هر کدوم از ما یه جور نگران بعدشه

  • ۲۳:۴۴

گذشته از اینکه از همون دور وقتی طرف رو دیدم، منقبض شدم و توی دلم به خودم و اون زنی که به زور توی باشگاه شماره ام رو گرفت، فحش دادم؛ درک نمی کنم چطور کسی از دختری که سال ها تلاش کرده برای کسب مهارت های مرتبط با شغلش و قطعا قبول نمی کنه خونه نشین بشه، درخواست آشنایی می کنه و بعد زل می زنه توی چشم هاش و میگه: (( وظیفه ی اصلی زن خونه داری و تربیت فرزندانه! حالا کار هم خواست بکنه، "پارت تایم" فقط. وظیفه شوهره که خرج خونه رو بده. زن اولویتش باید این باشه که محیط خونه رو دلپذیر کنه. ))

خیلی جلوی خودم رو گرفتم که محترمانه جوابش رو بدم و یکم از چاییم رو بخورم و بگم: من دیگه حرفی ندارم و زود ترکش کنم

ایشالا که متوجه نشد که من نصف حرف هایی که می زد رو لابه لای سر و صدای کافی شاپ نمی شنیدم و الباقی هم حواسم پرت دندون های فاصله دارش بود و توی مغزم داشتم آنالیز می کردم که فاصله بین سانترال ها (دندون شماره یک) رو که بستم از سمت دیستال هم کمی از فضای بین یک و دو رو  بهشون میدم و به همین ترتیب تا پره مولرهاش ( دندون ٤-٥) پیش میرم، فک پایینش ولی اوضاع بهتر بود فقط بین یک ها فاصله بود


* عنوان یک قفس از شادمهر
  • ۶۴۶

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (١٦)

  • ۲۲:۱۷

بازم یک- مورد داشتیم دکتره واسه باجناقش ایمپلنت گذاشته، بعد توی مهمونی واسه شکستن یخ جمع ازش پرسیده حالت چطوره؟ که باجناقه هم نامردی نکرده و بلند گفته: چه حالی چه احوالی؟ یک هفته است شب و روز ندارم از درد! آقای دکتر هم بعدا رفته به باجناقه گفته: دیگه سمت مطب من پیدات نشه فلانی! حالا حکایت من و داداشمه. طرحم که تموم شد دندونای خراب خانواده رو ترمیم و عصب کشی کردم. اگه بگم برادرجان بعد از یکی از ترمیم هاش چه بلایی سرم آورد از بس غر زد که " درد  دارم، کار بلد نیستی! همین طوری گند می زنی توی دهن مردم؟ " درکم می کنین که چرا بهش گفتم عمرا دیگه دست به دندونای خودت و زن و بچه آینده ات بزنم؟!!


بعدش دو- زحمت کشیدن به جای ساعت یازده، یازده و بیست دقیقه تشریف آوردن و همون دم رسیدن گفتن: ثنا جان لقمه خورده همین حالا و باید بره مسواک بزنه! ده دقیقه دیگه صبر کردیم واسشون، بعد بیست دقیقه هم تلاش کردیم ثنا وارد اتاق بشه که نشد و پشت مادرش قایم شد! منم وارد رختکن شدم لباس عوض کردم و از جلوی ثنا و مادرش که هنوز داشت بهش اصرار می کرد بیاد من دندون هاشو ببینم رد شدم و رفتم خونمون!


حالا سه- هر چقدر بگی واسه دندون های خلفی که پوسیدگی عمیق دارن، ترمیم آمالگام با در نظر گرفتن جنس این کامپوزیت هایی که ما توی کلینیک داریم ارجحه، بعضیا زیر بار نمیرن. نمونه اش دوستم که بیچاره کرد من رو و با قبول اینکه ممکنه دندونش در آینده نکروز بشه یا پوسیدگی راجعه بده، واسش ترمیم کردم. الان دوباره دیوانه ام کرده که می خوام باز بیام اون یکی دندون هامم سفید کار کنی. خدایا صبرا جمیلا!


 و چاهار- دوباره یکی دیگه از خانم ها زحمت کشیدن یک ساعت با تاخیر اومدن، بعد که دستیارم شاکی شده می فرمایند: حالا اگه زود اومده بودم باید نیم ساعت معطل می نشستم! و منی که خسته شدم از توضیح اینکه معطلی دکتر فرق داره با شما، واکنشی نشون ندادم و گفتم بخوابه و دهانش رو باز کنه.


سپس پنج- آیا رواست هم خوشگل و چشم درشت و مژه بلند باشین، هم حلقه و پشت حلقه برلیان ناناس ازونایی که من عاشقشم، داشته باشین و زیر دست دندونپزشک بخوابین و حواسشو پرت کنین؟!


این بار شیش- یعنی اینطوریه که بعضی وقتا به ٥ نفر نوبت دادن. بعد مریض اولی یک ساعت دیر می کنه. شما در این فاصله دو تا مریض جدید پذیرش می کنی بعد هر ٥ تا مریض با هم میان! پذیرشم پنج دقیقه یک بار میاد میگه: فلانی میگه دیر شد، بهمانی میگه بی حسیم رفت! خب به من چه سر وقت بیاین که اینطوری نشه؛ نه زود بیاین نه دیر


اینجام هفت- همه جا یونیت هاشون مخصوص دست راست هاست. همه جا! بعد ما چپ دستای بیچاره خودمون رو به سختی سمت چپ یونیت جا می کنیم و به اجبار تابلت رو می کشیم روی سینه مریض تا بتونیم از آنگل و توربین استفاده کنیم. دندون هفت پایین زن عصب کشی می خواست. به شدت می ترسید. بی حسی رو زدم و صبر کردم خوب سِر بشه دندونش. مثل همیشه تابلت رو کشیدم روی قفسه سینه مریض که یهو ترسید و گفت: وای این قراره روی من باشه؟ خندیدم: آره خب من چپ دستم اونور باشه نمی تونم. با استرس به وسایل نزدیکش نگاه کرد و گفت: خیلی از نزدیک وحشتناک ترن! البته کم کم ترسش ریخت و آخرش گفت ببخشید با ترسم اذیتتون کردما، البته که دندونش بیشتر خودش اذیتم کرد!


نوبتِ هشته- مرد اومد با شکایت اینکه کامپوزیت دندونهای شماره یک و دو اش، تغییر رنگ داده و نخ دندون رد نمیشه. معاینه اش کردم. گویا سال پیش یک غیر دندونپزشک که خیلی وقته عذرش رو خواستن، توی همین کلینیک واسش کار کرده و در واقع ماله کشی کرده بود تا ترمیم! کلی وقت گذاشتم ترمیمهای قبلی رو حذف و با دقت دوباره ترمیم کردم. بماند که بیچاره ام کرد از بس گفت زبره و نرمش کن! بعد بلند شد و توی آینه نگاه کرد: عه فاصله ی دندون هام رو گفتم باز کنین عین کناری ها که نخ رد بشه

جواب دادم: نخ رد میشه! این فاصله ای  (دیاستم) که بین دندون های یک تون می بینین، در واقع نباید وجود داشته باشه و اصولیش اینه بسته باشه و فقط یه نخ ظریف رد بشه. دوباره به آینه خیره شد: عه؟ خب کی بیام این فاصله رو هم ببندم؟!


اینم نه- حقیقتا به مرز انزجار رسیدم از دعوا و بحث بین پذیرش و دستیارهای یکی از کلینیک ها. بعضی صبح ها تا من می رسم دعواشون رو قطع می کنن ولی اکثرا ادامه میدن! از لفظ خاله زنک بدم میاد ولی واقعا رفتارهاشون خیلی خاله زنکه.


ده تا شد؟ - گفته بودم به محض اینکه در عرض سه هفته، چهار تا دندون عقل دوستم رو کشیدم، عقلش نم کشید و ازدواج کرد؟


یازدهمی- دو سالی توی طرح از دست مایع ثبوت هم خودم هم روپوش هام راحت بودیم. از وقتی توی کلینیک کار می کنم و دستیار ها گرافی تشخیصی می گیرن و خوب نمی شورن و به دستم میدن، روپوش هام پره لکه شده. دِ رنگ لکه اش هم بده و اصلا دیگه پاک نمیشه و مثل خون می مونه! [ایموجی همونی که دستش رو می زنه توی صورتش! ]

آخری- یه بنده خدایی سر کوچمون خونه داره که گویا کاری جز دم خونه شون نشستن نداره. بعضی وقت ها ساعت ٤ که دارم می دوم برسم به شیفت عصرم دم در خونه نشسته و کشیک می کشه، شب هم که برمی گردم فرقی نداره ساعت هشت باشه یا نه، باز در خونه شون نشسته و چک می کنه ورودم به کوچه رو. کأنه تایمکس ورود و خروج!

  • ۶۹۵

وقتی همیشه به چشمشون بچه ای و نیازمند مراقبت!

  • ۰۸:۱۷

به مناسبت آخرین روز تابستون، از مکالمه اخیرم با پدرجانم پرده برداری میکنم.

من: بابا؟ 

پدرجان: بله بابا؟

+ با دوستام تصمیم گرفتیم بریم فلان جا! (فلان جا منظور کشوری در همسایگی دریای خزر است!)، نظرتون؟

-نخیر نمیشه.

در حالی که بهم برخورده: چرااااا؟

-به حداقل ده دلیل

لب ورمی چینم: توضیح بدین منتظرم!

-یک اینکه دوستت دارم! دو اینکه دخترمی! سه اینکه دلم آروم نمی گیره ازم دور باشی توی یه کشور غریب و نگرانتم! همینا کافیه که اجازه ندم بری

عصبانی شدم: مگه من بچه ام؟ دختر بالای هجده سالِ مجرد می تونه بدون اجازه ی پدرش از کشور خارج بشه؛ من خواستم با اجازه شما برم

-خب من اجازه نمیدم! دیر نمیشه، صبر کن شوهر که کردی با اون دنیا رو بگرد

+ این چه حرفیه بابا؟! اومدیم و اونم گفت دوست ندارم سفر رو! من چکار کنم اجازمو بدم دست اون؟

-خب می تونی با دقت ازدواج کنی!!

از شدت ناراحتی و بغض ساکت شدم.

-اگه خیلی دوست داری بری سفر خارج بیا با هم بریم پیاده روی اربعین

در حالی که خنده ام گرفته که من سفر سیاحتی با دوست هام میخوام و پدرجان سفر زیارتی با خودش رو پیشنهاد می کنه، به سکوتم ادامه دادم و صحنه رو ترک کردم. اما من کوتاه نمیام. چند ماه دیگه دوباره برنامه می چینم

  • ۶۹۲

هوپ و بیماران در هفته ای که گذشت. (١٣)

  • ۲۰:۰۷

I) پیرزن با داماد و عروسش وارد شد. از لباس محلی که پوشیده بود و همین طور لهجه اش متوجه شدم که مال دیارهای اطرافه. گویا اباتمنتِ ایمپلنتش افتاده بود و چون دسترسی به دکترش نداشت و بعد از چند ماه اومده بود، روی فیکسچرش کامل با بافت پوشیده شده بود، از طرفی فک بالاش دنچر کامل بود و زخم شده بود. حالا من هر چقدر با زبون ساده توضیح می دادم که فک پایینت رو خود دکترت باید واست درست کنه من دست نمی زنم و فک بالات رو هم باید این کارو بکنی، اون کارو بکنی، فلان دهان شویه رو استفاده بکنی؛ گوش نمی داد، کلافه بود. به عروسش گفتم: فارسی متوجه میشن؟ 

-بله ولی چون فکر میکنن شما متوجه منظورشون نمیشین بی قراری میکنن

آخر زنگ زدن به جراحی که واسشون ایمپلنت گذاشته بود و قرار شد فرداش اورژانسی بیاد واسه ی پیرزن کارش رو انجام بده. من هم ده باری روند درمانی فک بالا و پایین رو آروم و شمرده توضیح داده بودم که فکر می کنم بالاخره پذیرفت و راضی شد و رفت!


II) دهان مرد میان سال که به نظر بازنشسته آموزش پرورش بود، رو معاینه کردم و طرح درمان تک تک دندونهای مشکل دارش رو توضیح دادم. بعد جرم گیری کردم. یه ریشه کوچیک مونده بود براش کشیدم و گفتم تموم شد می تونین برین

خوابیده بود روی یونیت و پا نمیشد

-بله؟

-راستش من یه کامنتی در مورد فلان دندونم ازتون میخواستم.

یه لحظه یاد وبلاگ نویسی افتادم!

 -بفرمایین.

-اون دندونم بود که گفتین فلانه ها، اگه بهمانش کنم بهتر نمیشه؟

...

از اول شروع به گفتن کردم. دو سه باری هم با حوصله برای این مرد، توضیح دادم. دهانم کف کرده بود که راضی شد و رفت


III) زن رو روی یونیت خوابونده بودم و داشتم به عکسش نگاه می کردم تا شکل کانال دندونش رو دقیق متوجه بشم که مردی مو سپید اومد بالای سرمون و بعد از کلی خوش و بش و خسته نباشید گفت: حواستون به عزیزِ من باشه ها

خنده ام گرفت: چشم

به زن گفتم: حاج آقا خیلی حواسشون بهتونه

جلسه بعد هم همین حرف ها رو اومد زد و رفت توی اتاق انتظار. البته با وجود اینکه حواسم خیلی بهش بود، یکی از کانال ها یکم اُوِر کار شد که اعصابم رو تا آخر شب بهم ریخت. بازم از استرس ها و اعصاب خردیهای اندو براتون میگم. :-/


IV) یک سری از افراد هستن (حتی لا به لای شماها که اینجا رو میخونین) که برای چندین سال دندون هاشون رو ول می کنن به امون خدا و نادیده شون می گیرن. بعد یک روز می زنه به سرشون و میرن دندونپزشکی و میگن می خوام همه دندونام درست بشه. پسرِ جوون از جمله این افراد بود که وقتی دهانش رو زیر دست دکتر کناری باز کرد، می شنیدم که دکتر تک تک دندون هاش رو با تعجب معاینه می کنه و طرح درمان پیشنهاد میده. حتی یک بار اومد و دو تا از دندون هاش رو هم من ترمیم کردم. رفت و نیم ساعت بعد زنگ زد که ترمیمم ریخته. با تعجب که امکان نداره گفتیم سریع بیا درستش کنیم. معاینه کردم دیدم دندونی که نیم ساعت پیش بهش گفتم باید بکشی رو میگه ریخته! واقعا لزوم پر کردن پرونده برای همچین وقتاییه تا نشون بدی کدوم دندون رو دست زدی، کدوم رو نه.


V) یکی دو بار اومدم غر بزنم که این دکتر جدیدی که جای من رفته شهر طرحی دیوانه ام کرده با سوال های زیادش، بعد هی زدم توی سر خودم تو هم الان که توی کلینیک کار میکنی از دکتر فلانی خیلی سوال می پرسی، بعد ساکت میشم دیگه غر نمیزنمراستی گفته بودم یه پیرمرده رفته بوده پیش خانوم نون و اصرار که روز آخر خانم دکتر با چشم گریون رفت، اون اینجا رو خیلی دوست داشت. من شوهر خوب واسش سراغ دارم که بیاد موندگار بشه اینجا و مطب بزنه؟!


VI) مرد اصرار داشت که دندون های قدامیش روکش یا کامپوزیت ونیر بشه. بهش گفتم با توجه به اینکه دندون های بالا و پایینت نوک به نوک و خیلی نامرتبن، فقط ارتودنسی و حتی ممکنه ارتوسرجری مشکلش رو حل کنه. حس کردم قانع نشده. به خانم دکتر کناری ام که هم سن مادرجان شکوه و خیلی باتجربس ارجاعش دادم. با تردید نگاهم کرد: شما دانشجویی؟

-نه فارغ التحصیل شدم.

-یعنی الان برای کارورزیت اینجا کار میکنی؟

-نه آقای محترم من چند ساله درسم تموم شده.

-آهان!


VII) زن میان سال با درد شدید آخرای ساعت کاری اومد که از دیشب تا حالا از درد خوابم نبرده. به عکس دندون عقل پوسیده اش نگاه کردم و گفتم باید بخوابی بکشم برات. دستیار ازون ور گفت: نه فردا بیاین آقای دکتر فلانی بکشن. جراحمون هستن

-خانم فلانی می تونم بکشم کاری نداره.

خوابید و سریع واسش کشیدم و دندون رو توی دستم گرفتم: ببین کامل خارج شد.

دستیار اومد جلو و با تعجب گفت: درومد؟

-بله عمده کارم توی شهر طرحی کشیدن بود مثل اینکه!


VIII) کار کردن توی شهر خودت این مسئله رو داره که وقتی فامیلت رو می پرسن، اکثر اوقات میگن: شما با فلانی که توی بهمان خیابونه نسبتی داری؟ 

پیرمرد تا جواب بله ام رو شنید، خوشحال شد: پس باید فلانی رو هم بشناسی.

-نه والا!

-اقای بهمانی چی؟

-فکر نمیکنم شاید مادربزرگم بشناسن.

-پس مادربزرگتون حتما بابای من رو میشناسن. رفت و امد داشتن.

-احتمالا.

+خانم دکتر عکسشون اومد

خداروشکر که عکس اومد وگرنه تا کل شجره نامه خانوادگیم رو نمی گفتم، ول نمی کرد!


IX) زن شصت و خرده ای ساله بود. ازون زن های مسنی که خوشبختانه به خودشون به شدت می رسن . چند واحد ایمپلنت توی دهانش بود و راهنماییش کردم دندون لترالش (شماره ٢) رو هم ایمپلنت کنه به جای مریلند بریج. دو تا از دندون هاش رو ترمیم کامپوزیت کردم. خوشحال شد که برخلاف حرفی که بهش زده بودن به عصب نرسیدن. آخرهای کارش بود که موبایلش زنگ خورد: عروسمه.

جواب داد: دندونپزشکیم بهت زنگ میزنم.

گوشی اش رو قطع کرد: هر وقت بهم زنگ می زنه یا ازم پول می خواد یا میگه ماااامان بچه ام رو نگه دارین من یه دو ساعت کار دارم.

من و دستیار به هم نگاه کردیم و زدیم زیر خنده.

  • ۳۲۱

این پست حاوی مقادیری ناهوپی می باشد!

  • ۲۰:۰۷

بچه ها نمی دونم بعدها که این پستم رو بخونم، اوضاع کشور چطوریه و بهتره یا بدتر شده. ولی نمی تونم بگم الان حالم خوبه که تو اوج جوونی و زمانی که طبیعتا وقتشه از زندگیم لذت ببرم به جاش هر روز باید استرس گرونی و دلار و بی آبی رو داشته باشم. 

گفتیم درس می خونیم وارد بازار کار می شیم، پول جمع می کنیم برای مطب و سفر به خارج از کشور و داخل کشور و و و و از زندگیمون اونطور که دوست داریم بهره می بریم؛ بعد الان هر روز خبر می رسه که فلان مطب تا اطلاع ثانوی داره می بنده چون بازار بی ثبات شده و لیدوکائین نیست یا قیمتش چند برابره و مطب داری جز ضرر چیزی نداره. ده بسته بی حسی لیدوکائین درخواست کردم، دو بسته برام فرستادن. میگن نیست، صرفه جویی کنین. چجوری کار کنم؟! بدون بی حسی بکشم؟ بدون بی حسی ترمیم کنم؟ مگه میشه؟! 

الان کیفیت زندگی من که همه میگن واااااووو یه خانم دکتر دندونپزشک مجرده و داره پول چاپ میکنه، در حد یه کارگر در زمانیه که دلار هزار تومن بود. خنده ام میگیره وقتی دریافتیم رو به دلار تبدیل می کنم! بگذریم از اینکه الان یه عده میان میگن برو خداروشکر کن دکتری و همین یه شغلم داری و مهندس نیستی. به خدا واسه مهندس هام ناراحتم. چرا باید وضع این باشه؟!

 والا مردم هم ترجیح میدن تو این شرایط یه نونی بیارن تو سفره شون تا n تومن خرج کنن و دندونشون رو عصب کشی و روکش کنن. امروز مرد جوون وقتی از درد نالید: به خدا ندارم دندونم رو عصب کشی کنم وگرنه که نمی کشیدمش؛ یکم نگاهش کردم و گفتم بخواب بکشم برات. اصول اخلاقیم چی میگه این وسط وقتی مردم ندارن، نمی تونن؟! 

شما میگین چی میشه؟ قراره تا کجا ادامه داشته باشه؟ ما چکار باید بکنیم؟


+حالا خیلی حالم خوبه، این آهنگ از آرشیو قدیمیم هم پخش شد! چکاریه انقدر غمگین می خونی آخه؟! :-/

  • ۵۸۹

نه... نه... من فقط تو رو می خوام!

  • ۱۵:۱۱

اهتمام بیمارها رو در شنبه ها اول صبح می ستایم که وقتی خواب آلود می رسم، پشت در اتاقم ردیف نشستن تا هفته شون رو با دندون کشیدن آغاز کنن. یعنی تا چشمم به صف میوفته، برق سه فاز می گیرتم! شهر طرحی شماره یک، دو تا مرکز بهداشت داره و مرکز دومی چندین ماه دندونپزشک نداشت و تمام فشار دندونپزشکیش روی دوش من بود. بالاخره دکتر جدید اومد و من هم تصمیم گرفتم دیگه بیمارهای مرکز دوم رو پذیرش نکنم و بفرستمشون جایی که پرونده دارن و نفس راحتی بکشم. 

امروز روز اول تصمیمم بود که بیمار سوم وارد شد. اسمش رو وارد کردم دیدم خدمت گیرنده ی مهمانه. 

-باید برین مرکز شماره دو، جایی که پرونده دارین.

آقا چشمتون روز بد نبینه، ما این رو گفتیم بچه هه زد زیر گریه! بهش میگم چی شد؟ باباش گفت:

-دوستش هفته پیش اومده اینجا، واسش دندون کشیدین؛ رفته تو کلاس تعریف کرده که یه خانم دکتر اومده ژل می زنه دندون رو میکشه، درد هم نمی گیره اصلا! دختر من هم ترسو، راضی شده فقط بیاد پیش شما.

خبیث درونم میخواست بگه: ( کی گفته من آمپول نمی زنم؟ ) که بترسه بچه ولی دلم سوخت: این دفعه رو بخواب روی یونیت. ولی برای دندون های دیگه ات باید برین مرکز خودتون.

کارش تموم شد و شاد و خندون رفتن. یک ساعت بعد دختر هفته ی پیش با یکی دیگه از دوستاش اومد. بهش میگم: رفتی تبلیغ منو کردی تو مدرستون؟

 با خجالت می خنده.

ظهر معاون شبکه صدام کرد: خانم دکتر، می دونم که پزشک خانواده فقط باید افراد بلوک خودش رو ببینه، ولی شما بیا و مریض های مرکز دوم رو هم کماکان ببین. مخصوصا بچه ها رو که وقتی با یک دندونپزشک ارتباط عاطفی برقرار کنن، سختشونه برن پیش کس دیگه.

-آقای دکتر جسارتا بیمار اومده چغلی کرده؟! 

-بله! 

من: :-|


  • ۷۸۸

زندگی همین یه باره نذار فرصت بره از دست/ آرزوهاتو بغل کن تا خدا هست زندگی هست...

  • ۱۱:۲۵

مادرجان شکوه میگه حرص نخور. سرِ اینکه همسایه بغلیمون تا این حد فضوله و روی مخ، حرص نخور. سر اینکه شبکه ای ها چون در مقابل حرف زورشون کوتاه نیومدی هر طور که از دستشون برمیاد دارن اذیتت می کنن، حرص نخور. سر اینکه حَقِت رو این ماه خوردن و یک آبم روش ولی دستت جایی بند نیست، حرص نخور. می گذره. کلا آروم باش. دیدی برنج وقتی چند تا قُلِ اضافه می خوره، چطور از هم پاشیده می شه؟ مگه نمی بینی از غذا خوردن افتادی؟ مگه نمی دونی با این خودخوری ها چه بلایی سر خودت میاری، پس انقدر حرص نخور! 

باشه مامان. دیشب الکی بهت گفتم دیگه امیدی به زندگی ندارم تا وقتی مریض های قدرشناسی دارم که بعد از تموم شدن کارشون چند دقیقه از ته دل دعام می کنن و قلبم رو می لرزونن، تحمل می کنم؛ من هم خدایی دارم...


با هم گوش کنیم: آرزو 

آرزو کن اگه شاده دیگه هیچ وقت برنگرده...

  • ۲۲۰

بی صدا فریاد کن!

  • ۱۴:۰۶

منِ چای نخور رو به زور چای خور کردن و حالا که معتادش شدم میگن چاییمون تموم شده، پول بده بریم بخریم! یا مثلا یک روز به سرویس نرسم غر می زنن که چرا با آژانس اومدی و خرج شبکه بالا رفت؛ به اون کسی که این حرف رو زد نگاه سردم (!) رو انداختم و گفتم وقتی ویزیت پزشکتون ٥٠٠ تا تک تومنیه و روز شلوغش نهاااایت ٥٠ تا بیمار و ٢٥ هزار تومن واسه مرکز درآمد داره، منِ دندونپزشک روزی حداقل حداقلش واستون ١٠٠ هزار تومن درآمد رو دارم و عملا درآمد مرکزتون از منه، خجالت بکش! 

البته که خیلی دلم میخواست بگم می دونم پول های مرکز رو واسه خودتون هاپولی هاپو می کنین و لجتون می گیره وقتی یک روز من برم سفر و نباشم و درآمدتون بیاد پایین و برای همین رفتین چغلی کردین که تایمکسم رو بیارین توی روستاتون تا نیم ساعت هم شده بیشتر اسیرم کنین، ولی نگفتم، حوصله جر و بحث ندارم دیگه! میدونی به جایی می رسونن آدم رو که دیگه هیچی واست مهم نیست و فقط می خوای تموم بشه. 

همون هفته اول مسئول کارگزینی بهم گفت که اگه بخوام می تونن درجه محرومیت رو واسم بردارن و فیکس ٢٤ ماه بمونم، نمی دونن من دارم مرخصی هام رو نگه می دارم که یک ماه زودتر از دستشون فرار کنم! 

چرا من فیزیکم رو سر کنکور خراب کردم، رتبه کشوریم نیومد زیر ٥٠٠، نتونستم استریت بشم رزیدنتی قبول شم نیام طرح؟!

چرا من بیوشیمی و بهداشت رو از امتحان علوم پایه حذف کردم، تا فقط با چند تا سوال نتونم استریت بشم رزیدنتی قبول شم نیام طرح؟!

چرا ترم های اول علوم پایه سر به هوا بودم و در نهایت با فاصله کم معدلم نرسید به ده درصد برتر خرخون ورودیمون که نتونم استریت بشم رزیدنتی قبول شم نیام طرح؟!

اصلاااا چرا من شوهر نکردم، رینگ استریت بشم رزیدنتی قبول شم نیام طرح؟!

:-//


##وقتی_ حس_اسارت_و_غُر_درونم زده_بالا!


  • ۵۷۵

کیست مرا یاری کند؟! + بعدا نوشت: آقا حل شد!

  • ۲۰:۴۴

نه تنها تل-گرامم کار نمی کنه، بلکه هیچ کدوم از فیلترشکن هام هم کار نمیکنن! البته تل-گرام تک و توک با وایفای خونه وصل میشه که یعنی فقط آخر هفته ها دسترسی دارم بهش و وقتی برم شهر محل طرح با اینترنت گوشیم به هیچ جا نمی تونم وصل بشم. از طرفی به اپ استور( که همه برنامه های آیفون رو از اون دانلود و آپدیت می کنم) هم دیگه اصلا نمی تونم وارد بشم! بهم فیلترشکن معرفی کردن، دانلود همشون توی اپ استوره. تناقض اعصاب خردکنیه! اینه که واقعا مستاصل شدم و نمی دونم چکار کنم. کلی گروه و کانال مفید دندونپزشکی داشتم همشون رفتن هوا، یک سریشون رفتن توی اپلیکیشن گپ که یعنی بهترین اپلیکیشنه ایرانیه. نصبش کردم و موندم بهش بخندم یا جدیش بگیرم؟!

کسی میدونه چطور می تونم وی پی ان مناسب ios بدون اینکه نیاز به ورود به اپ استور داشته باشه، دانلود کنم؟!

+ این ها به این فکر کردن که با این کارهاشون روز به روز بیشتر باعث نفرت ما میشن؟! 

++  ترسیدم تل-گرام رو سر هم بنویسم بیان تنها جایی که واسم مونده رو هم فیلتر کنن.

+++  بعدا نوشت: مرسی از دوست عزیزی که با سعه ی صدر به نابَلدی هام گوش داد و در آخر مشکلم رو جوری حل کرد که به نظرم انقدر پیچیده بود که متوجه نشدم چی شد! ولی حل شد آقا، حل شد! منم در عوض قول دادم تنبلی رو کنار بذارم و به زودی در چالشش شرکت کنم! 

  • ۷۵۸

این قسمت: مورفی هوایی می شود!

  • ۲۰:۲۷

هوا قشنگ صبر میکنه بخاری و شوفاژها خاموش بشن و لباس های تابستونی چیده بشن تو کمد، بعد اون روی خودش رو نشون میده و زمستونی میشه! 

شکرت خدا! 

  • ۲۳۴
به خودت ایمان داشته باش،
تو قوی ترین شخص زندگی خودت هستی ؛)
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan