندگی من سرشار ازین اتفاقاته و برای یادآوری خودم می نویسم.
آبان ...

اتفاقا  از وقتی از طرح اومدی کمتر می نویسی ..و خب من به کمتر نوشتن اعتراض دارم خانوووم 

رسیدگی بفرمایید ..

من که همیشه از پست های بیماردار خوش اومده :)

در اخر اینجا خانه تو است 

چون ماجراهام کمتر شده، استرسم بیشتر شده، خیلی از اتفاقات رو فراموش میکنم یادداشت کنم که بنویسم.
چشم خانوم وکیل چشم!
لپ کلام منم همینه اینجا وبلاگ خودمه، هر چی دلم بخواد مینویسم.

پلڪــــ شیشـہ اے

هوپ جان لطفا بیشترش کن

به من که حس خوبی میده خوندن روزانه نویسی هات. :*

به نظرم اگر کسی ناراحته، خب چرا خودش و عذاب میده. دنبال نکنه و نخونه. 

 

بیشترش می کنیم :-)))
فعلا ٦ تا خاطره بیشتر ندارم. 
والاع
سالار سپهری

سلام و صبح بخیر.

- ژان پل سارتر،فیلسوف اگزیستانس ملحد( فلاسفه اگزیستانس،دو گروهند: یا موحدند یا ملحد؛ ایشان از گروه دوم هستن)؛به دلیل علاقه فراوان به ادبیات و نوشتن مباحثی(کتاب+مقاله) در این حوزه و نیز نوشتن چند متن و اثر ادبی از جمله"تهوع" ؛ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد ولی هرگز برای دریافت جایزه؛حاضر نشد. ... نقالی زندگی یا زندگی کردن در اندیشه های این فیلسوف حکایت از این دارد که یا باید وارد میدان شد و سمت و سوی زندگی را آنطور که مورد دلخواه است، ترسیم کرد و یا باید اجازه دهی زندگی به هر سمت و سویی که می خواهد تو را بکشد و آنوقت بنشینی آن سمت و سو را برای دیگران نقالی نمایی. از آنجا که اصل اراده گرایی از اصول بنیادین این فلسفه محسوب می شود؛ توصیه اش این است که باید عنان زندگی را به دست گرفت و به آن جهت داد.

+خانم دکتر!! ما درخواست تعادل داشتیم نه حذف کامل رویدادهای کلینیک!!!

سلام صبحتون بخیر.
-چه پیچیده.از اتفاق پدرم که کتابو دستم دیدن گفتن اینا چیه میخونی؟ بی خداست! هشتاد درصد کتاب رو متوجه نمیشم ولی با سرتقی دارم میخونمش.

+ آقای سپهری منم گفتم که روند فعلی وبلاگم رو دوست دارم. وقتی اکثرا کلینیکم و بیشترین برخوردم با بیمارانمه، بیشتر ماجراهام هم همینه.
دُردانه ⠀

نمی‌تونم بگم به این کامنتا اهمیت نده. چون تو وبلاگ خودمم، یکی از دلایل بسته بودن نظرات، همین نظرات رومخه! می‌بندم که لااقل کم‌تر روی مغزم رژه برن ملت :|

خصوصی میان نظر میدن آخه نسرین. 
دُردانه ⠀

برای همین یه وقتایی حتی اون تماس با من رو هم برمی‌دارم. همین دو سه روز پیش یکی یه نظری داده بود خصوصی، که هنوزم وقتی یادش می‌افتم عصبانی‌ می‌شم :|

فکرشو نکن اصلا. اصلا ارزش نداره. اصلا
سالار سپهری

رولان بارت،نظریه پرداز فرهنگی و هنری فرانسه یه بحث بسیار جالب در خصوص مواجهه با متون هنری (هنر هفت گانه) دارد زیر عنوان" لذت متن". خلاصه اش اینه که "کاربر هنری"( خواننده+ بیننده+ شنونده) متنی را بهتر ه انتخاب کنه که با خواندن، دیدن و شنیدن آن به لذت کامل برسه. به نظر من بهتره به ایده ایشون گوش بسپارید؛اگه با خوندن متن "تهوع" واقعا لذتی نمی برید؛یا براتون کسل کننده اس ،از اون فعلا دست بکشید و به متونی بپردازید که با پرداختن به آن ها لذت رو لمس و احساس کنید.

یک بار رهاش کردم و سراغ رمان های دیگه رفتم. باید تمومش کنم و بذارم سرجاش.
علی علوی

میگن چرا از مریضا مینویسین!؟

اتفاقا ب نظر من تا روزی ک اینا رو‌مینویسین یعنی روحیه خوبی دارید. و‌برای ما هم جالبه

میگن تنوع به خرج بدین و یک نواخت نباشه وبلاگتون! 
بیشتر از این کاری از دستم برنمیاد.
Yasi

من بخاطر خاطره از مریضات مییام اینجا خیلی جذابه

یعنی واسه خاطر خودم نمیاین؟ :-)))
صبح

سلام خانم هوپ

چه کوتاه این بار

بالایی رو زیاد سر در نیاوردیم چی گفتی اما پایینی رو گل گفتی. 

از طرف یه صبح پاییزی

 

بالایی از خودم نبود خب. 
ممنون صبح پاییزی
*زهرا*

بهرحال من که نوشته هات رو دوست دارم، از هرچی که دوست داری بنویس. ❤❤❤

مرسی لطف داری، باشه حتما.
حامد سپهر

اتفاقا حقیقی ترین نوشته ها هم همونایی هستن که از دغدغه ها و مسائل روزمره نوشته میشه ،نه اونایی که کلمات رو جوری میپیچونن که آخر وبلاگ باید یه توضیح المسائل ضمیمه کنن

توضیح المسائل رو خوب اومدین! 
ماهک

هر چه میخواد دل تنگت بگو 

چشم :-)
سالار سپهری

سلام.

روز بخیر و شادی

-موفق باشی،امیدوارم فقط سوء هاضمه ادبی نگیری که بعد از این منجر به پس زدن برخی از رمان ها بشه...

سلام روز شمام بخیر
منم امیدوارم
سالار سپهری

سلام.

روز خیر.

ذهن آدمی به متونی که می بینه،می شنوه و می خونه بسیار بسیار حساسه؛ طوری که در تکوین بینش و نگرشش نسبت به موضوع دیده شده، شنیده شده و خوانده شده؛نقش خیلی مهمی داره.

از این رو مراقب ساختمان ذهنی و روانی تون باشید و چیزایی را براش تغذیه کنید که باب میلش باشند.

سلام
بله توی کامنت های قبلی هم گوشزد کردین. 
مرسی
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan