ترس درون ( چالش)

  • ۱۳:۱۸

- ده مورد از چیزهایی که واستون ترس و وحشت ایجاد می کنند.

به دعوت از رنگین کمان

و در ادامه سری پست های چالش بارون شارمین.


اولی- در کل من آدم ترسویی ام. واقعا از دیدن فیلم های ترسناک وحشتزده میشم. در حدی که بیست دقیقه ابتدایی خوابگاه دختران رو پارسال دیدم به جای ترسناکش که رسید، پاکش کردم. سری بعدی در معیت خانواده تا آخرشو رفتم! ولی خب دیروز با خواهرم قسمت جدید کانجورینگ رو دیدم، درسته که واسه صحنه های ترسناکش آماده باش نشسته بودم و سرم رو می کردم تو یقه ام و از پشت پارچه می دیدم؛ ولی خب اونطوری که انتظار داشتم ترسناک نبود! و اینکه ترسم بریزه از دیدنشون ترسناکه!


دومی- اسکیپ روم! بله دقیقا اتاق فرارِ ژانر وحشت من رو می ترسونه. می دونم الکیه ولی فقط یک بار تونستم با دوستام و خواهرم و دوستاش برم که انقدر جیغ زدم بقیه مرتب بهم می گفتن: زهرمار! ساکت شو بتونیم حل کنیم معما رو. :-/


سومی- اینکه کسی از عزیزانم رو از دست بدم واقعا حالم رو بد می کنه. شاید خودخواهانه به نظر بیاد ولی دوست دارم اگه قراره روزی عزیزم نباشه، قبلش من نباشم. تحمل ندارم.


چهارمی- از کرونا! البته چون یه دوز واکسن زدم، یکم ترسم ریخته ولی باز هم جزو اون دسته از افرادیم که خیلی می ترسم و کامل رعایت می کنم.


پنجمی- تنهایی. تنهایی به معنای اینکه تو خونه تنها باشم و شب تنها بخوابم نه. از اینکه نتونم همراه زندگیم رو پیدا کنم، می ترسم. البته سعی کردم به این ترسم غلبه کنم. چون می دونم و بهم ثابت شده خیلی از روابط نه تنها باعث رفعش نمیشن، بلکه تنهایی رو از یه نوع دردناک دیگه به آدم می چشونن.


شیشمی- مادر نشدن. به معنای واقعی کلمه از اینکه پیر بشم و مادر و به دنبال اون مادربزرگ نشده باشم، می ترسم. چند سال پیش تو بحبوحه ی کارهای پایان نامه ام متوجه شدم هورمون هام بالا پایین شدن و حتی متخصص زنانی ترسوند من رو که زود ازدواج کن و بچه دار شو! یادمه رسیدم خونه و انقدر گریه کردم، انقدر گریه کردم که اشک بقیه در اومد! البته خداروشکر با یک سال ورزش شدید و دارو درمانی مشکلم حل شد.


هفتمی- درست از موقعی که بهم گفتن کیف فلانی رو پشت چراغ خطر زدن، یعنی دستشون رو از شیشه سمت شاگرد آوردن داخل و کیف رو برداشتن، همیشه حواسم هست تا می شینم توی ماشین، سریع قفل ماشین رو بزنم و شیشه سمت شاگرد رو زیاد پایین نیارم یا کیفم رو بذارم عقب.

یا وقتی توی جاهای شلوغم پیاده هستم می ترسم گوشی یا کیفم رو بزنن.


هشتمی- از شکستن فایل ( سوزن عصب کشی) داخل دندون خیلی می ترسم. چند بار تجربه کردم. حس فوق العاده بدی داره. برای همین با وسواس حواسم هست هر فایل رو چقدر استفاده کردم و زود به زود عوضشون کنم. کلا از اینکه به مردم آسیب بزنم می ترسم و آرزوم اینه تا حدی که می تونم مدیون کسی نشم.


نهمی- اینکه وقتی سرم به کار خودم گرمه، کسی یهو و بدون اینکه صدای پاش رو بشنوم، وارد اتاقم بشه باعث میشه یکدفعه از جام بپرم و قلبم تند تند بزنه!


دهمی- از تصادف کردن هم می ترسم. اولین و خداروشکر آخرین تصادفم رو یک هفته بعد از اینکه گواهینامه ام اومد تجربه کردم. به حد مرگ ترسوند من رو و خیلی با خودم کلنجار رفتم که دوباره پشت فرمون بشینم. واسه همین فاصله مطمئنه رو همیشه رعایت می کنم. از اون راننده هایی نیستم که راه رو بند میارن و ترافیک ایجاد می کنن ولی اون مدلی هم نیستم که تو سرعت بالا ماشین رو بچسبونم به جلویی و چراغ و بوق بزنم. اگه بزنه رو ترمز و تصادف بشه چی؟


یازدهمی- بگذریم از اینکه می ترسم هر نوع، تاکید می کنم هر نوع حیوونی رو لمس کنم ولی واقعا از دور دوستشون دارم و ذوقشون رو می کنم. رابطه ام با خزنده جماعت بدتر از این هم هست و حتی دیدن مستندهاشون هم اذیتم می کنه.


 + حس می کنم بازم فکر کنم ترس های بیشتر پیدا میشه، ولی بسه دیگه. این پست رو توی کلانتری نوشتم. البته به عنوان شاکی. شاید بعدا در موردش نوشتم.

  • ۴۰۳
نیــ روانا

واقعا با فیلم ژانر وحشت میترسی؟

من چرا خنده م می گیره پس؟؟

اصلا نمیتونم جدی بشم 

نوجوونی ی نمه دوست داشتم ولی اون موقعا هم ترسم نمیومد

الان دوست ندارم ولی به خاطر پسرجان گاهی می بینم و همش صدای خنده م رو هواست 😂

ی روانشناس برم من 🚶

آره میترسم. نخند! :-///
مثل مامانمی. هر بار که فیلم ترسناک میبینه نه تنها نمی ترسه بلکه هی میگه اینا الکیه! واس چی می ترسین؟
ن. ..

دعوتم نمی کنی بنویسم ببینی چقدر شبیهه؟ :) 

نه به موارد دیگه ای دعوتت کردم اونا رو باید بنویسی. 
چالش جدید هم نمیشه دعوت کنی دیگه ولی اگه دوست داری می تونی بنویسی.
یاسی ترین

وای منم با فیلم ترسناک نمیترسم!! خنده‌م میگیره گاهی. گاهی هم فقط هیجان دارم ببینم چی میشه 

شکستن فایل توی دندون واقعا هم ترس داره 😣

آخ از مورد نهم. من همیشه و هر وقت هر کس بیاد سراغم میترسم نمیدونم چرا 😂😂😂 و یه هین بلند میگم و از جا میپرم. 

امیدوارم تو بهترین زمان ممکن مامان بشی. چون شیرین‌ترین گرفتاری دنیاس 😂 له و لورده میشی پدرت درمیاد چلونده میشی ولی حال میده 😁

 

پس واکسن هم زدی خداروشکر:)

 

کلانتری هم خیره ایشالا 

آدم کارش نیفته اینجور جاها :/ خیلی فرسایشیه

 

این فیلم دبروزی اخراش همین طور شده بود ترسم ریخته بود فقط میخواستم بدونم چی میشه تهش.
اوهوم :-(

من هم. خواهرم ادامو درمیاره! :-)))

شیرین ترین گرفتاری دنیا دوست :-(
آره خداروشکر دوز دومش مونده هنوز.

خیر که نیست شره! اعصاب آدم نابود میشه تو راه کلانتری و دادگاه.
مامانی ...

سلام دکتر هوپ...

روز بخیر♥️

 

منم از تنهایی میترسم

البته از نوع تنهاموندن توی خونه و تنها خوابیدن.

 

یه زمانی هم مثل شما از بچه دار نشدن میترسیدم ک شکر خدا بخیر گذشت🤭

 

پست جالبی بود.

مرسی🙏

سلام بر مامانی!
روز شمام بخیر

نه اون مورد رو اصلا نمیترسم. ترسم توی طرحم ریخت.
خداروشکر که مامانی شدی.

خواهش 🙏🏻
آتنه

دیگه نباید آرشیو بخونم،کلا هیجان رو از ادم‌ میگیره،بیشترشو میدونستم!:-/

صرفا جهت اینکه مور مورت بشه،من مار گرفتم دستم:-))

مثل وقتی که پست های چالش خصوصیات عجیب بچه ها رو میخوندم و میگفتم: همشو می دونستم! ؛-))

یه سریاشو نگفته بودم به این جزئیات دیگه.
وای وای بزرگترین فوبیای من ماره. خب تو نباید بترسی ولی من میترسم.
حامد سپهر

تا حالا فقط از یه فیلم ترسناک ترسیدم اونم حلقه بود نمیدونم واقعا ترسناکه یا من سنم پایین بود که دیدم یا اینکه تو مد ترس بودم بقیه فیلم ترسناکها رو هم وقتی به این فکر میکنی که کلی فیلم بردار و صدا بردار و کارگردان و عوامل دیگه اونجا نشستن خنده‌ت میگیره

تصادف اولین بار ترس داره بعدش ترست میریزه:))

خداییش کلانتری هم ترس داره حتی به عنوان شاکی:))

فیلم ترسناک دوره کودکی فقط مجموعه سریال داستان های باورنکردنی ترسناک که میذاشت و اخرش میگفت کدوم داستان ها واقعیه کدوم الکی! قشنگ سکته رو میزدم ولی خوشم میومد!
مامان من هم همینو میگن که الکیه و ترس نداره.

نه تصادف همیشه ترس داره :-/
وقتی هی بری و بیای عادت میکنی. :-/
** سیلاک **

فیلم نمی بینم پس فیلم ترسناک هم زیاد نمی بینم که بخوام بترسم .. اون هفتمی جز ترس های ثابت من هم هست تحت هیچ شرایطی شیشه ماشین رو زیاد نمیارم پایین درها رو هم تا میشینم تو ماشین فرت میزنم قفل می کنم .. از حیوون هم می ترسم هر جیوونی حتی جوجه کوچولوها هم ترجیح میدم از دور نگاه کنم نزدیک نمیشم و تصادف با آدم هم می ترسم با ماشین تصادف کردم ترسم ریخته :)))

 

و اینکه از دست دادن عزیزانم بزرگترین ترس زندگی منه .. 

جدی؟ سخته که اصلا فیلم نبینی. من تی وی نمی بینم ولی وقت کنم فیلم و سریال می بینم. 

خب واقعا خطریه. مخصوصا که الان دزدی زیاد شده.
من به اون بی خطرا نزدیک میشم ولی دست نمیزنم. دلم غش میره. اون حیوونایی که دنبال کردن دوست دارن حتی به عنوان بازی هم می ترسونن من رو.
ایشالا سالم و پاینده باشن عزیزانت :-)
رنگین کمان

ممنونم که شرکت کردی هوپ

جالبه به جز مورد ۴ و ۸ هم که تو تخصص من نیست ترسامون مشترکه واقعااا :/

فدای تو. کنار بلاهایی که سرت اوردم قابلی نداشت :-))))))

جدی؟ چقدر باحال
فامس

به جز شماره ی هشت ترسای مشترکه من از حشرات بیشترتر می ترسم البته:) مورچه حتی. 

من از حشرات نمیترسم از اینکه به شدت من رو میگزن میترسم! :-/
x

آخ آخ آنقدر دکترمون به من سفارش کرده دزدی زیاد شده تا سوار ماشین میشم قفل می کنم همه ی درها رو :))) شیشه هم تحت هیچ شرایطی نمی‌دم پایین 

 

کیف هام کلا سایز چمدون هست .... میارم حیونکی رو کف ماشین پیدا نباشه 

به نظرم یه تعدادی از چیزهایی که نوشتی ترس نیست ٫ احتیاط هست ٫ حسرت هست !

 

مثلا خود من ترس رو تپش قلب شدید و تغییر تنفس تعبیر می کنم ..... یا حتی این که فکرت کار نکنه در لحظه !

با این حساب چیزی مثل تنهایی ترس‌واقعی نیست 

.... تنها نمودن یه آرزو یه هدف یا اگر برآورده نشه یه حسرته به نظرم 

 

 

 

وقتی باعث میشه وحشت زده بشی یا فیریک بزنی به اصطلاح، ترسه دیگه.
البته از جنبه ای دیگه حسرت هم حساب میشن.

دیروز زده بودم کنار دنبال دفتر قضایی میگشم یهو یه سایه رو شیشه حس کردم، ترسیدم. بنده خدا یه مرده منتظو تاکسی وایساده بود ولی خب شیشه رو دادم بالا و کولر رو زدم!


هیدیکا

سلام

بسیار زیبا
پست هاتون عالیه

وبلاگتون بهترینه

سلام
ممنون!
واران ..

یک :

فیلم ترسناک داریم تا فیلم ترسناک 

راهنمایی بودم حالا چندمش یادم نیست یه فیلم خیلی ترسناک با مادرم دیدم شب تا صبح اش فقط تو ترس و لرز اون فیلم بودم صبح که بیدار شدم چند تا تبخال قشنگ کنار لبم دراومد :|

هنوز فیلم یادمه :/ و هنوز که هنوزه اگر دوباره ببینمش بازم میترسم :/

یا مثلا فیلم های حیات وحش رو ببینم غیر ممکنه شب خواب بد نبینم (البته اگر مار و خانواده مارها رو ببینم خیلی میترسم ) 

و باز تبخال درمیارم :)) 

ولی خب بعضی از فیلم ترسناک ایرانی این ترس رو زیاد منتقل نمیکنه :)

تو فیلم مشترکیم بزن قدش :))

 

۳ ایشالا هیچوقت غم نبینی !!

 

 

 

۴ که مشترکیم :))

 

کاش یکی منو به این چالش ترس دعوت میکرد :))

کلی ترس دارم که ازش بگم :)

 

 

+

 

یازده یعنی از مرغ و خروس و جوجه هم ؟!:))

 

 

++

من هیچوقت باور نمیکردم بعضی از ترس ها رو داشته باشی چون دندون پزشکی باور نداشتم ولی خب الان باور کردم :))

 

 

+++

هوپ گیان فقط از من نترس :دی

 

 

++++

شجاعتت افزون باد و ترس هایت کلا کم بشه و ایشالا طعم شیرین مادر شدن رو هم بوقتش  بچشی !

 

برم به چالش بعدی دوستان  برسم بخونم :)

مرسی از خودت و شارمین عزیز بابت این چالش ❤

یکمدت خوب و قشنگ سرگرم خوندن میشیم :)

البته که هیجان خونمون رو با آوردن این چالش زیاد نمود.

که تشکر ویژه تری داره :)

 

فکر کن رفتم وبلاگشون یادم رفت از خودشون تشکر کنم و خیلی رسمی فقط ازشون سوال پرسیدم :|:))

با اجازه هوپ عزیز

تو این تریبون آزاد از ایشون کمال تشکر رو داریم :))

 

 

 

 

 

 

تنها خوبی که من دارم اینه که خداروشکر ویروس تبخال توی بدنم نیست. وگرنه با این خوی ترسویی که دارم همش تبخال میزدم!
من ترسناک ترین فیلم بچگیم اول دیگران بود و بعدش همون سریالی که گفتم.

اره بابا وقتی خوابگاه دختران رو دیدم خجالت کشیدم که میترسیدم ازش.
ایشالا تو هم.
خیلیا دوست داشتن این چالش رو بنویسن. چالش جالبیه. خواستی میتونی بنویسی.

مگه دندونپزشک ها ابرقهرمانن؟ :-)))
مگه تو ترس داری وارانم؟
مرسی ایشالا :-* ایشالا واس خودت

باید از خودش تشکر کنی :-)
مترسک هیچستانی

مسخره است اگه بگم دلم می‌خواست منم در مورد ترسام بنویسم؟ ولی خب کسی به این مورد دعوتم نکرد و کلاً منتفی شد! البته می‌شه خارج از چالش هم نوشت، چون حرفای نسبتاً مفصلی در موردش دارم و بد نیست مستقلاً بهش بپردازم.

عمری باقی باشه دوشنبهٔ هفتهٔ بعد احتمالاً بنویسمش.

نه جدی مسخره نیست. من هم بین سه تا چالشی که حق انتخاب بهم دادن، این موضوع جذاب تر بود برام. بنویس :-)

هال

سلام می دونم سئوالم با این پست ارتباطی نداره ولی به شدت به کمکتون احتیاج دارم

دندونام به شدت کند شدن همشون به خصوص دندونای آسیا درمانی داره چی کار باید بکنم ممنون می شم جوابمو بدی

سلام
جوابم کلیشه ایه. ولی باید دندونپزشک معاینه تون کنه نمیتونم توصیه بیشتری بهتون بکنم.
شادی

میشه بپرسم دیگه کدوم وبلاگها از ترسهاشون نوشتن؟؟ میخوام بخونم واقعا برام عجیبه چرا پس من انقدر ترس‌هام متفاوته؟!! 

به وبلاگ شارمین که لینکش توی پسته مراجعه کنین. نمیدونم کیا دیگه نوشتن. اونجا پیدا کنین.

ادم ها فرق دارن با هم دیگه.
ربولی حسن کور

سلام

شما به یازده مورد میگین ده مورد؟

یادم افتاد به اون هفت باقرزاده هشت!

سلام
تازه قبلی هم به ٢٠ میگم ٢١!
قضیه اش چیه؟
جانان

سلام و درود خانوم دکتر عزیز 

 

ممنون از خانوم رنگین کمان عزیز ک موجب شد تصویر ذهنیم از هوپ عزیز کاملتر بشه ! 

امیدوارم ک ولحرفی این خاننده‌ خاموش نرنجونت‌ات ! 

خیلی خـیــلــــی محافظه‌کاری و اونم سرچشمه‌اش همین ترس‌هات هست و توصیه بهت میکنم علمی و زیر نظر متخصص دنبالش باش ک حتمن ترمیم‌شون کنی !

مراجعین خودت هم نیاز ب متخصص دارن ک میان پیش‌ات !

من بخاطر فوبی از دانپزشک بیشتر دندونهام رو در جوانی از دست دادم و در میانه‌ی چهل سالگیم یا مطالعه و شناخت بیشتر روانشناسی وقتی با این فوبی‌ام مقابله کردم فقط تونستم از فک پائین‌ام هشت تا از دندونم رو نجات بدم 

در پنج سالگیم هم مار کنار رودخونه گازم گرفته بود و فوبی عجیبی نسبت ب این حیوان داشتم تا اینکه زیر نظر یک متخصص ب ترسم غلبه کردم و دوسال هم یک مار پیتون نگه داشتم و الان با هیچ خزنده‌ای هم مشکل ندارم  

 درمجموع مطالعه و یادگیری و شناخت علم روانشناسی زندگی‌ام رو خیلی متحول کرد البته درستش اینه ک بگم خودم رو خیلی متحول کرد .

 

شاد و سلامت باشی 

سلام آقای جانان

اگه میخواستم برنجم که کل زندگیم رو توی وبلاگم نمی نوشتم.
بله حرفتون رو قبول دارم و البته خودم گفتم که محافظه کارم.
پشت هر کدوم از بندها یه زمینه و علتی هست که اکثرش رو خودم واقفم بهشون. مدت زیادیه با روانکاوم صحبت نکردم ولی دوباره باهاش کانکت شدم یادم میمونه که حرف بزنم باهاش در این مورد.
بله خود بنده هم توی سالهای اخیر کنب روانشناسی تک و توک خوندم.

ممنونم
ربولی حسن کور

توی فیلم سن پترزبورگ میگفت اخیرا یه دانشمند ایرانی کشف کرده که بین هفت و هشت یه عدد دیگه هم هست که به اسم خودش نامگذاری شده.

الان دیگه توی محافل آکادمیک آمریکا موقع شمردن اعداد میگن پنج شش هفت باقرزاده هشت ...

اره اره یادم اومد. نمیدونم چرا یادم رفته بود رفتم سکانسشو دیدم.

ماوی

بعضیاشون چقدر برام قابل لمس بود!

منم ذاتا آدمِ ترسویی‌ام، حرکات شجاعانه‌ای هم که تو زندگیم می‌زنم بیشتر ناشی از و یا همراه با ترسه! یعنی چون نمیخوام مغلوب ترسم شم لرزان لرزان کارمو می‌کنم ولی ته دلم دارم از ترس می‌میرم.

 

 

 

من برای شروع هر کار جدیدی میترسم و دست دست میکنم ولی وقتی شروع کردم ترسم یادم میره و تا تهش میرم.
x

خود بالاخره چالشت اجرا شد :)

خرم آن روزی که اسمم رو درست بنویسی! میام میخونم مرسی
بلاگر کبیر ^_^

سلام سلامممم

 

 

چقدر این پست برای من عجیب بود. اولش رو که خوندم گفتم کی آخه میتونه یه لیست ده تای بنویسه از چیزایی که میترسه ازشون ! 

 

من اگه از اینهمه چیز بترسم زندگی ام مختل میشه. خوب چرا از این همه چیز میترسی ؟

 

ببین یک چیزی خیلی توی من تاثیر گذاشت. گمونم این رو تو کتاب آرامش استر و جری هیکس خوندم یا تو سخنرانی استر گوش دادم. 

اینکه هر حسی فرکانسی داره و دو حس با فرکانس های متفاوت در یک لحظه نمیتونن توی آدم باشن. نقطه ی مقابل ترس هم چیه ؟ 

ایمان

 

این خیلی جالب بود. اگه ایمان قلبت رو به اون نیروی برتر قوی نگه داری از خیلی چیزها دیگه نمیترسی.من اینو وقتهایی که از چیزهای غیر قابل کنترل میترسم به کار میگیرم. مثلا وقتی میترسم بمیرم ولی دیگه شوهرم رو نبینم و این دلتنگی به ابدیت برسه. یا اون بمیره و دیگه نبینمش. یا بچه ام آسیبی ببینه یا خانوادم رو از دست بدم .اینها ترسناکن اما اون لحظه تو قلبم تمرکز میکنم و میگم خدا اینجاست و چیزی برای ترسیدن نیست و هرگز خدا به کسی دردی که خارج از حد تحملش باشه نمیده...

این منو آروم میکنه. یکی هم رواندرمانگرم حرفهای جالبی میزنه. یکی اینکه ترس یه حس مبارکه که ما رو میتونه از خطر مصون کنه. مثلا بشینی تو ماشین چون میترسی قفلها رو بزنی که کیفت رو ندزدن اوکیه. اما اینکه اون ترس بیقرارت کنه اونجاست که ایمانت رفته. .و یکی هم اینکه بیا به هر مساله ای در زمان خودش رسیدگی کن. مثلا من یه ترسم این بوده باز با همسرم به اختلاف بخورم و نتونم باهاش زندگی کنم و جدا بشیم. دیگه الان نمیشینم فکرشو کنم. اول میگم چنین چیزی نیست و دیدم به کل رابطه مثبته و بعدم میگم هروقت شد همون موقع دربارش فکر میکنم .

 

دیگه ببخش اولین بار اومدم وبت اینهمه حرف زدم :)

سلام بلاگرجان خوش اومدی. البته که من چند ساله میخونمت :-)

نه اتفاقا خوب کردی که نوشتی برام. من فکر نمیکردم انقدر ترس توی وجودم باشه ولی راستش رو بخوای هیچ کدوم زندگیم رو مختل نکرده چون همون طوری که نوشتی راه اجتناب ازشون رو یاد گرفتم ولی خب اره ادم محتاطیم.

دست ها

به مورد هفت اضافه میکنم که من حتی توی جاهای غیر اتوبان شیشه سمت خودم رو هم پایین نمیارم از ترس اسیدپاشی :|

نه من توی اتوبان پایین نمیارم بخاطر اینکه توی سرعت بالا شیشه باز باشه بنزین زیاد مصرف میشه و بهتره کولر روشن باشه.
ولی ترس از اسیدپاشی هم جزو دسته های بعدی ترس های منه.
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan