هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (٢٣)

  • ۱۲:۰۰

1: اون آقای زندانی بود که تعریفش رو کردم براتون. بعد از ٥-٦ ماه دوباره اومد پیشم که بقیه دندون هام رو هم درست کن. یعنی حتی دندونی که من میگفتم کشیدنی هم هست رو با افسوس قبول کرد بکشه، این همه تاثیرگزار بودم و خبر نداشتم! با ذوق گفت: حبسم تموم شد، از این به بعد هر وقت نوبت دادین میام برای درست کردن دندون هام

یکی دیگه از دندون هاش رو عصب کشی کردم و پانسمان گذاشتم و گفتم نوبت ترمیم بگیر. نزدیکم شد و آروم گفت: امشب مهمونی دعوتم مشروب نخورم؟! گفتم: نخور واسه پانسمانت بده! حل میشه پانسمانت! ( واقعا نمیدونم چنین اتفاقی میوفته یا نه ولی دوست داشتم حساب ببره ازم!)


2: کلینیکی بودم که با نیروهای مسلح قرارداد داشت. دندون عقل بالا و پایین دردناک سرباز رو خارج کردم. خسته بودم. به دستیارهام گفتم: گشنمههه امروز یه خوراکی ندادن بخوریم

سرباز شنید. یک ربع بعد برگشت با یک پلاستیک پر کیک و آبمیوه و تاکید اینکه این شکلات کاکائویی خرسیه مال خانم دکتره! بعدا متوجه شدم قول داده بود به دستیارها اگه بتونه ازم دو روز استعلاجی بگیره، خوراکی میاره! ( البته من با غرولند فقط همون روز رو استعلاجی دادم بهش!)


3: زن دچار ترس مرضی بود ولی وقتی ازش تاریخچه پزشکی گرفتم هیچ چیزی نگفت. دفعه اولی که بی حسی گرفت رفت توی فازی که ساکت ساکت فقط به یه نقطه خیره شد و هیچ واکنشی به حرف هام نشون نداد. با استرس هوشیارش کردم و به شوهرش اعتراض کردم چرا چیزی نگفتین به من؟ شوهر بی خیالش زد زیر خنده که: این هر بار همینطور میشه! آمپول عضلانی هم میزنه هم این شکلی میشه

بار دوم با اصرار زیاد راضی شدم. این بار فقط قرار بود یک دندون بکشه و یه تزریق دریافت کنه. مشکلی براش پیش نیومد. فردای اون روز دوباره اومد و این بار فاز اعصاب خردکن ناهوشیاریش خیلیییییی طول کشید. نشگون گرفتم بی واکنش. زدم توی صورتش بی واکنش. آخر یه مشت آب توی صورتش ریختم تا به خودش اومد. استرس نداشتم ولی عصبی شدم و هر چقدر برای دفعات بعدی اصرار کردن، حاضر نشدم براش کار کنم و به همکارهای دیگه ارجاعش دادم. والا اعصابمون رو که از سر راه نیاوردیم


4: مورد داشتیم ناخنم سر کار سوهان لازم شده ولی در دسترسم نبوده و یک فرز درشت برداشتم و کشیدم به ناخنم و سرش رو صاف کردم!


5: باز هم مورد داشتیم رژ لب جدید خواهرم رو زدم و رفتم کلینیک و دستیارم گفته: چرا امروز خوشگل شدین؟ چیکار کردین؟

گویا روزهای دیگه زشت و نچسب میرفتم سرکار!


6: هر چقدر برای زن توضیح می دادیم که این هفته نوبت نداریم، گوش نمی کرد و با استرس میگفت: تو رو خدا دندون های شوهرم رو درست کنین گناه داره. مرد هم ساکت به کشمکش ما گوش می داد.

گویا پلاک پارسیلی پیش دندونسازی درست کرده بود بی اینکه قبلش تمام دندون های پایه باقیمانده اش رو ترمیم کنه. وقتی پلاک رو قرار می داد بازوی پلاک توی حفره پوسیدگی گیر می کرد و دادش از درد بلند می شد. با فحش درونی به دندونساز موردنظر که اصول اولیه کار رو رعایت نکرده، به سختی برای آخر شیفت فردا یه نوبت خالی پیدا کردیم و شوهرش رو جا دادیم

روزی که مردم متوجه بشن کار دندونپزشکی فیزیکیه و یه معاینه ساده نیست که سریع تموم بشه و ممکنه یک دندون کارش بیش از حد مورد نظرمون طول بکشه، عروسی منه! از نوبت مرد یک ربع گذشته بود و من دستم توی دهان دختری روستایی بود که دندون های ٦ و ٧ اش رو با هم عصب کشی کنم. بار دوم یا سومی بود که همسر مرد وارد می شد و اعتراض می کرد! دستم رو از دهان دختر درآوردم و اون روی هوپانه خودم رو نشون دادم، جوری که زن با معذرت خواهی بیرون رفت و تا نیم ساعت بعد که نوبت شوهرش شد، پیداش نشد. دندون شوهر ترمیم شد و پلاک رو توی دهانش نشوندم. زن دوباره با معذرت خواهی خوابید تا دندون های خودش رو هم معاینه کنم.

-دقیقا مثل یک مادر برای همسرت رفتار میکنی خانم! ینی چی این رفتار؟ خودت این همه دندون خراب داری.

+آخه ولش کنم به خودش نمیرسه! مامانش هم بهش انقد نمیرسه که من حواسم بهشه.

-عشقت رو تحسین میکنم ولی این حد از نگرانی باعث میشه تو رو به چشم مادرش ببینه نه همسرش! یکم بی خیال باش.

+چشم خانم دکتر


7: زن رو معاینه کردم و فرستادمش گرافی بگیره. به توضیحاتم با چشمان قلبی و لبخندی بر لب گوش می داد. گذشت و خانم شیرزاد هفته بعد من رو کشید کنار که خانم دکتر چیکار کنم خواستگاراتون رو؟! ابروهام رو دادم بالا و گفتم: چی؟! جریان چیه؟ 

هفته پیش فلان خانمی که معاینه اش کردین ازم پرسید چقدر شما رو می شناسم و قبلا زنگ زدن خونتون ولی ردشون کردین! دیروز هم یه خانم دیگه تماس گرفته بود برای تحقیقات که شما چطوری هستین و این صحبتا

زدم زیر خنده: یه وقت شماره ام رو ندین بهشون.

اخم هاش توی هم رفت: چرا؟! مورد خوبی بودها! شوهر نکنین مثل من بی شوهر می مونین ها

-بمونم طوری نیست!


8: چهره زن برام آشنا بود. به پرونده اش نگاه کردم و شناختمش. خواهرشوهر سابق یکی از دخترهای فامیل بود که از کوچکترین اذیتی در حق اون دختر فروگذار نکرده بود. برای تعویض ونیرهای قدیمیش اومده بود. توی دوراهی اینکه ردش کنم یا بپذیرمش، قبولش کردم و گفتم نوبت بگیره. نمی دونم کار درستی کردم یا نه ولی اصول اخلاقی و حرفه ای ایجاب می کرد که وقتی کاری در حوزه تواناییم هست، انجامش بدم.


9: سیستم گرمایشی یکی از کلینیک ها بخاریه. هوا به شدت سرد بود و فضای کلینیک هم کوچیک. زن به محض اینکه اومد از کنار فضای بین یونیت و بخاری رد بشه. چادرش به بخاری داغ چسبید و تکه ای به بزرگی کله مهربان از چادرش کنده شد!! نوبت اضافه نداشتیم ولی دلم سوخت و گفتم: نوبت نداریم ولی چون چادرت سوخت، منتظر بمون برات انجام میدم!!


10: آخر شیفتم بود، یک دفعه پذیرش و یکی از دستیارها غیبشون زد. توی اتاق اطفال پیداشون کردم در حالیکه دستیارم داشت ابروهای پذیرش خوابیده روی یونیت رو اصلاح میکرد! بعله!!


 +این پست رو چند روز پیش نوشته و در حال انتشارش بودم که اتفاق ناراحت کننده ای برام افتاد و الان خداروشکر تا حد زیادی مرتفع شده. مرسی از دعاهاتون :-)

  • ۵۳۹
واران ..

فعلا از آخر به اول

خدا رو شکر حال پدرتون خوبه 

برای سلامتیشون دعا میکنم 🙏

 

 

 

سلام 

سلام واران جان
خداروشکر مرسی :-*
پا ییز

۱. اصول حرفه ای برای کارهای الکتیو؟ نه بابا سخت نگیر 

۲. جسارت نشه واقعا برای اطلاعات عمومی می پرسم چرا نمی خواهید اونها یعنی هرکدوم از این هایی که ازتون اطلاعات می گیرن بیان خواستگاریت؟ دلیلتون چیه که ندید رد می کنید؟ 

١- وقتی با اون کلینیک قرارداد دارن حتی برای کارهای به قول تو الکتیو و توی اون کلینیک فقط من این کارو انجام میدم، چی؟
٢- نه خواهش میکنم. من در کل حوصله خواستگاری سنتی رو ندارم دیگه. مخصوصا کسایی که معیارهای من رو ندارن. ترجیح میدم همون اول مامانم رد کنه و بهم نگه.
شارمین امیریان

سلام. 

خدا رو شکر که اتفاق بد، تا حدی رفع شده. ان شالله زودتر به طور کامل رفع میشه.

 

 

۹. یادم باشه اومدم کلینیکتون گفتن نوبت نداری خودمو آتیش بزنم که دلت بسوزه 😐😐😐😐

 

۱۰. منم دوره لیسانس یه بار با دوستم رفتم امور دانشجویی دانشکده مون صورتم رو بند انداخت. بعد نمیدونم چه جوری به گوش مسوولین دانشکده رسیده بود کلی برای دوستم که تو امور دانشجویی کار دانشجویی داشت دردسر شد 😂

سلام 
خداروشکر و ایشالا :-)

٩- شما افتخار بده تشریف بیار، تمام روز رو واست خالی میکنیم
١٠- گفته بودی فکر کنم قبلا! فکرشو بکن تو دانشکده :-)))))
فامس

سلام

هوپی جونم

خدارو شکر که الان  حالا بابا جان تون  خوبه

بازم  برا سلامتی شون دعا  می کنم...

 

 

 

خیلی این قسمت خاطرات رو  دوس داشتم..

خیلی باحال تر بود خاطرات نسبت به بقیه 😊 بازم خندیدم بعضی جاهاش اینجوری😂😂

فقط یه چیز  اندازه ی کله ی مهربان  چقدره  ما می خواییم  دقیق تر  بدونیم  که  بهتر تصور کنیم..😂

سلام فامس جان، شکر خدا که بهمون رحم کرد. مرسی عزیزم 
نسبت به سری های قبل؟ خوبه که دوست داشتی :-)
مهربااااان بیا کله ی گنده ات رو نشون بده!
راتا *

خداروشکر حال پدرت بهتره،انشالله سالم باشه همیشه❤

خداروشکر ان شالله :-*
معلوم الحال

1. چرا توی دادن استعلاجی به سربازای بدبخت بخیلید؟ گناه دارن جوونای مردم. بدین بره.

2. هیچی  :))

3. کله ی مهربان جالب بود :)

من کلا الکی استعلاجی نمیدم. این بنده خدا هم جراحی نداشت که کشیدن ساده بود. حتی همون نصفه روز هم زیادش بود! 
هیچی به چی؟ شماره ها رو اشتباه نزدی؟
 
خودش که شاکی شده
مهربان

به من چه؟

چپ میری راست میای یه لگد باید به من بزنی؟!

تو لگد میزنی بیشعور! بذار لااقل تو محیط فرهنگی وب فحش ندم بهت! 
هر چی نگاه میکردم به اون قسمت سیاه چسبیده به بخاری کله تو به ذهنم میومد!! 
مهربان

تو کلا دهنت چفت و بست درستی نداره

.

معلوم الحال دمت گرم .مرسی دقتت. گیو می فایو

 

باشههههه تو خوبی! 
دقیقا چی شد؟!
معلوم الحال

شماره ها ربطی به پست ها ندارن

خواستم در جواب انتقام سختی که از مهربان گرفتین یه چی بگم :)) دیدم نگم بهتره.

 

میخواین مثل سلطان مرحوم عمان شماها رو دعوت به آرامش کنم؟ د: هیشکی نمیتونه مثل مو آشتی بده.

مهربان یه جور دیگه برداشت کرد که من متوجه نشدم!
قهر نیستیم که از اتفاق این چند روز کلی زحمت دادم بهش موقع استرس ناشی از بیماری پدرم
ولی کل کل داریم
فامس

اوهوم به قبلی ها...  منظورم بود

ببین  مهربان گفته  مجلس بی ریاست.. البته تو وبلاگ خودش تعمیم میشه داد به همه:))

راحت باش فوحش بده  اینجا همه از خودیم.

 

یه نقاشی هم نشون بده کافیه..:))) ندادم  نداد دیگه به هر حال میشه فهمید اندازه کلش چقدر ه...  البته برا این انسان  مناسبه:)

 

د کم نمیاره این بشر! 
اندازه توپ فوتبال رو تصور کن در همون حد
آرزو ﴿ッ﴾

کامنت‌های شما و مهربان رو که می‌خونم یاد شباهنگ و راضیه میفتم :))

یه چی تو همین مایه هاست ولی وحشتناک تر!
لیلی
خانم دکتر معیار اندازه گیری جدید ارایه دادین اندازه کله مهربان :)))
اون لحظه که مینوشتم توی ذهنم اومد آخه! بعد باعث شد پشیمون بشم چون اکثر کامنتا حواسشون رفت به کله مهربان تا فحوای کلامم :-/
فامس

فدات سرت که کم نمیاره...

خب این کم نیاوردنش در حد کله ی گندش مناسبه دیگه...(اندازه ی  توپ فوتبال 😂😂 تصورم خوبه)..

حالا اونطرف می دونم دهن من سرویسه:))

من کم کم دارم متمایل میشم به دندون پزشکی ..  اصلا کلا داری  نظرمو از یک دانشجو پزشکی به یک دانشجو دندانپزشکی  هوپ  عوض می کنی.. حالا بررم بررم  یانررم  نررم...؟

خو دیه بسته صحبت در مورد کله اش! :-//
اهان این بهتره
واسه اینکه عاشق پزشکی بشی به نظرم توی کانال مستانه عضو بشو.
یه نفر

می گم شما هم دست بزن داریا. یادمه یه بار یه بچه رو هم زده بودی.....

این طفلک مهربان  چقدر می چزونی. کاری به کارت نداره که اون گوشه نشسته....

خوشحالم که حال پدرتون بهتر شده.

د شما نمیدونین در پرده چقدر حرص میده و اذیت میکنه که! :-))
منم خوشحالم
اریانه

خداروشکر اوکیه شد شرایط:))))))

ااااا،نه باباااااا،با خواستگاریه سنتی حال نمیکنی؟با گل و شیرینی بیان خدمت خونواده ،به مادر جان شکوه میگی ،ندیده رد کنه؟، چه مدلی دوس(رو س تشدید)داری بانو؟بگو شرایطو بدونیم:))))))(خودت میدونی شیطون بنفش همیشه همراهه منه)

به نظرم ادم از روی احساس تصمیم غلط بگیره،اشتباه کنه و بعدش تجربه شه،بهتره تا با عقل پدر خودمونو در بیاریم از بس وسواس به خرج میدیم://////

قبلی بامزه تر بود ،هنوز وقتی به جورابات فکر میکنم خندم میگیره:)))))))

نامرد وهستی ،هرچقدرم بامزه بنویسی:////

خداروشکر
نمیدونم کلا اخیرا با خواستگار حال نمیکنم! زنگ میزنن که ببینن انقدر ایراد میگیرم و میگم نمیخوام که به گل و شیرینی نمیرسه. 

اینم هست. ولی مهم تر اینه که بفهمیم چی میخوایم از زندگیمون. من هنوز نمیدونم چی میخوام از شوهر آیندم. واسه همین فکر میکنم وقتش نیست.

بازم رفتم مدل جدید فیلی خریدم :-))))
وقتی ناراحتم دوست ندارم هیچ کامنتی بگیرم. هیچ کامنتی حالا اگه نامردیه خب باشه طوری نیس :-))
فامس

وقتی اینجوری جدی میشی منو یاد آبجی مهشیدم  می ندازی÷))

چشم÷)

بابت کانا ل مرسی...

خوبه بچه باید حساب ببره :-))))
خواهش میکنم
آبان ...

خدا را شکر حال پدرت بهتره :)

من دلم واسه سربازه سوخت ..اقا بده اون استعلاجی را گناه دارن خب 

مورد ۸ دفعه دیگه که اومد کل دهتش سرویس کن ..اصلا هم بدجنس نیستم ‌...بکش  همه را بدون بی حسی ...

میگن مردها مادر نمی خواهند ..همسر می خواهند ولی حقیقت اینه که اغلب مردهایی ایرانی همیشه مادر می خواهند نه همسر 

 

مرسی عزیزم
ببین واقعا نمیشه الکی استعلاجی نوشت. شما مینویسی ینی طرف فلان تاریخ اومده پیشت و موظفه فلان قدر استراحت کنه و از خونه خارج نشه. اگه اضافه بنویسم شما که وکیلی در جریانی که ممکنه چه کارهایی بکنه و بزنه زیرش بگه من خونه بودم و من هم شاهدش محسوب میشم. برای همین همون روز کافی بود براش.
انقدر استرس داشت و سوال می پرسید فکر کردم اونو منو شناخته ولی وقتی نوبت گرفت، گفتم شاید نشناخته. امیدوارم به خیر بگذره.
خب آره همسرشون رو میکنن مادرشون و میرن دنبال زنهای دیگه که حس معشوقه بهشون بده تا حس حمایت و قدرتشون ارضا بشه.
x

یه مقیاس نقشه هم میذاشتید ببینیم اندازه سر اقای مهربان چقدره :))

هوووف خواستگار :////

آقا من یه خبطی کردم شما کوتاه بیاین دیگه :-))))) توپ فوتبال
رو مخن
عرفان ...

آقای زندانی ترسناکه؟

اوایل با اینکه نشون نمیدادم ازش میترسیدم
ولی الان نه جلوم مظلوم و حرف گوش کن میشه!
حامد سپهر

هوای سربازها رو داشته باشین گناه دارن یه روز استعلاجی بیشتر به جایی برنمیخوره عوضش یه پدر ومادر رو خوشحال میکنید

احتمالا اون فرز رو دوباره نکردین تو دهن ملت! :)))

۳. حالا بعد مدتها یه زن شوهر دوست پیدا شده شما بزن پشیمونش کن:))

در جواب آبان توضیح دادم که چرا استعلاجی الکی نمیدم و همین طور کامنت آنه رو هم ببینین.
نه بابا! گذاشتم برای استریل :-)))))
این زن مرزهای شوهردوستی رو به تنهایی جا به جا کرده بود!
حامد سپهر

خدا به پدرتون سلامتی بده ، مراقبش باشین

ان شاالله، چشم
اریانه

تا جایی که من میدونم ،تو عشقه بچه ای،و مستقل بودن و به سلیقه خودت خونه داشتن رو دوست داری،انگیزه کافی نیست اینا تا یه نگاه بندازی؟

استفاده از عقل واسه وسواس  رو  قبول ندارم ،ولی اینکه ازش استفاده کنی تا بیش از حد احساس خرج نکنی بهتره،فکر کن قراره با دوستت تمام مدت در تماس باشیو در کنارش ،جفتتون منافع خاص خودتونوداشته باشین ،راهت تر کنار میای:)))

البته من عشق زندگیه پر هیجانم ،یکی که ایده ال ادم نباشه،و دوباره میگم،هیچ خط راستی لذت سینوسی بودنو نداره،اون بالا پایین های پرهیجان،اووووف،محشره اصلا:))))))))

هدف وسیله رو توجیه نمی کنه عزیزم! قرار نیست چون به این چیزایی که گفتی علاقه دارم، معیارهام رو زیر پا بذارم. ازدواج هدف نیست واقعا برام تا وقتی اونی که بخوام رو پیدا کنم.
من تلاشم رو میکنم که از جفتش توامان استفاده کنم ولی کفه ی عقل می چربه.
خو تو به اونی که ایده الت نیست شوهر کن. اصلا چند سالت بود؟ ببینم به سن ازدواج رسیدی اصن؟! :-)))
انه

استعلاجی نوشتن خیلی رو مخه مخصوصا اونایی که میان و میگن چند روز استعلاجی بنویس نرفتم دانشگاه یا غیبت کردم نرفتم سربازی من تحت هیچ شرایطی حتی وقتی التماس میکنن هم نمینویسم چون خدا میدونه تو اون تایم چه چیزایی پیش اومده یه بار که طرف استعلاحی مبخواست من براش توضیح دادم نمیشه که خودش اعتراف کرد نوبت دادگاه داشتم نرفتم میخوام برم بگم مریض بودم! 

این مدلی هم زیاد داشتم ولی اصلا زیربار نوشتن نرفتم. مگه مخمون کمه دردسر ایجاد کنیم واسه خودمون؟
اریانه

منم نگفتم واسه این دوتا برو ازدواج کن،گفتی حوصله ندارم نگاه کنم حتی طرفو ،حداقل اینا انگیزه کافی واسه نگاه کردنو بهت میده نه؟

چون زندگیه پر هیجان دوست دارم ،باس مارا بچه بپنداری؟://////

سنمو نگفتم ،گفتم ازت کوچیک ترم ://////

سن ازدواج؟؟؟؟چند هست ؟:////////

یعنی هوپ ،چرا دیدت نسبت به من این مدلی بانو؟دقت کردی چقدر منو زیر سوال میبری؟تازه میگی تو مسایل عاطفیم،مشکل دارم://///قضاوت خیلی کار بدیه ،نچ نچ نچ نچ،:))))))))))

 

 

انقدر اعصابم خورد شده از اینکه وقت گذاشتم برای یک نفر که به معیارهام نزدیک نبوده به امید اینکه شاید نظرم رو تغییر بده و نداده، که واقعا زیر بار این طور اشنایی ها نمیرم دیگه. در حال حاضر. خبر از آینده ندارم.
نه واسم سوال شد واقعا، نمیدونم قبلا ازت پرسیده بودم چند سالته یا چی میخونی یا نه؟ 
دید من مشکلی نداره دخترم؛ من با هر کس طبق اون چیزی که فکر میکنم جنبه اش رو داره صحبت میکنم. بعد دقت کنی خودت لحن کامنت دادنت جسورانه است و با لحن شوخی، اگر بهت برمیخوره باید طرز نظر دادنت رو عوض کنی تا با جونم و قربونم باهات صحبت کنم نه با لحن رک و شوخ، هوم؟
اریانه

خدا ازش نگذره ،نامرد نظرتو تغییر داده ،ها؟؟؟؟؟وای بر او:)))

خدایی به نظر میرسه بهم برخورده؟نچ،بر نخورده،و بر نخواهد !!!مزاح بود صرفا:////

فضای مجازی این مشکلاتم داره،تو تا لحن صحبت کردنه من رو نبینی  متوجه نمیشی واقعا بهم برخورده یانه، اره رکه ،ولی بهم برنخورد:))))رک رو خیلیا ،اونم به مراتب بهم گفتن،ولی جسورانه،نه والا،اولین بار بود!!!جسورانه از دید مثبت یا دید منفی؟

همین جوری رو ترجیح میدم ،نسبت به عزیزم و قوربونت برم://///عزیزم ،هر چقدر دلت میخواد ضایعم کن،هیچچچچ مشکلی نی:)))))

ولی یکم ،یه مقدار کم ها،نه خیلی،دیدت مشکل داره،از من هیولا ساختی تو روابط عاطفی://///قبول کن،وگرنه مجبورم قانعت کنم ،قانع نشو بد اخلاق،زود رنجم هستی:))))

اخر نگفتی ،سن ازدواج چند مد نظرته؟من بدونم خب،بالاخره لازمه ادم در جریان باشه،به درد میخوره بعدا:////

نه تاحالا ،نه ازم سن رو پرسیدی،نه رشته رو ،لازنه اعلام کنم؟مگه نمیگی با ما ارتباط نداری چون وب نداریم،پس تحنل کن ایناشم:)))))

و من عاشق شیطون بنفشم:)))))

خب چون به نظرم بهت برنمیخوره رک جوابتو میدم و حال میکنم! جسورانه مثبت گاهی لج درار! 
بابا اون رابطه عاطفی رو بی خیال شو جان من، کچلم کردی. 
سن ازدواج یعنی حدی که به بلوغ فکری رسیده باشی و بدونی از زندگی چی میخوای. نسخه نمیشه پیچید برای همه ولی به نظرم بعد از ٢٤ سالگی برای دخترا و ٢٦-٧ سالگی برای پسرا
افرادی که زیاد اینتراکشن دارم باهاشون رو دوست دارم بشناسم.
x

وای یه چیزی تو کامنت ها دیدم یاد یه خاطره افتادم 

دکتر اسبق مون می گفت یه بار یه اشنای رودرواسی دار گفته بوده واسه یکی از نزدیکانش استعلاجی بنویسم این بنده خدا هم از همه جا بی خبر نوشته بود و کللللی به دردسرافتاده بود . شخصی که استعلاجی می خواسته نوبت دادگاه داشته ازش شکایت شده بوده واسه این غیبت, کار شخص شاکی بیش از شش ماه یک سال عقب افتاده بود و اونم از دکتر اسبق شکایت کرده بود 

اصلا موندم با وجود اشنا بودن چجوری روش شده بود همچین درخواستی کنه

بعد بازم کسایی هستن میان میگن استعلاجی بنویس. این سرباز رو اگه دندون نکشیده بودم ازش عمرا همین نصفه روزم مینوشتم براش. بچه مدرسه ای ها رو هم دقیقا از تایمی که منتظر بودن تا وقتی که کارشون تموم شد گواهی ساعتی میدم. شنیدم که یه بچهه همکلاسیش رو زده و رفته طرف توی کما. فرار کرده باباش هم گواهی گرفته که بچم اون روز غایب بوده. پدر دکتره رو دراوردن.
سر همین اصل حواسم به مهرم شدیدا هست که کسی سواستفاده نکنه ازش.
اریانه

حاااال میکنی؟؟؟،ای جانم ،دیگه با چی حاال میکنی؟

خیلی ...هستی ،حیف نمیشه شکافت مسیله رو ،شیم عان یو

تو واقعا فکر میکنی من مسایل عاطفیو بیخیال میشم؟اونم کی !!من؟؟؟؟عمراااا؟نچ نچ نچ نچ قضاوت خیلی کار بدیه هوپ،نچ نچ نچ :)))))ولی شاید ،نگا تاکید میکنم شاید ،واسه موهات که کچل نشی یه فکری کردم،ولی تا اون موقع،،،،،قضاوت هوپ؟؟؟؟شیم عان یو

سن ازدواج!!!!!!24!!!!!!اوکی 

داشتم نگاه میکردم،اولین کامنتمو تیر دادم،خدایی پیشرفت خوبی تو ارتباطمون داشتیم هوپ،من تو غیر مجازیم اینقدر زود نمیتونم با یک عدد خانوم دکتر ،نصف ایده الم،کاری کنم حال کنه با رک حرف زدن با من:////////

وب میزنم ،اشنا میشیم حالا،:))))))نترس تینج نیستم،زیادم ازت کوچیکتر نیستم،رشتمم زیاد راه دوری نمیره:))))ولی بوسوز ،من خیلی ازت میدونم،یوهاهاهاهاهاهاه:)))))))

سنمو نمیگم ،چون دقیقا از کامنتی که گفتم چند سال ازت کوچیکترم،این دخترم گفتنا تو شروع کردی بی جنبه:////من مامانمم بهم نمیگه دخترم:////////شیم عان یو:))))

لج درار کی بودم من؟؟؟؟

هر وقت حرصت در اومد بگو بس کنم!!!!!گفتم که حق انتخاب با توا!!!!!

ایکون مخصوصمم خودت تصور کن هی ننویسم:)))))))

 

ببین اگر از کاربرای بیان بودی تا الان بلاکت کرده بودم انقدر طویله ننویسی :-))))
الان ترند جدید فکر کنم این حال کردنه باشه دیگه ول نکنی 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️😆😆 
من اون چیزایی که بخوام بدونین رو نشون میدم اینجا. خییییلی چیزها رو از من نمیدونین. یوهاهاهای متقابل!
گفتم دیه. بیانی بودی بلاک شده بودی، استااااپ ایت :-))
Mavi

اون مورد سه رو اگه از قبل می‌دونستید همچین حالتی داره چی‌کار می‌کردید؟ یعنی روش خاصی داره؟ بیهوشی میخواد یا چی؟ 

 

 

بعد اینکه با اون موردای نوبت گرفتن یادِ این افتادم که اوایل کارت یادمه نوشته بودید گاهی بیکار میشینید تو کلینیک و اینکه الآن انقدر بهتون اعتماد میشه که سر نوبت دعواست نشون میده چقدر پیشرفت کردید!

بابا می دونستم کلا بدون درد واسش کار میکردم یا مجبورش میکردم بره نامه از پزشک بیاره واسم.داروی مخصوص ارامبخش بخوره بیاد و خیلی کارها که روانپزشکش بهتر میدونه. ولی چون یه بار دست زدم بهش و مشکل خاصی پیش نیومد واسش دو بار بعدی رو هم به اصرار شوهرش راضی شدم. 
ببین لازمه موفقیت در یک کار پشتکار و ثابت قدمی و صبوریه. تجربه ثابت کرده بیمارها به خوبی حس میکنن دکترشون چقدر به فکرشونه و حواسش بهشونه. اینطوری خیلی راحت اعتماد میکنن حتی اگر جوون باشی
شارمین امیریان

سلام.

ایا تو هم وقتی کامنترها بهت میگن الکی استعلاجی بنویس همون حسی رو داری که من وقتی بهم میگن الکی به دانشجوهات نمره بده دارم؟🧐

 

راستی ته ریش گذاشتما😂 تو هم موهات رو هر مدل و رنگی خواستی بزن! ما همه جور خواهانتیم 😂😂😂 تو پست قبلی، به خاطر فشار زندگی یه حرفایی زدم ولی از ته دل نبود! تازه خواستگار سنتی ام نیستم حوصله م رو نداشته باشی! صد در صد صنعتی و تضمین شده م 😐😏😄

سلام 
آره دقیقا همین حسو دارم. استاد بشم الکی نمره نمیدم بدم هم میبرم روی نمودار.
ای جووووون چه ژزاب شدی ولی منو پس زدی، یادم نمیره حرفات :-(
باید یکم بگذره ناراحتیم فروکش کنه دوباره خواستگاری کن ازم این مدلی خیلی دوست.
اریانه

و منم بهت گفتم،من پستای تورو نمیخونم،بلکه میبلعم!!!پس ممکنه خیلی چیزایی که نخواسته بودی رو در اورده باشم از همین نوشته های با احتیاط:))😈😈😈😈::))

میخوای بیام بیانی شم ،بلاکم کنی،اخه بلاک کردنتم ژزززابههه:)))😈😈😎😎

لازمه برم وب شارمین بانو،اینقدر کامنت بذارم ،پشیمون شن از درخواستشون،لازمه؟🧐🤔🤔

اگه چیزی دراوردی بدون که خودم میخواستم بگم وگرنه نمیتونستی دربیاری از پست هام بالام جان
منتظر اون روزی ام که بیانی شی :-))
نه دیگه الان من ردش کردم
هانیه

سلام خوبی مورد 8 کار خوبی کردی تو پزشکی و دندانپزشکی مهم نیست بیمار خوب باشه یا بد چون مهم نیست مهم اینه بیماره و باید درمان بشه

سلام من هم با توجه به جمیع فاکتورها تصمیم گرفتم قبولش کنم
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan